فلسفه کشتار

فلسفۀ کشتار

شیوع گستردۀ «ترس» و تبعیض نژادی بزرگترین فرمول حاکمیت استکباری مدرن.

کشتن انسانها در فرهنگ اسلامی گناهی نابخشودنی و بسیار بزرگ است و برای درک اهمیت و بزرگی این گناه در آیۀ 35 سورۀ مائده اینچنین آمده است: «… مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا…» «…هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است…» این عبارت نشان از قبیح‌بودن کشتن انسان‌هاست و قطعاً در هیچ ایدئولوژی دیگری بدین شکل بیان نشده و باید توجه کنیم که کشتن انسان دیگر، در فرهنگ اسلامی آن‌قدر قبییح است که در جبهۀ مقاومت کنونی همواره با احتیاط در جنگ‌های با سلفی‌ها و گروهک‌های تروریستی برخورد می‌شده است. مثلاً ابومهدی المهندس (جمال جعفر محمد علی آل إبراهیم) چهرۀ شاخص و بسیار قدرتمند عراقی است که این فرهنگ را در عالی‌ترین مرتبۀ خود و در عمل به اجرا درآورد و حتی در نبرد با داعش بسیار مراقب بوده و بارها گفته: «بسیار مراقب باشید که اگر بدون قتال می‌شود جایی فتح گردد، قتال و کشتار نشود و اسیر گرفته شود، زنان و بچه‌ها تحت هیچ شرایطی آسیب نبینند و…» بسیاری دیگر که بر این اساس کار جبهۀ مقاومت در برابر گروه‌های سلفی بسیار سخت بود و مراعات اینچنینی از سوی رهبرانی مثل این شهید بزرگوار صورت می‌گرفت. از سوی دیگر در ایران نیز با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی دقیقاً همین مواجهه همیشه بوده است یا حضرت آیت‌الله سیستانی در فتواهایی که در موضوع مبارزاتی صادر می‌کردند، ملاحظات اینچنینی را بسیار دقیق در‌نظر می‌گرفتند. مثلاً در فتاوای جهاد علیه داعش چند توصیه دارند که بسیار آموزنده است: «زنهار شما را از قتل مردم بی‌گناه که پروردگار بر آن تأکید دارد. هرگز نباید به این حقوق تعرض شود، … بزرگ‌ترین گناه قتل انسان بی‌گناه است.»

اکنون این فرهنگ غنی و متمدنانه که ماحصل جغرافیای متمدن این منطقه است و اصالتی کهن دارد، در مقابل صهیونیسمی قرار گرفته است که تقریباً معکوس این فرهنگ و قواعد عمل می‌کند؛ بدین معنی که در قحطیِ ساختۀ دست صهیونیست‌ها اگر کودک، زن و پیرمرد بی‌گناه و قطعاً غیرنظامی برای رفع نیاز اولیه در صف غذا و آب در غزه هستند، بدون هیچ اخلاقی و به قصد کشتار حداکثری، آن‌ها را می‌کُشند و هیچ منطق و اخلاق و انسانیتی درمیان نیست.

بسیار شایان توجه است که فرهنگ صهیونیستیِ مقابل ما تاریخ بسیار وحشتناکی از جنایات و کشتار هدفمند داشته و ریشۀ این گروه در خون و ظلم به مظلوم است. صهیونیست‌ها باقی‌مانگان همان کمپانی‌ها و گروه‌های کارکردی در برده‌داری و نظام سیاه تجارت برده بوده‌اند و به قول ورنر سومبارت از ماحصل درآمد و تجارت برده و انتفاع آن، ثروت‌های افسانه‌ای و خاندان‌های الیگارش صهیونیستی پدید آمدند یا در آنجا که اعقاب صهیونیست‌ها در مناصب قدرت در بریتانیا و کشورهای مستعمراتی بودند، بزرگ‌ترین قحطی‌ها و جنگ‌ها را در دنیا ایجاد، مدیریت و بهره‌برداری کردند و همین دو شاخص کارکردی ثروت-قدرت صهیونیستی، بعداً مشخص شد که ایدئولوژی و اندیشۀ حاخامی داشته و کتب دینی-سیاسی و مبنایی آن‌ها بیش از هر چیزی در ساخت این فضای ضد انسانی، متوحش و عاری از هر اخلاقی تأثیر داشته و بعد از آن از قدرت این الیگارشی‌های بزرگ در درون حاکمیت‌ها و ثروتمندان سرمایه‌سالار مالک کمپانی‌های برده‌دار و غارتگران فرادریایی را هدایت و راهبری می‌نموده است. 

قطعاً نگاه برتری نژادی و توجیه خداگونگی کابالایی تنها دلیل و این جنایت‌های وحشتناک در تاریخ است که پس از آن نه‌تنها عذاب وجدانی به سراغشان نمی‌آید، بلکه در ترویج و گسترش این دیدگاه نیز تلاش می‌کنند. مثلاً بن‌گویر، مسئول امنیت داخلی اسرائیل، از گرسنگی‌دادن و شکنجۀ غذایی زندانی‌های فلسطینی در زندان‌های اسرائیل، با رضایتمندی و اعلام خشنودی از تأثیر این شکنجه‌ها سخن گفته است یا حکم کشتار زن و کودک بارها و با تأکید اعلام شده است: «حاخام خاخام الیاهو مالی» در سخنانی رسمی و از طرف مدرسۀ دینی شیرات موشه در سرزمین‌های اشغالی می‌گوید: «کشتار دشمن فقط به از‌بین‌بردن جوانان 16 یا 18‌ساله و حتی 30‌ساله محدود نیست، بلکه ما باید سلاح به‌دست گرفته و نسل آیندۀ فلسطینیان یعنی کودکان و نوزادان آنان را به قتل برسانیم». این خاخام یهودی به اینجا اکتفاء نکرده و گفته: «حتی اگر بتوانید مادران باردار فلسطینی را به قتل برسانید، از این کار دریغ نکنید.» یا درجایی حاخام دیگری می‌گوید: «رحمی وجود ندارد، بچه را باید کشت؛ چون ممکن است در آینده بدتر از والدینش شود. تورات گفته هیچ‌کس را زنده نگذارید، زن و بچه را بکشید.»

این نگرش صهیونیستی-یهودی، قرن‌هاست روش و ساختار قدرت‌گرفتن آن‌ها در حاکمیت‌ها بوده و همین نگرش بزرگ‌ترین دلیل نفرت اروپایی‌ها و خصوصاً غربی‌ها از یهودیان بوده است.

نگاه تلمودی-توراتی که در ادامه به دستورالعمل‌های بی‌پرده باعنوان پروتکل‌های صهیونیست‌ها تبدیل می‌شود، و مبنای اعتقاد یهودیان است، به وضوح این برتری نژادی را مطرح می‌کند: «خداوند غیریهودیان را به شکل انسان خلق نموده؛ هرچند که آنها در ردیف حیوانات هستند؛ زیراکه برای یهودیان صورت خوشی ندارد که حیوانات خدمتکار آنان باشند، لذا خادمان او حیواناتی هستند که ظاهری انسان گون دارند (میدراش تالپیوتMidrash Talpioth 25 )

اسرائیلی‌ها انسان نامیده می‌شوند؛ زیرا روح آن‌ها از خداوند است (همان خداگونگی کابالایی) ولی غیر اسرائیلی‌ها که روح آن‌ها از روح نجس است، خوک نامیده می‌شوند و حیواناتی برای اسرائیلی‌ها هستند و تمام افسارشان باید در دست اسرائیلی باشد (یالکوت روبنی10-Jakut Rubeni)

همین دو عبارت کافی است تا با مهم‌ترین کتاب، مبنا و دستور قطعی در قواعد رسمی «شریعت یهود و به تبع آن، صهیونیسم به عنوان برونداد سیاسی- ایدئولوژیک» آشنا شویم. این متون مبنای پروتکل‌ها قرار گرفت؛ پروتکل‌های صهیونیست‌ها که انسان با خواندن آن تازه می‌فهمد دنیا بر چه منطقی اداره می‌شود و صهیونیست‌ها با چه مبنایی به‌دنبال جنگ و از‌بین‌بردن اتحاد کشورهای اطراف خود هستند و بزرگ‌ترین هنرشان ایجاد قحطی-جنگ-چند‌دستگی و تجزیه‌طلبی است. این نگرش تلمودی در پروتکل‌ها بسیار تأمل‌برانگیز است تا بفهمیم با چه چیزی مواجهیم و این نگرش غیر اخلاقی و ضد انسانی تا کجا پیشرفته و چه نگاهی به غیر از خود دارد: در پروتکلهای اینچنین می‌خوانیم: «مردم غیر یهود از همان آغاز جوانی با عوامل ما بی‌بندوبار و بدون اخلاق بار می‌آیند. این عوامل عبارت‌اند از معلّمان سرخانه، خدمت‌کاران، منشی‌ها و زنانی که در خانۀ ثروت‌مندان بچه‌داری می‌کنند. به کمک زنان صهیونیست‌، مردان غیر یهودی را در عشرت‌کده‌ها و مکان‌های غیر اخلاقی به فساد می‌کشانیم و آن‌ها را از جادّۀ عفّت و پاک‌دامنی منحرف می‌سازیم».

منطق ما زورگويى و متقاعدكردن است. در مسايل سياسى، فقط زور است كه پيروز مى‏شود؛ به‌ويژه اگر رهبران سياسى بتوانند آن را مخفيانه اعمال كنند. اگر فرمان‌روايى نمى‏خواهد تسليم ديگران شود، بايد با خشونت و نيرنگ به متقاعدكردن ديگران كه از اساسى‏ترين اصول حكومت هستند، متوسّل شود. تا زمانى كه غير يهود مانع رسيدن ما به هدف‌هاي‌مان باشند، بايد فساد، خيانت و رشوه‏خوارى را رواج دهيم. اگر چپاول‌كردن اموال مردم به تسليم‌شدن آن‌ها در برابر حكومت منجر بشود، نبايد در انجام اين كار ترديدى به خود راه دهيم.

«اهمیّت خانواده و نقش تربیتی آن را از بین می‌بریم و اجازۀ اظهار وجود به کسی نمی‌دهیم؛ زیرا تودۀ مردم باید با ما اداره شوند و آن‌ها باید به شنیدن حرف‌های ما و اطاعت از ما عادت کنند.» این نظام فکری نژادپرستانه و عاری از اخلاق دربارۀ دیگران است و در تضاد کامل با نگاه اسلامی قرار دارد.

بسیار جالب توجه است تاریخ تمدن غربی، پس از اقتدار سیاسی-حاکمیتی-مالی که یهودیان در دنیا به‌دست آوردند و تمام این اقتدارد اتحاد یا الیانس یهودیان و در ادامه صهیونیسم بین‌الملل قرار گرفت، بر مبنای این نگاه نژادپرستانه بود و تمام فرایند وام و بدهی و استثمار دولت-ملت‌های غربی بر سر بدهی‌هایی بود که به این اقلیت‌های الیگارش با بی‌اخلاقی محض در دنیا مربوط بود و در ادامه، این حجم بدهی‌های «حاکمیت‌های غیر یهودی» اروپایی آن‌قدر زیاد بود که هرآنچه این اقلیت الیگارش می‌خواستند، این حاکمیت‌های غربی خصوصاً بریتانیای کبیر باید برای آن‌ها حتی از سر اجبار انجام می‌داد و عملاً حکومت‌های استعمارگر غربی کارگزار منافع الیگارشی‌های صهیونیستی بودند.

درواقع فلسفۀ کشتار و خون‌آشام‌بودن یهودیان و صهیونیست‌ها در تاریخ جهان برگرفته از نگرش ایدئولوژیک و تلمود-تورات-پروتکل‌ها و حتی فلسفۀ سیاسی ماکیاولی است و تفسیر به‌روز آن‌ها برای رسیدن به منافع گسترده، از طریق پراکندگی یهودیان و وام‌دادن به حاکمیت‌ها چندین برابر شد و با حضور این اقلیت وحشی و دارای چنین ایدئولوژی‌های تکفیری و نژادپرستانه باعث شد فرهنگ مغرب زمین و خصوصاً کشورهای استعمارگر غربی یا به‌عبارت‌بهتر همان دزدان دریایی و غارتگران وحشی آمریکا – هند – آسیای میانه – آسیای غربی، همگی تحت‌تأثیر این نگاه نژادی قرار بگیرند و اندک اندک یهودیزه شوند.

یهودیان برای توجیه این‌همه جنایت نژادپرستانه، آفریقایی‌ها را به‌جهت رنگ پوس تیره، پست‌تر و همیشه برده خواندند و اروپای غربی استعمارگر نیز چون به این غارتگری نیاز داشت و تمام توسعه و ارتقای حکومت و اقتصادش را در ترویج هرچه بیشتر در مسابقۀ مستعمراتی غربی‌ها می‌دید و بهترین دلیل و مبنا برای ثروت‌اندوزی بیشتر و به تبع آن، اقتدار حاکمیتی بیشتر را در تعداد بردۀ بیشتر یا تجارت از طریق بهره‌کشی از برده‌های سیاه و حتی سفید دنبال می‌کرد، نیاز داشت تا بر مبنای ایدئولوژی یهودی و با نگاه تلمودیِ نژادپرستانه پیش رود و این پیشروی پس ازچند قرن به یکی‌شدن اندیشۀ یهودی – مسیحی در غرب تبدیل شد؛ دیگر مسیحیت با اخلاق مسیحی تعریفی غیر واقعی داشت و همگان تحت‌تأثیر تورات و تلمود خود را تبدیل و تغییر داده بودند و حتی مبانی دینی مسیحیت را براساس نژادپرستی یهودی تغییر دادند تا با پَست‌شمردن رنگین‌پوست‌ها، استعمار و ظلم به آن‌ها را توجیه کنند و به‌راحتی بتوانند در مسابقۀ غارتگری شرق و غرب پیروز شوند. مثال بارز آن، بلژیکی ها و لئوپارت در کشتار مردمان کنگو و تجارت کائوچو و ظلم و جنایتی است که انسان از گفتنش پرهیز دارد.

بسیار جالب توجه است که اروپای غربی و آمریکا توفیق بیشتری در هم‌سان‌‌سازی با تلمود داشت و جنایات بسیار وحشتناکتری را رقم زد که در تاریخ بشر بی‌سابقه است. و در ادامه نیز آمریکا یا موطن اصلی صهیونیسم و یا به عبارت بهتر کشور اصلی صهیونیست‌ها، سردمدار این نژاد‌پرستی و غیر‌ستیزی قرار گرفت و اکنون با این تحلیل واقعیت تاریخی، شاید بهتر بتوان پیرامون خویش را دید و دربارۀ صهیونیست‌ها، آمریکا، انگلستان و یهودیان اسرائیلی قضاوت کرد که با چه دشمنی مواجهیم و این دشمن با چه منطق و فلسفه‌ای درمقابل ما حاضر است.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code