ثروت-قدرت به معنای خاندان روتشیلد و شروع بزرگترین تغییرات جهان
تبار شناسی خاندان روتشیلد
نخستین فرد شناختهشدۀ خاندان روتشیلدها، «اسحاق الهانان» است که در سال ۱۵۸۵ در فرانکفورت درگذشت. اسحاق الهانان در «خیابان یهودیان» فرانکفورت میزیست. این خیابان در سال ۱۴۴۲ بهعنوان محل استقرار یهودیان ساکن فرانکفورت پدیدار شد و در سال۱۷۶۰ محل زندگی سیصد خانوار یهودی بود. در آن زمان، هیچکدام از خانههای خیابان یهودیان یا خانههای شهر فرانکفورت شماره نداشت و هر خانه با نشانهای شناسایی میشد که بر سر در آن آویخته بود. علامت خانۀ اسحاق الهانان «سپر سرخ» بود و به این دلیل، او و اعقابش به «روتشیلد» (سپر سرخ) شهرت یافتند. امشل موشهروتشیلد، بازرگانی خردهپا بود. پسر او مایرآمشل روتشیلد بنیانگذار اصلی خاندان روتشیلد است. مایر آمشل روتشیلد در سال ۱۷۴۴ در شهر فرانکفورت به دنیا آمد و در سال ۱۸۱۲، در کوران جنگهای ناپلئونی در همین شهر درگذشت. دانشنامۀ یهود مینویسد تا زمان مایر آمشل، اعضای خاندان روتشیلد از نظر تجاری غیرمعروف بودند. مایر آمشل روتشیلد کار خود را بهعنوان صراف و فروشندۀ اشیای عتیقه و سکههای قدیمی آغاز کرد و در۲۰سالگی در ارتباط با ویلیام، ولیعهد هسهکاسل قرار گرفت که به گردآوری سکه و اشیای عتیقه علاقۀ فراوانی داشت. او در ۲۵ سالگی (۱۷۶۹) بهطور رسمی کارگزار دربار ویلیام شد و از طریق دوستی با کارل فردریک بودروس، مشاور و محرم ویلیام، از دهۀ۱۷۹۰ به کارگزار اصلی مالی ویلیام بدل شد که اینک، با نام ویلیام نهم حکمران هسه کاسل بود.
این، سرآغاز ظهور خاندان روتشیلد است. مایر آمشل روتشیلد از فقر به ثروتی افسانهای نرسید. او به خاندان یهودی مرفه تعلق داشت و پدرزنش، بسان سایر سران یهودی فرانکفورت، با دربار ویلیام و قاعدتاً با دربار سایر حکمرانان محلی آلمان در پیوند بود. این درست است که پایههای ثروت انبوه خاندان روتشیلد در دوران جنگهای ناشی از انقلاب فرانسه و صعود ناپلئون گذارده شد، محققان درآمد مایر آمشل روتشیلد را پیش از انقلاب فرانسه، دو تا سه هزار گولدن در سال ذکر کردهاند. این درآمد خانوادۀ ثروتمند اروپایی در آن زمان است.
مایر آمشل روتشیلد، پنج پسر به نامهای آمشل مایر روتشیلد (۱۷۷۳ تا ۱۸۵۵)، سالومون مایر روتشیلد (۱۷۷۴ تا ۱۸۵۵)، ناتان مایر روتشیلد (۱۷۷۷ تا ۱۸۳۶)، کارل مایر روتشیلد (۱۷۸۸ تا ۱۸۵۵) و جیمز (یاکوب) مایر روتشیلد (۱۷۹۲تا۱۸۶۸) و پنج دختر داشت.
روتشیلدها، کار خود را از تجارت پارچه، شراب، ادویهجات و معاوضۀ مسکوکات شروع کردند و این تجارت اولیۀ خاندان بود. سپس به جابجایی باستانی یهودیان و پراکندگی برای ایجاد شبکۀ تجاری-سیاسی رو آوردند(این جابجاییها و توسعۀ جغرافیایی اقتدار مالی-سیاسی تقریباً در تمام خاندانهای ثروتمند یهودی در اروپا اتفاق افتاده است و بزرگترین جابجایی و توسعۀ قدرت برای خاندان روتشیلد است)روتشیلدها در پایتختهای مهم اروپا مستقر شدند و این، یکی از علل توسعۀ مالی-سیاسی و در یک کلام؛ پادشاهی این خاندان بوده است.
ناتان مایر روتشیلد، شاخۀ لندن این خاندان را بنیان گذاشت. شاخۀ لندن با نام «سوداگران ن.م. روتشیلد و پسران» است. بعد از جنگ دوم جهانی، خاندان روتشیلد با فرصتهای جدید در بانکداری تجاری، ساخت دفاتر جدید در نیویورک، ادارۀ تراستهای واحد، کسب منابع عظیم در کانادا و سرمایهگذاری در فیلم و تلویزیون به ثروت فراوانی دست یافتند.
جیمز مایر روتشیلد، کوچکترین پسر مایر آمشل، بنیانگذار شاخۀ پاریس است. او در سال ۱۸۴۶، امتیاز شرکت بزرگ راهآهن شمال فرانسه را بهدست آورد. همچنین، در فرانسه «بانک برادران روتشیلد»، بزرگترین مؤسسۀ مالی خصوصی بهشمار میرفت. برای نمونه، در سالهای ۱۸۸۹ تا ۱۹۰۱ تمامی بدهیهای فرانسه به روسیه از طریق «بانک روتشیلد» پرداخت میشد.
«ادموند جیمز دوروتشیلد»، پسر جیمز مایر روتشیلد، حامی مهاجرنشینهای یهودی در سرزمین اشغالی فلسطین است. او عضو کمیتۀ فرانسوی کمک به مهاجرت یهودیان به اسرائیل است. ادموند در دوران هرتسل، مدافع مهاجرنشینهای یهودی در اسرائیل بود؛ اما بیسروصدا فعالیت میکرد و بعد از جنگ جهانی اول به فعالیت سیاسی سازمان صهیونیست ملحق شد.
بنا به دستورات ادموند، زمینهایی برای مهاجرنشینهای کشاورز خریداری شد. او علاوهبراین، در توسعۀ صنعت شرابسازی در اسرائیل نقش عمدهای داشت. ادموند جیمز دوروتشیلد، به وایزمن گفته است «بدون من صهیونیستها هیچکاری نمیتوانستند بکنند و اما، بدون صهیونیستها زحمات من هم ضایع میشد.» همچنین، حیم وایزمن او را «پیشوای سیاسی صهیونیسم» معرفی کرد و از سوی دیگر، صهیونیستها او را «پدر ارض اسرائیل» لقب دادند. (شایان ذکر است فلسطینیان عملاً کمتر از 3% از زمینهای فلسطین را به یهودیان فروختهاند و با خرید زمین توسط روتشیلدها و یهودیان ثرتمند دیگر که با ترفندهای بسیار و فشار دولت بریتانیا در زمان قیمومیت بر فلسطین، همین مقدار ناچیز از زمینها به یهودیان فروخته شد).لید میانمتنی: بارون ادموند جیمز دوروتشیلد (۱۸۴۵ تا ۱۹۳۴) فردی است که موجبات اصلی تأسیس دولت اسرائیل در فلسطین را فراهم آورد. او۷۰ میلیون فرانک طلا در راه اسکان یهود در فلسطین سرمایهگذاری کرد. تحتتأثیر ادموند روتشیلد بود که الکساندر دوما (پسر) در برخی از آثارش اندیشۀ مهاجرت یهودیان به فلسطین را مطرح ساخت. «ادموند روتشیلد، بنیانگذار حرکت عملی صهیونیستی شناخته میشود و تقریباً مهم فرد صهیونیسم در بعد اقتصادی است». او علاوهبر سرمایهگذاری در کشاورزی، نقش اصلی را برای توسعۀ صنعت شرابسازی در فلسطین ایفا کرد و «کورپوراسیون الکتریک فلسطین» و «دانشگاه عبری» را بنیان گذارد. بارون ادموند روتشیلد در سال ۱۹۲۹، بهعنوان رئیس افتخاری «آژانس یهود» انتخاب شد و تا پایان عمر در این سمت بود.

روتشیلدها و غارت ماورای بحار(آن سوی دریاها و سرزمینهای دوردست از سرزمین اصلی را ماورای بحار گویند و در دوران استعمار برای اشاره به مستعمرات و سرزمینهای تحت سلطه کشورهای اروپایی در قارههای دیگر استفاده میشد )
روتشیلدها از گردانندگان اصلی «کمپانی هند شرقی» بودند و از طریق آن، به ثروتهای بسیاری دست یافتند. درخواست کمپانی هند شرقی بهوسیلۀ ۲۱۸ نفر از تجار انگلیس به ملکه الیزابت ارائه شد. کمپانی هند شرقی شرکتی بود متشکل از تجار بزرگ بازار لندن و اشراف و زمیندارانی که سرمایهگذاری در این عرصه را سودآور یافته بودند. محققان انگیزۀ اصلی تأسیس کمپانی هند شرقی را افزایش چشمگیر قیمت فلفل بهوسیلۀ پرتغالیها و سودآوری این کالا در آن سال بیان کردهاند. هیئتمدیرۀ کمپانی به شکل مخفی عمل میکرد و به این دلیل، گاه از آن بهعنوان «کمیتۀ سری» یاد میشد. ملکۀ انگلیس و درباریان، نهتنها در زمرۀ سهامداران کمپانی بودند و سالیانه سهم خود را از سود آن برمیداشتند، بلکه این کمپانی بهسرعت به یکی از منابع مهم درآمد انگلیس تبدیل شد.،
این کمپانی برای پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود به ملکه و درباریان و کارگزاران دولت، رشوههای کلان میپرداخت. بهاینترتیب، دربار انگلستان به شرکت وابستگی مالی پیدا کرد. پیوند تنگاتنگ و رابطهای دوسویه میان کمپانی و کارگزاران و درباریان دولتی برقرار شده بود و شاه انگلیس نیز به پول و حمایت سیاسی دولت از کمپانی، بهویژه برای مقابله با پرتغالیها و هلندیها نیاز داشت. بهاینترتیب، با آغاز سفرهای کمپانی بهسمت شرق، بعد از دو دهه به یکی از «غولهای مالی» اروپا بدل شد و با غارت و استعمار ماورای بحار به ثروت کلانی رسید.
کمپانی هند شرقی نیز جنایتهای فجیعِ بسیاری را در هند شرقی مانند کریستف کلمب در آمریکا انجام داد و ثروت بیشماری را برای صاحبان اصلی خود به ارمغان آورد. کمپانی هند شرقی و بهتبعِ آن، استعمار کبیر انگلستان به قیمت جان و مال انسانها و بر پایۀ جنایت و کشتار فجیع به آن ثروتهای نجومی رسید و از غارتگری فرادریایی در قارۀ آمریکا نیز عقب نماند و بیشترین تجارت برده و غارت و به اشغال سرزمینهای حاصل خیز خالی از سکنه در قارۀ آمریکا که به اقتصاد پلانتوکراتیک( اقتصاد سرزمینی که از حیث وسعت بسیار بزرگ و حاصلخیز باشد) رو آورد و در برده داری و تولید نیشکر که بعدها بستر اصلی تجارت نوشابه قرار گرفت نیز فعالیت درآمد بسیاری بدست آورد . فیلیپ لاوسون در پژوهش خود دربارۀ کمپانی هند شرقی مینویسد: انگلیسیها تا سال۱۶۰۰، چیز زیادی از جزئیات دنیای تجاری نمیدانستند. مورخان دانشگاه عبری اورشلیم مینویسند: «در عمل، تجار انگلیسی نمیتوانستند بدون واسطۀ یهودیان با شرق معامله کنند.» این کاملاً درست است و به انگلیسیها محدود نیست. پرتغالیها، هلندیها، دانمارکیها، فرانسویها و آمریکاییها هم همین وضعیت را داشتند.
تمامی اروپاییان و آمریکاییانی که راهی شرق شدند، هیچگاه بدون یاری سرمایهسالاران یهودی قادر به آغاز و تداوم تکاپوی خویش نبودند، بسیاری از یهودیان، ثروتهای خود را خصوصاً در دو کمپانی هند شرقی هلند و انگلستان مصرف کردند و از آن طریق، به ثروتهای بسیار زیادی رسیدند.
در دو دهۀ آغازین قرن بیستم فعالیت روتشیلدها درجهت اضمحلال دولت مقتدر عثمانی و مهاجرت یهودیان به فلسطین و تغییر جغرافیای سیاسی خاور میانه به سود تأسیس «تمدن بزرگ یهود» متمرکز بود. نام روتشیلدها در کنار راکفلرها در آمریکا، بهعنوان پیشگامان استخراج نفتِ خاورمیانه و روسیه شهرت دارد. با سرمایۀ روتشیلدها بود که فرد یهودی انگلیسی به نام «مارکوس سموئیل» و فردی هلندی به نام «سرهنری دتردینگ»، کمپانی «رویالداچ شل» را تأسیس کردند. کمپانی «رویال داچ شل» که به «اختاپوس بینالمللی» شهرت یافته، بزرگترین مجتمع انحصاری اروپاست که ازحیث ثروت با دو کمپانی عظیم آمریکایی، استاندارد اویل در نیوجرسی (متعلق به راکفلرها) و جنرال موتورز قابلمقایسه است. در سال ۱۹۶۵، یکهفتم نفت جهان و۲۰درصد نفت خاورمیانه را کنترل میکرد و در سراسر جهان، بیش از۵۰۰ شعبه، ۷۴ پالایشگاه و قریب به۲۰۰هزار کارمند در اختیار داشت. «سِر رابرت والی کوهن از صاحبان صنایع انگلیس و از مدیران مجتمع «رویال داچ شل» بود. او در سال۱۹۰۱، به عضویت هیئتمدیرۀ کمپانی شل درآمد و از سوی سِر مارکوس ساموئل (لرد برستد)، بنیانگذار و رئیس کمپانی «شل»، مأمور مذاکره با کمپانی «رویال داچ» هلند و اتحاد دو کمپانی شد. این مذاکرات سرانجام به تأسیس مجتمع بزرگ نفتی «رویال داچ شل» انجامید. سِر رابرت والی کوهن طی سالهای مدیدی نقش مهمی در مدیریت این مجتمع ایفا کرد. در سالهای جنگ اول جهانی، به تأمین نفت مورد نیاز متفقین کمکی شایان کرد و بههمین دلیل در سال۱۹۲۰، عنوان «شهسواری امپراتوری بریتانیا» (شوالیهگری) را دریافت کرد. او از فعالان سازمانهای یهودی انگلیس بود و بهعنوان رئیس «شورای اقتصادی فلسطین» و «کورپوراسیون فلسطین» در توسعۀ نهادهای اقتصادی صهیونیستی در فلسطین نقش فعال داشت. پالایشگاه نفت حیفا به ابتکار او احداث شد.» امروزه شرکت شِل مهمترین کمپانی چند ملیتی نفتی-پتروپالایشگاهی است و عملاً استعمار نوین جهان از طریق بازوی این نوع شرکتهای چندملیتی و بانکداری صهیونیستی مثل جی پی مورگان اعمال میشود. نفت عراق از طریق شرکت رویال داچ شل تبدیل به فراورده شده و آمریکا فقط پول نفت را از طریق بانک جی پی مورگان به حساب کشور عراق واریز میکند و این یعنی استعمار جدید با شرکتهای چند ملیتی صهیونیستها. بدون وجود نام اسرائیل، تمام اقتدار صهیونیستها در استعمار کشور عراق بدین شکل اجرا میشود:

نفت به کمپانی شل داده شده و مردم عراق از اصل درآمد آن که فراوری پتروپالایشگاهی یا اصل سودآوری از نفت است سود یا بهرهای نمیبرند و در ادامه تمام پول نفت بجای اینکه در حساب کشور عراق باشد، ابتدا در بانک جی پی مورگان(که از بزرگترین اتحادهای الیگارشی خاندان محور در تاریخ معاصر است میان راکفلرها-مورگانها و روتشیلدها) وارد شده و سپس با کسر هزینهها به حساب کشور عراق واریز میگردد. دلیل اصلی در این جابجایی وحشتناک پول میزان بسیار بزرگ بدهی آمریکا به یهودیان بزرگی مثل روچیلها و مورگانها است و یکی از محلهای تسویه حساب نیز درآمد نفتی ملت عراق است که بعد از اشغال توسط آمریکا شکل گرفت.
«هرچند امروزه مستملکات هلند در خاور دور، کشورهایی مستقل محسوب میشوند؛ ولی نفوذ الیگارشی مستعمراتی هلند و در رأس آن، خاندان سلطنتی هلند که از پایههای سرمایهسالاری جهانی معاصر است، به شکلی پوشیده و در قالب کمپانیهای بزرگی چون «رویال داچ شل» تداوم دارد.»
در جزایر آنتیلس و سورینام، شش جزیرۀ هلندی دریای کارائیب (آمریکای مرکزی) که سکنۀ اصلی آن بهطور کامل، قربانی سیاست امحاء جمعی هلندیها شدند و نشانی از آنان نیست، نسلی از بقایای بردگان مهاجر آسیایی و آفریقایی و اربابان اروپاییشان زندگی میکنند که زبانشان هلندی است. در این جزایر که طی سه سدۀ گذشته، «پلانت»ها و کارگاههای بزرگ تولید مشروبات الکلی مستقر بود و یکی از بازارهای بزرگ تجارت جهانی برده محسوب میشد، امروزه، پالایشگاه عظیم مجتمع نفتی «رویال داچ شل» مستقر است.»
روتشیلدها استاد بهرهبرداری و سوءاستفاده از موقعیتهای بهوجودآمده توسط حکومتها یا هرگونه موقعیتی بودند که باعث شود آنها به ثروتهای هنگفتتری برسند. دقیقاً همان گفتۀ هنری فورد که یهودیان پول مییابند و از سادهترین راه و بدون درنظرگرفتن هیچیک از اصول انسانی و اخلاقی آمادۀ هر عملی هستند. مثلاً، آلفونس روتشیلد (۱۸۲۷ تا ۱۹۰۵) در فرانسه در سالهای ۱۸۷۱ تا ۱۸۷۲ به «آدلف تی یرس» مبالغ هنگفتی وام داد تا او بتواند رئیس دولت فرانسه شود و پس از نیل به این هدف، ثروت آلفونس روتشیلد چندبرابر شد . همچنین، در لندن، پسرعموی او «لئونیل روتشیلد» نوۀ مایرآمشل، مبلغ ۴میلیون لیره به «دیزرائیلی» نخستوزیر یهودیِ انگلیس وام داد تا او بتواند کانال سوئز را بخرد. دقیقاً در زمانی که کشور مصر، دچار بحران مالی شده بود و میخواست کانل سوئز را بهفروش برساند، دیزرائیلی از این ماجرا آگاه شد و این واقعه، زمانی رخ داد که دولت انگلستان در تعطیلی آخر هفته بود. پس بهترین فکر در آن زمان، به ذهن دیزرائیلی رسید، تماسی با لئونیل روتشیلد گرفت و ماجرا را برای او توضیح داد. لئونیل در کمترین زمان، پول را به دیزرائیلی رساند و او نیز کانال را پس از پایان تعطیلات آخر هفتۀ دولت، خرید. انگلستان نیز به پاداش این همیاری و کمک، وام روتشیلد را با بهرهای مناسب به او بازگرداند و نام روتشیلد بهعنوان حامی بزرگ انگلستان برای همیشه جاودانه شد.
پل جانسون در کتاب خود دربارۀ پیدایش تمدن جدید غرب (۱۹۹۱) روتشیلدها را «عامل کلیدی در پیدایش دنیای نوین» میخواند. گوته (۱۷۴۹ تا ۱۸۳۲)، ادیب نامدار آلمانی، در یکی از نامههایش (۲۰ اکتبر۱۸۲۸) مینویسد:
«ما تصور میکنیم دانته بزرگ بود؛ ولی او سدهها تمدن را در پشت خود داشت؛ حالآنکه بنیاد روتشیلد فقط به یک نسل احتیاج داشت تا به چنین ثروتی دست یابد.» گوته اشتباه میکند. خطاست اگر پدیدۀ روتشیلدها را «اعجاز» یک خانواده بپنداریم. روتشیلدها به کانونی تعلق داشتند که از سدهها پیش، شبکۀ خود را در سراسر جهان گسترانیده و دقیقاً بسان «فرقه» و سازمان سیاسی منسجم و پنهانی عمل میکرد.
ثروت از خون
ده ماه پس از برکناری و تبعید «ناپلئون بناپارت» (اشغال پاریس) به جزیرۀ الب، در ۲۶ فوریۀ۱۸۱۵ ناپلئون از تبعیدگاهش گریخت و در اول مارس، در رأس گارد کوچکی از محافظین وفادار خود، در ساحل فرانسه پیاده شد. اخبار ظهور مجدد ناپلئون، شوری عظیم در سراسر فرانسه برانگیخت و با اقبال مردمی مواجه شد که از حکومت کوتاه لویی هیجدهم، به تنگ آمده بودند. ناپلئون سه هفته بعد در کاخ تویلری بار دیگر بر تخت سلطنت نشست. این دوران که به «حکومت صدروزه» (۲۰مارس تا ۲۲ژوئن۱۸۱۵) شهرت دارد، با «جنگ واترلو» و سقوط نهایی ناپلئون به پایان رسید.
اعادۀ حکومت ناپلئون، قدرتهای اروپایی را به هراس انداخت. در ۲۵مارس۱۸۱۵، چهار قدرت بزرگ اروپا (انگلستان، اتریش، پروس و روسیه)، اتحاد خود را تجدید کردند و هریک ارتشی انبوه گرد آوردند. انگلستان بار دیگر متعهد شد پول و تدارکات لازم ارتشهای متفقین را تأمین کند و پارلمان انگلیس برای سرنگونی ناپلئون مبلغ ۱۱۰میلیون پوند بودجه تعیین کرد. بدینسان، ولینگتون در رأس ارتش۸۰هزار نفره و بلوخر و ژنرال پروسی، در رأس ارتش ۱۱۰هزار نفره راهی جنگ با ناپلئون شدند.
سرانجام در صبح روز ۱۸ژوئن۱۸۱۵، ارتش ناپلئون در برابر ارتش قدرتهای متحد اروپایی به فرماندهی ولینگتون و بلوخر قرار گرفت. این، همان نبرد تاریخی واترلو بود که با شکست ناپلئون به پایان رسید. ناپلئون در ۲۲ژوئن برای همیشه از سلطنت استعفا کرد و در ۲۹ژوئن به جزیرۀ دوردست سنهلنا، واقع در اعماق جنوبی اقیانوس اطلس فرستاده شد و تبعیدی تحقیرآمیز را در نظارت زندانبانان انگلیسی گذرانید و سرانجام در ۵مه۱۸۲۱، ظاهراً در اثر بیماری سرطان، در ۵۲ سالگی درگذشت. امروزه پژوهشگران با آزمایش موهای بهجایمانده از ناپلئون، بر این نظرند که او بر اثر مسمومیت تدریجی بهقتل رسید.

پایان «جنگ واترلو»، آغاز شعبدۀ بزرگ مالی در لندن است؛ ماجرایی که در فاصلهای کوتاه، ثروت ناتان مایر روتشیلد را چندبرابر کرد و بهعنوان شگفتترین حوادث تاریخ بازار بورس اروپا به ثبت رسید.
ناتان روتشیلد به شبکۀ عوامل خود در فرانسه دستور داد سریعاً، اخبار را به او منتقل کنند و برای کسی که زودتر از دیگران اخبار جنگ را به او برساند، جایزهای تعیین کرد. یکی از عوامل ناتان، به نام «روثورث»، بهمحض انتشار روزنامۀ محلی داچ گازته که حاوی آخرین اخبار جنگ واترلو بود، نسخهای از آن تهیه کرد و بهسرعت با قایق، راهی انگلستان شد و صبح روز۲۰ ژوئن به لندن رسید. ناتان بلافاصله خبر پیروزی واترلو را به اطلاع دولت انگلستان رسانید. مقامات دولتی با ناباوری با این خبر برخورد کردند؛ زیرا تا این زمان، ازسوی ولینگتون هیچ اطلاع رسمی به آنان نرسیده بود (پیک ولینگتون روز بعد وارد لندن شد.) ناتان از ساختمان هیئت دولت، یکسره به بازار بورس لندن رفت و آرام و خونسرد در محل دائمی خود ایستاد، پشت به ستونی که امروزه، بهعنوان اثری تاریخی به یادگار مانده است. او بدون آنکه سخنی بگوید، به فروش سهام خود پرداخت. وحشت، سراسر بورس را فراگرفت. همه تصور میکردند که ناتان از اخبار جنگ واترلو مطلع است و این اقدام او، بهمعنای شکست انگلستان در جنگ بود. با هر اعلام فروش ناتان، قیمت سهام بهسرعت کاهش مییافت تا بهحداقل ممکن رسید. آنگاه ناتان با اشارهای کوتاه، حجم بسیار عظیمی از سهام را خرید؛ یعنی چندین برابر آنچه فروخته بود. با رسیدن اخبار پیروزی انگلستان در جنگ واترلو، ارزش سهام افزایشی چشمگیر یافت و بدینسان، ناتان روتشیلد با واردکردن این شوکِ سریع و تکاندهنده به بورس لندن، در فاصلهای اندک، ثروت خود را چندبرابر کرد. اطلاع سریع ناتان روتشیلد از نتیجۀ جنگ واترلو و سود هنگفتی که از آن برد، برای مردم انگلستان حیرتآور بود و شایعات فراوانی را به وجود آورد، از جمله شایع شد ناتان، شخصاً در صحنۀ نبرد واترلو حاضر بوده و پس از شکست ناپلئون، خود را بهسرعت به لندن رسانیده است.
ماجرای ذکرشده از دیرباز جالبِتوجه مورخان بوده و فرضیاتی را دربارۀ نقش مرموز ناتان روتشیلد و ولینگتون سبب شده است. برخی برآنند که ناتان اخبار جنگ واترلو را بهگونهای نادرست در لندن انتشار داد و از اینطریق، سود سرشار برد. در مقابل، کسانی نیز کوشیدهاند تا ناتان را از اتهام خدعۀ مالی در ماجرای واترلو تبرئه کنند.
جدیترین تلاشی که دراینزمینه صورت گرفته، از سوی پروفسور دیویس با عنوان سایۀ یک مرد بزرگ که کتاب خود را در مشاوره با لرد ویکتور روتشیلد نگاشته، «ماجرای واترلو» را کماهمیت جلوه میدهد و میافزاید: «همانگونه که لرد روتشیلد کنونی، [ویکتور] در یک تکنگاری نشان داده، دربارۀ این ماجرا اغراق شده است.» بههرروی، در بررسی «ماجرای واترلو» باید به سه نکته توجه کرد:
اول، اقدام شگفت ناتان روتشیلد، در بازار بورس لندن، به شکلی که بیان شد، واقعاً رخ داد و در همان روز،۲۰ ژوئن، خبر آن، بهعنوان حادثهای مهم، در مطبوعات انگلیس بهچاپ رسید. اگر ناتان روتشیلد از پیروزی ولینگتون در جنگ واترلو مطلع نبود، چرا با این سرعت و جسارت، به خرید مقادیر عظیمی سهام دست زد؟!
دوم، چرا ولینگتون خبر بسیار مهم پیروزی در جنگ واترلو را با چنین تأخیری به لندن ارسال داشت؟
سوم، چه کسانی از پخش شایعۀ دروغ شکست انگلستان در جنگ واترلو و بهتبعِ آن، کاهش شدید ارزش سهام در بازار بورس لندن، سود بردند؟!
تعمق در نکات فوق، این پرسش را بهجد مطرح میسازد:
آیا اشاعۀ اخبار دروغ، دال بر شکست ارتش انگلیس در جنگ واترلو و «شوک» ناشی از آن، بر بازار بورس لندن، شیادی سازمانیافته مالی نبود که با تبانی آرتور ولزلی (دوک ولینگتون) و ناتان روتشیلد صورت گرفت و بههمین دلیل ولینگتون، فرماندۀ ارتش انگلیس در واترلو، تعمداً اخبار پیروزی را با تعلل ارسال داشت تا در این فاصله، ناتان بتواند کار خود را انجام دهد؟!
داستان عملیات مشترک مالی سرمایهسالاران یهودی و الیگارشی مستعمراتی بریتانیا علیه ناپلئون برای طراحان و بازیگران یهودیانگلیسی آن پایانی مطبوع داشت و تمامی آنان را به سودهای هنگفت رسانید. برخی همچون روتشیلدها و ولزلیها و هریس، سودهای افسانهای بردند و برخی، همچون کارمندان دستاندرکار وزارت خزانهداری انگلیس، رشوههای درخور به جیب زدند. یک نمونه، «چارلز آربوتنوت»، دوست نزدیک ولینگتون و مقام عالیرتبۀ وزارت خزانهداری انگلیس در دوران عملیات روتشیلدهاست که در سال۱۸۲۰، مبلغ ۱۲هزار پوند از ناتان روتشیلد بهعنوان «وام» دریافت کرد. این وام درواقع، رشوهای بود که به آربوتنوت پرداخت شد و احتمالاً تنها مبلغ پرداختشده نیز به او نبود. ریچارد دیویس در پژوهش خود اشاره میکند که در آن زمان، مرز میان «کمک مالی» و «رشوه»، سخت مخدوش بود و درواقع، میان این دو تفاوتی وجود نداشت.

عملیات مالی روتشیلدها در دوران جنگهای ناپلئونی، نمونۀ بارزی از این مکانیسم است:
دربارۀ ثروتی که روتشیلدها در دوران جنگهای ناپلئونی اندوختند، اطلاع دقیقی در دست نیست. ناتان روتشیلد بعدها گفت از زمان ورود به انگلیس تا پایان جنگهای ناپلئونی، ثروتش۲۵۰۰ برابر شده است. نمیدانیم ثروت اولیۀ او چه مقدار بوده است. معمولاً گفته میشود ناتان، حداقل با نیممیلیون پوند سرمایۀ ویلیام هسه کاسل در انگلیس، آغاز بهکار کرد؛ ولی سرمایۀ شخصی او۲۰ هزار پوند بود. برایناساس، ویرجینیا کاولس، ثروت ناتان روتشیلد را در پایان جنگهای ناپلئونی۵۰ میلیون پوند استرلینگ میداند. این حداقل مبلغی است که بهعنوان سرمایۀ ناتان مایر روتشیلد در سال ۱۸۱۵، میتوان تخمین زد. بههرجهت، این مبلغ کافی بود تا روتشیلدها را بهتعبیر کاولس، به «ثروتمندترین بانکداران اروپا» و به «نیروی جدیدی که مقدر بود سرمایهداری سدۀ نوزدهم را پی ریزد»، بدل کند.پیروزی در جنگهای ناپلئونی برای مردم بریتانیا خوشیمن نبود و پیامد آن برای این کشور، بدهکار شدن آن به الیگارشی سرمایهسالار بود. در اینجا شاید بهتر باشد بگوئم دولتها و مردم مغرب زمین بزرگترین بدهکاران به این الیگارشی سرمایه سالار یهودی-صهیونیستی هستند و این بدهی وحشتناک همچنان در حال زایش است و بدهکاران با ریتم ربوی رشد بدهی مواجه هستند و به طور دقیقتر تمام مناسبات غرب را باید این الیگارشی های سرمایه سالار تعریف، تنظیم و دولتهای غربی اجرا نمایند. به همین دلیل میبینیم تمام چهرههای سیاسی و اقتصادی غرب در جنگ غزه به اسرائیل میروند و ادای احترام میکنند تا به الیگارشی بگویند ما میدانیم به چه کسی بدهکاریم و با توجه به نفرت مردم اروپایی شاهد حمایت همه جانبۀ دولتهای اروپایی و آمریکا در اسرائیل هستیم و این تعارض میان مردم و دولتها را شاید شروع اولین شناختها علیه این سیستم مخوف سرمایه سالاری خاندانهای بزرگ یهودی در دنیا دانست.
با تعمق در این نکته و با ملحوظ داشتن سودهای هنگفتی که خاندان روتشیلد و سایر اعضای الیگارشی زرسالار آن زمان از جنگهای ناپلئونی به جیب زدند، بهدرستی باید سرمایهگذاری دولتی در «جنگ» را از منابع اصلی انباشت ثروت در دست سرمایهسالاری معاصر دنیای غرب دانست. در این جنگها، «دولت»، ابزار تحقق اهداف سیاسی و مالی الیگارشیِ حاکم است و فرایندی را تحقق میبخشد که طی آن سرمایهسالاران، بهویژه صرافان یهودی، با پرداخت وامهای کلان دولتهای غربی را تغذیۀ مالی میکنند و سپس از طرق گوناگون، مانند تأمین و فروش تجهیزات و تدارکات نظامی یا ارائۀ خدمات اطلاعاتی به دولتها، این بودجه را خود هزینه میکنند.
خاندان روتشیلد، یکی از بانفوذترین خانوادههای یهودی در تاریخ، با ریشههایی در فرانکفورت آلمان، از طریق تجارت و بانکداری به ثروت و قدرت رسیدند. بنیانگذار اصلی این خاندان، مایر آمشل روتشیلد، از طریق ارتباط با دربار ویلیام نهم، حکمران هسهکاسل، به عنوان کارگزار مالی او فعالیت کرد و پایههای ثروت خانواده را مستحکم کرد. فرزندان مایر آمشل، به ویژه ناتان مایر در لندن و جیمز مایر در پاریس، شاخههای مختلف خانواده را در پایتختهای اروپایی تأسیس کردند و در زمینههای بانکداری، تجارت و سرمایهگذاری فعالیت کردند. بارون ادموند جیمز دوروتشیلد، نوه جیمز مایر، نقش کلیدی در تأسیس دولت اسرائیل ایفا کرد. او با سرمایهگذاری در اسکان یهودیان در فلسطین و حمایت از مهاجرنشینها، به عنوان “پدر ارض اسرائیل” شناخته شد. روتشیلدها همچنین در کمپانی هند شرقی نقش داشتند و از طریق آن به ثروت بیشتری دست یافتند. این خانواده با توسعۀ شبکههای تجاری و سیاسی در سراسر اروپا و فراتر از آن، به یکی از قدرتمندترین خاندانهای مالی جهان تبدیل شدند.