ربا و درآمد ربوی، مبنای چرخش مالی در حاکمیت الیگارشی سرمایهسالار
تاریخچه ربا و بانکداری یهود
«پروتکل بیستم: تا زمانی که وامهای داخلی (داخل کشور) رایج بود، غیریهودیان فقط پول فقرا را به جیب ثروتمندان میریختند؛ اما از وقتی که ما وامهای خارجی را مرسوم ساختیم، ثروت ملتها بهسوی ما سرازیر گشته و آنها شروع کردند به پرداخت باج به ما. غیریهودیان بیآنکه بیندیشند، از ما وام میگیرند و علاوهبر سرمایه، مبلغی هم بهعنوان بهرۀ وام بازپرداخت میکنند. این عمل، بهوضوح، عقبماندگی ذهن و کوتاهی فکر آنها را نشان میدهد. چه راهی سادهتر از اینکه آنها پول مورد نیاز دولت را از ملت بگیرند؟ یکی از نشانههای ذکاوت و هوش برگزیدۀ ما، این است که مسئلۀ وامها را بهنحوی به غیریهودیان عرضه کردهایم، که آنها فکر میکنند وامگرفتن، امتیازات فراوانی برایشان دربردارد.»
ربا، نزول یا بهرۀ پول، یعنی کسی مبلغی را به دیگری قرض دهد، با این شرط که بعد از مدت مشخص، اصل پول را با مبلغی اضافه به عنوان سود یا دستمزد قرض دادن؛ پس بگیرد. رباخواری در اسلام و مسیحیتِ کاتولیک حرام است و در میان اغلب ملل دنیا هم امری ناپسند بهشمار میرود؛ چراکه فرد رباخوار، بدون هیچ کار و کوششی به سود و بهره میرسد و شخص وامگیرنده، بهدلیل احتیاجش به مبلغ بهره تن میدهد؛ اما معمولاً در سررسید بازپسدادن، از ادای دین خود عاجز میماند و مجبور میشود دوباره وام بگیرد یا با فروش مایملک خود ادای قرض کند و در این فرایند، افراد وام گیرنده؛ عموماً از قبل هم فقیرتر میشوند.
«در بیشتر متون ادبی و هنری دنیا، یهودیها بهعنوان رباخوار معرفی میشوند. از داستان دیوان بلخ تا تاجر ونیزی شکسپیر،[1] مملو از این روایات است و در تاریخ و داستانهای غربی، کاراکتر یهودی عموماً در چهرۀ رباخوار ترسیم شده است.»
بسیار جالب توجه است که از قرن نوزدهم و با نظام بانکداری بین المللی و سرمایهداری که با رباخواری یهودیها پیوند دیرینه داشت؛ وسعت جدیتری یافت، پروتستانها نیز به این گسترش و عمومیسازی ربا، با تحریف در مسیحیت کمک کردند و امروز رباخواری و نزول و ربح بهمثابه شیوۀ اقتصادی رایج در همهجا رواج یافته است.
ربا و رباخواری بین یهودیان را باید بهعنوان روندی ثابت و کلیدی اساسی در چرخش مالی آنها دانست که روند تاریخی آن، مهمترین شیوۀ بازتولید در چرخش مالی سرمایهسالاران یهودی بود و درنهایت، به استثمار و حاکمیت سایهگونۀ سرمایهسالاران یهودی بر حکومتها منجر شد.
بهنظر میرسد یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در ایجاد نفرتهای منطقهای از یهودیان، ساختار وامدهی و قرضهای ربوی آنان بوده است. این ویژگی در قوم یهود بهاندازهای شاخص است که «ورنر سومبارت»[2] از آن به «خصلت خانوادگی و گرایشی دینی» یاد میکند.
قرآن کریم طبق اعتراف دانشنامۀ یهود، نخستین منبعی است که اشتغال یهودیان به رباخواری را مطرح ساخته است. در «عهد عتیق»، رباخواری بهعنوان حرفۀ کنعانیها (فنیقیها) ذکر شده است. این روش انباشت ثروت، میراث فنیقی بود که بهوسیلۀ یهودیان جذب شد. ازآنپس، ایشان به حاملان اصلی این شیوۀ مبادلۀ پولی بدل گردیدند تا بدانجا که رباخواری بهعنوان شغلی کاملاً «یهودی» شناخته میشد. در «سفر خروج» خواسته شده که در پرداخت «پول نقد» به «فقرای بنیاسرائیل»، با ایشان بسان «رباخواران» سلوک نشود و بهره دریافت نگردد. در «سفر تثنیه»، بهصراحت رباخواری درمیان بنیاسرائیل ممنوع شده؛ ولی در قبال بیگانگان مجاز شمرده شده است:
«غریب را میتوانی به سود قرض بدهی؛ اما برادر خود را به سود قرض مده.»

ظهور اسلام و ممنوعیت ربا
ظهور اسلام و احکام صریح قرآن مجید در ممنوعیت ربا مانعی جدی در راه رباخواری یهودی پدیدار ساخت. گریز از این ممنوعیت، بهسادگی امکان نداشت. درنتیجه در سدههای نخستین اسلام، یهودیان رباخوار بهطور عمده، به تجارت جهانی روی آوردند. بااینحال، بهتدریج و از سدۀ سوم هجری یا نهم میلادی، یهودیان مستقر در سرزمینهای اسلامی، شکل جدیدی از رباخواری را وضع کردند و آن، سرمایهگذاری مالی در عملیات تجاری بود. برخی از این مشارکتها ظاهری بود و فقط پوششی برای گریز از قوانین اسلامی دربارۀ منع رباخواری تلقی میشد. فرد یهودی پولی به تاجر میداد و بدون توجه به ضرر یا سود آن، در پایان معامله مبلغ توافقشدهای سود دریافت میکرد. این روش بهتدریج شایع شد و در سدۀ چهارم هجری یا دهم میلادی، رباخواری پوشیده و غیررسمی را در میان مسلمانان بهطور کامل رواج داد. در این زمان در بغداد، مرکز خلافت عباسی، رباخواران بزرگ یهودی پدید آمدند مانند یوسف بن فینحاس و هارونبنعمرام و با مرکزیت فردی به نام:«نتیرا». کار آنان چنان بالا گرفت که حتی در ازای بهره، وامهای کلانی به خلفای عباسی میپرداختند. (دائره المعارف یهود جلد 15-صفحه 113 در خصوص نتیرا و سطح نفوذشان نکته جالبی آورده است: نِتیرا (متوفی ۹۱۶)، تاجری در بغداد. نِتیرا نفوذ قابل توجهی در دربار خلفا و جامعه یهودی بابل داشت. او در ابتدا با تجارت پدرزنش یوسف بن فینحاس و شریکش هارون بن عمرام مرتبط بود. با انتصاب خلیفه المعتضد در سال ۸۹۲، او به چهره اصلی یهودیان بابل تبدیل شد و اختیارات زیادی به او داده شد و مدیریت ربا و پولهای دربار عملا در اختیار او و شرکایش قرار گرفت و این روایت بسیار شبیه داستان استر و مردخای در دربار هخامنشی است).
«اوجگیری رباخواری یهودی در اروپای مرکزی بود. «شهسواران مسیح» برای تجهیز سپاه و لشکرکشی به شرق به نقدینگی نیاز داشتند. در بررسی تهاجم صلیبی به اندلس اسلامی و نیز در ماجرای تهاجم ماورای دریایی الیگارشی اسپانیا و پرتغال، با نقش تعیینکنندۀ سرمایهگذاری مالی الیگارشی یهودی مواجه هستیم.{این همان آغاز اصلی در بدهکار شدن حاکمیتهای مسیحی یا صلیبی است که تا امروز این بدهکاری ادامه دارد.}
در قرن یازدهم میلادی، رویگردانی یهودیان از تجارت و پرداختن آنها به ربا افزایش یافت و پس از گذشت چند دهه، بیشتر مردم مسیحی اروپای مرکزی و غربی، به یهودیان بدهکار بودند؛ این یهودیان اینک مالک روستا و شهرها و حتی اماکن مقدس مسیحی از جمله زیارتگاهها و آرامگاهها شده بودند. یهودیان از قرن دوازدهم تا پانزدهم میلادی، وامدادن در برابر بهرۀ بالا را به انحصار خود درآوردند و ربا به منبع درآمد اکثر یهودیان اروپا تبدیل شد.
شاهان و حکمرانان محلی اروپا، رباخواری یهودیان را منبعی سرشار برای تأمین درآمدهای خویش میدانستند و آشکار یا پنهان به آنان میدان میدادند. بهتعبیر یکی از حکمرانان آلمان، یهودیان «خزانۀ شاه» بودند.[3] اینوسن سوم،[4] مقتدرترین پاپ تاریخ مسیحیت (۱۱۹۸ تا ۱۲۱۶)، در یکی از نامههای خصوصیاش از حکمرانان اروپا چنین شکوه کرده است: «از رباخواری شرم نمیکنند، یهودیان را به شهرهای خویش میخوانند و آنان را کارگزار رباخواری خود میگردانند.[5] »
در سدۀ هفدهم براساس این نوع جدید از مشارکت مالی و تجاری است که «کمپانی هند شرقی» هلند بهعنوان یک «شرکت سهامی» بسیار بزرگ و جهانشمول و با سرمایهگذاری مهم یهودیان و مارانوها (یهودیان مخفی) پدیدار شد(یکی از مراکز اقتدار مالی؛ خاندان روتچیلد). طبق پژوهشهای ورنر سومبارت؛ «بیهیچ تردیدی یهودیان، بنیانگذاران نظام جدید مالی و اعتباری دنیای غرباند.»
با، بهرهای که بدون کار و تلاش به دست میآید، در اسلام و مسیحیت حرام است، اما در سیستمهای مالی غربی رواج یافته است. تاریخ نشان میدهد که یهودیان بهعنوان رباخواران، در اروپای قرون وسطی وابستگی مالی کشورهای غربی را ایجاد کردند و با ایجاد بانکها، ساختارهای مالی جدیدی را پدید آوردند. این سیستم باعث تمرکز ثروت و بدهیهای جهانی شد؛ بهطوری که کشورهای ثروتمند نیز بدهکارند. نویسنده این ساختار را ناپایدار میداند و معتقد است ربا باعث افزایش نابرابریهای اقتصادی و استثمار اقتصادی افراد فقیر میشود. امروزه، بدهیهای خارجی کشورهای بزرگ بهصورت چشمگیری افزایش یافته و سود مرکب به عنوان محرک اصلی تمرکز ثروت عمل میکند. نویسنده به این نکته اشاره میکند که نظام مالی جهانی، با تمرکز قدرت بر روی اقلیتهای سرمایهدار، باعث نابودی اقتصادی و اجتماعی میشود. مطالعات نشان میدهد که نیمی از درآمد جهان به ۳۰۰ خانواده میرسد و بدهیهای کشورهای جهان سوم دهبرابر شده است. این ساختار باعث میشود قیمت کالاها افزایش یابد و قدرت خرید مردم کاهش یابد. نویسنده انتقاد میکند که سرمایهداران بزرگ با کنترل رسانهها، انتشار اطلاعات درباره نظام بانکی بدون ربا را محدود میکنند. این مقاله به این نتیجه میرسد که نظام مالی جهانی، با تمرکز قدرت بر روی اقلیتهای سرمایهدار، باعث نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی شده و نیاز به تغییر نظام پولی حاکم بر جهان دارد.
[1]. شمسالدین رحمانی، حوالی مبارک، فلسطین از گذشته تا امروز، تهران: کانون فکری کودکان و نوجوانان، چ۱، ۱۳۹۲، ص۳۰۲تا۳۰۳.
[2]. Werner Sombart
[3]. Judaica, vol. 16, p. 1289.
[4]. Innocent III
[5]. Judaica, p. 1290