بررسی مصداق ذبیح در روایت قرآنی
اسحاق یا اسماعیل؟
همۀ پیامبران به آمدن آخرین پیامبر خدا که مقام والایی دارد، بشارت دادهاند. شأن این پیامبر آنقدر عظیم است که همۀ اقوام جهان آرزو میکردند که آن نبی از میان آنها مبعوث شود. قوم یهود نیز این آرزو را داشتند و متأسفانه برای تحقق آن دست به جعل و تحریف تورات زدند. بهطوری که نام ذبیح را از اسماعیل به اسحاق تغییر دادند تا این شرافت را به قوم خود مخصوص کنند. زیرا خداوند بعد از آنکه ابراهیم از ماجرای قربانی سربلند بیرون آمد، به آن حضرت مژده داد که پیامبر خاتم را از نسل فرزند ذبیحِ او خواهد فرستاد (سفر پیدایش 22/ 18) و چون یهودیان از نسل اسحاق و فرزندش یعقوب هستند، لذا نام ذبیح را نیز به اسحاق تغییر دادند. اما باید گفت که یهودیان با این تحریف، خود و نسلشان را گمراه کردهاند و همچنین اقوام دیگری که در آینده به تورات استناد میکنند؛ زیرا حضرت ابراهیم(ع) جایگاه رفیعی در تاریخ بشریت دارد و پیروان سه دین یهود و مسیحیت و اسلام یکی از مهمّات دین خود را تقرّب به حضرت ابراهیم(ع) میدانند. (آلعمران/ 65 تا 68 ـ اشعیاء 51/ 2ـ انجیل لوقا 3/ 8ـ یوحنّا 8/ 39)
زندگانی ابراهیم و دو پسرش
حضرت ابراهیم(ع) در قوم کلدانی در حوالی شهر بابل (شهر حلّه امروزی در 90 کیلومتری جنوب بغداد) به دنیا آمده است. طبق نقل قرآن در سن جوانی بتهای قومش را شکست. نمرود خواست بدین سبب او را بسوزاند. اما خداوند او را نجات داد و نهتنها او را پیامبر کرد بلکه به نقل قرآن و تورات، او را از خانۀ پدرش بهسمت زمین پربرکت فلسطین کوچ داد و به او بشارت فرمود که خاتمالنبیین یعنی پیامبر موعود را از نسل او خواهد فرستاد.
طبق نقل تورات مدتی بعد معلوم شد که ساره همسر ابراهیم، نازاست و لذا ایشان فرزندی نیافتند. سالها گذشت و حضرت ابراهیم(ع) در 86سالگی با خداوند مناجات کرد که من فرزندی ندارم. خدای تعالی با او سخن کرد و طبق نقل تورات به آن حضرت فرمود که از خانه بیرون بیا و به ستارگان آسمان بنگر که نسل تو مثل آنها بیشمار خواهند شد (پیدایش 15/ 4 و 5). این سخن در تورات کنونی بهدرستی ضبط نشده است، لکن در تلمود ماجرا این است که حضرت ابراهیم که علم تنجیم (پیشگویی از روی ستارگان) میدانسته، با مشاهدۀ ستارگان به خداوند عرض میکند که در طالع من فرزندی نیست و واضح است که مقصود ابراهیم، فرزندی از همسرش ساره بوده است. در تلمود نیز نقل نشده که خداوند دقیقاً به او چه فرمود؛ اما طبق نقل تورات، ساره بعد از این گفتوگو کنیزی را که با خود از مصر آورده بود و «هاجر» نام داشت، به ابراهیم بخشید (پیدایش 16/ 2) و آن حضرت با او ازدواج کرد و بعد از مدتی، اسماعیل به دنیا آمد. اینچنین ابراهیم(ع) چشمش به نخستزادۀ خود روشن شد.
چرا خداوند به ذبح اسماعیل فرمان داد؟
حضرت اسماعیل(ع) هنوز دو سه ساله بود که حضرت ابراهیم مأمور شد تا هاجر و کودکش را در حجاز بگذارد و خودش به فلسطین بازگردد. این فرمان خداوند برای آن بود که از اسماعیل(ع) باید قوم عرب در آن سرزمین بهوجود میآمد. لذا کنیۀ حضرت اسماعیل «ابوالعرب» شد. پس حضرت ابراهیم(ع)، هاجر و اسماعیل را در آن بیابان گذاشت و به فلسطین بازگشت. در تورات کنونی دعای ابراهیم(ع) خصوصاً برای فرزندش آمده است که از خداوند میخواهد تا اسماعیل را در آن بیابان زنده نگه دارد (سفر پیدایش 17/ 18). ماجرای هاجر و تشنگی اسماعیل در تورات با اندکی تفاوت از روایات اسلامی نقل شده است.
ابراهیم(ع) مکرراً برای دیدار اسماعیل و هاجر به حجاز میرفت و از اینجا بود که خداوند به او دستور داد که فرزندش را ذبح کند تا از این محبت که باعث این مشقّات شده و به این سبب نزدیک است تا او به خداوند مشرک شود، پاک گردد. ابراهیم(ع) نیز چنین کرد؛ ولی چاقو به امر خداوند، گلوی نازک اسماعیل را نبرید. خداوند، قربانی را از ابراهیم قبول کرد. بدین معنی که چون آن میل ناپسند که در درون ابراهیم(ع) بود، با این عمل از میان رفت. لذا دیگر به ذبح فرزند نیاز نبود. تورات کنونی نیز علت ذبح فرزند را به اشارهای بیان کرده است: (خداوند) گفت اکنون پسر خود را که یگانۀ توست و او را دوست میداری…
حضرت ابراهیم(ع)، فرزندش اسماعیل(ع) را از آن رو دوست داشت که میدانست منجی جهان یعنی خاتم پیامبران از نسل او خواهد آمد. لذا به او محبت وافری داشت. اما خداوند به او دستور داد که پسرش را ذبح کند تا بداند او نیست که اسماعیل را حفظ و نگهداری میکند بلکه خداوند است که محافظ اوست. چنانکه برای اسماعیل چشمهای چون زمزم جوشاند که چهار هزار سال است خشک نمیشود.
تولد اسحاق
طبق نقل قرآن و تورات، روزی سه مرد مؤمن، میهمان حضرت ابراهیم شدند و او برای آنها گوسالهای ذبح کرد. اما ابراهیم اندکی بعد فهمید که آنها سه فرشتۀ مقرب خدا هستند (جبرائیل و میکائیل و اسرافیل) و به غذا احتیاج ندارند. آنها به ابراهیم مژده دادند که بهزودی از ساره صاحب فرزندی خواهد شد. درواقع خداوند در پاداش کار بزرگ ابراهیم(ع) (ذبح فرزند) کاری عجیب کرد. ساره که طبق نقل تورات در آن وقت نزدیک به نود سال داشت، بر آن وعده خندید و سخن فرشتگان خدا را «مضحکه» کرد (سفر پیدایش 18/ 20). پس فرشتگان، ساره را ملامت کردند(قرآن: هود/ 73 ـ الذاریات/ 30 ـتورات: سفر پیدایش 18/ 13 تا 15) و به این ترتیب آن پسر «اسحاق» نام گرفت که معادل است با «إضحاک» و «مضحکه» در زبان عربی. این کلمه در تورات عبری بهصورت «یصحاق» ضبط شده است.

اهمیت ذبیح در چیست؟
شناخت ذبیح بسیار اهمیت دارد بهطوری که ریشۀ اختلاف اسلام و یهود به همین موضوع برمیگردد. یهودیان معتقدند که اسحاق ذبیح است؛ لکن مسلمانان حضرت اسماعیل را ذبیح میدانند. جالب توجه این است که این دو برادر یعنی اسماعیل و اسحاق با هم اختلافی نداشتند، ولی نسلشان با هم عداوت میورزند. آنچه واضح است، هر دو نمیتوانند ذبیح باشند و لذا پیروانِ یکی از این دو دین، خطا میکنند. واضح است که این خطا، عمدی است وگرنه تا به حال به توسط انبیاء یا مجمع عقلا بر طرف شده بود. آیا ذبیح اسماعیل است یا اسحاق؟
اگر قول یهودیان و تورات امروزی را بپذیریم و ذبیح اسحاق باشد، پیامبر خاتم باید از نسل اسحاق و پسرش یعقوب بیاید، یعنی از میان قوم بنیاسرائیل. و چون چنین پیامبری تاکنون در میان یهودیان نیامده، لذا آنها معتقدند که آخرین پیامبر که آنها او را ماشیح Messiah)) مینامند، در آینده ای نامعلوم خواهد آمد، و شاید که هنوز زاده نشده باشد. لذا یهودیان در دعاهای روزمره خود برای ظهور ماشیح دعا میکنند. در میان اسباط دوازدهگانه یعقوب، یهودیان بیشتر به نسل حضرت داوود (که از سبط یهودا بود) امید دارند تا خداوند آن نبی را در میان این نسل برانگیزد. چه اینکه اکنون فقط سه سبط از اسباط یهود بر روی زمین زندگی میکنند یعنی سبط لاوی، یهودا و بنیامین. نُه سبط دیگر به سان قوم لوط و عاد و ثمود منقرض شدهاند.
اما اگر قول دین اسلام را صادق بدانیم و آن ذبیح اسماعیل باشد، آنگاه حضرت رسولالله(ص) همان پیامبری است که انبیا وعدۀ آمدنش را دادهاند. چنانکه از خود آن حضرت نیز منقول است که فرمود: أنَا ٱبنُ ٱبذَّبیحَین. و آنچنان که از حضرت امامصادق(ع) منقول است، مراد از این دو ذبیح، حضرات اسماعیل و عبدالله (پدر رسول خدا) هستند که هر دو در معرض ذبح بوده، به فضل خدا نجات یافتهاند. بنابراین نظر، یهودیان و مسیحیان بایست به حضرت رسولالله(ص) ایمان میآوردند. و بهتبع میتوان گفت که تمام ظلمها و جنگهایی که در زمین رخ داده و میدهد، ریشه در همین نپذیرفتن دارد.
به عبارت دیگر وقتی یهودیان نشانههای چهلگانه رسولالله را که در عهد عتیق موجود است، بر حضرت رسولالله(ص) منطبق یافتند، بایست بهجای دشمنیکردن با آن حضرت به او ایمان میآوردند. به این ترتیب، هم خودشان در دنیا و آخرت رستگار میشدند و هم صلح و رحمت در جهان گسترش مییافت و مسیر تاریخ بهسمتی دیگر می رفت.
. بر اساس شواهد قرآنی و حتی برخی اشارات تورات، فرزند قربانیشونده حضرت ابراهیم اسماعیل بوده، نه اسحاق. با این حال، قوم یهود برای اختصاص دادن شرافت پیامبر خاتم به نسل خود، در تورات دست برده و نام ذبیح را به اسحاق تغییر دادهاند. داستان تولد اسماعیل از هاجر، تبعید او به سرزمین حجاز و آزمون سخت ابراهیم برای ذبح فرزند، از مقدمات این تحلیل است. در ادامه، تولد اسحاق از ساره در پی آزمون قربانی و وعده فرشتگان مطرح میشود. با تأکید بر اینکه ذبیح بودن اسماعیل، به معنای تعلق پیامبر خاتم به نسل اوست، نتیجهگیری میشود که پیامبر اسلام، همان پیامبر موعود است که ابراهیم وعدهاش را دریافت کرده بود. عدم پذیرش این حقیقت از سوی یهود، موجب انحراف تاریخی و شکلگیری بسیاری از جنگها و دشمنیها شده است.