بازخوانی مبانی فکری صهیونیسم در پروتکل دانشوران صهیون
قوانین ۲۴گانه برای حاکمیت جهانی
«در سال ۱۸۹۷، در شهر بال سوئیس، انجمنی از دانشوران یهودی گرد هم آمدند. در آن انجمن، پایههای برنامهای جامع برای تسلط بر جهان ریخته شد. این برنامه با موفقیتهایی مطابقت داشت که پیشتر از این، یهودیان کسب کرده بودند. این برنامه، فقط موفقیت پیاپی یهودیان را نشان نمیداد؛ بلکه روشهای دنبالشده و قوانین تاکتیکی ملاحظه شده را نیز پیشنهاد میکرد. صورتجلسههایی از بخشهای گوناگون مجمع، جمعآوری شده بود که عنوان این صورتجلسهها را@پروتکلها@ گذاشتند.»[1]
مشهورترین نظر دربارۀ تاریخ انتشار @پروتکلها@، آن است که @پروتکلها@ را برای اوّلینبار در سال ۱۹۰۵یا ۱۹۰۶، پروفسور ژرژنیلوس به زبان روسی ترجمه کرد و در روزنامه چاپ شد. سپس بهسرعت به زبانهای آلمانی، فرانسه، انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی ترجمه شد و شهرت فراوان یافت.
«ژرژ نیلوس»[2]، در مقدمۀ چاپ ۱۹۱۷ نوشته است: اوراقی شامل خلاصهای از صورتجلسات، به زبان فرانسه وجود دارد که در سال ۱۹۰۱، الکسس نیکولا جوویس سوشوتن، سردار سلطنتی چرن، به او داده است؛ زیرا تعدادی از صهیونیستها با زبان عبری آشنا نیستند.[3]
«@پروتکلها@ ۲۴ بند دارد. بیشتر آنها، آموزش و آیینهاست. بهنظر میرسد مؤلف یا مؤلفان این @پروتکلها@ میخواستهاند در ۲۴ درس دکترین اسرائیل، مقاصد یهود از زمانهای گذشته و نیز برنامۀ لشکرکشی آنان را در آینده آموزش دهند.[4]»
فرازهایی از پروتکلهای دانشوران صهیون:
۱. @پروتکل چهارم@: «ما باید شالودۀ ایمان را ویران کنیم و اصل خدا و روح را از ذهن غیریهود بزداییم و محاسبات ریاضی و امیال مادی را جایگزین این معانی کنیم.»[5]
۲. @پروتکل دهم@: اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را از بین میبریم و اجازۀ اظهارِ وجود به کسی نمیدهیم؛ زیرا تودۀ مردم باید بهوسیلۀ ما اداره شوند و آنان باید به شنیدن حرفهای ما و اطاعت از ما عادت کنند.[6]
۳. @پروتکل اول@: مردم غیریهود از همان آغاز جوانی بهوسیلۀ عوامل ما بیبندوبار و بدون اخلاق بار میآیند. این عوامل عبارتاند از: معلمان سرخانه، خدمتکاران، منشیها و زنانی که در خانۀ ثروتمندان بچهداری میکنند. به کمک زنان صهیونیست، مردان غیریهودی را در عشرتکدهها و مکانهای غیراخلاقی به فساد میکشانیم و آنان را از جادۀ عفت و پاکدامنی منحرف میکنیم.[7]
۴. @پروتکل پنجم@: هدف اساسی مدیران ما این است که قدرت فکرکردن مردم را تضعیف کنند تا افکار آنان از پرداختن به مسائل اساسی، منحرف شده و متوجه مسائل کماهمیت شود تا فرصت مقاومتکردن در برابر ما را نداشته باشند.[8]
۵. @پروتکل دوازدهم@: اکثریت مردم نمیدانند مطبوعات در خدمت چه کسانی است؛ بنابراین آنان را به خدمت خود در میآوریم. برخی عوامل خود را وا میداریم که گاهبهگاه در مطبوعات، به برخی سیاستهایی که ما میخواهیم حمله کنند. البته غرض از این کار، ردگمکردن است.[9]
۶. @پروتکل پنجم@: «براى آنکه بتوانیم افکار عمومى را آلوده سازیم و مردم را در حالت گیجى و سرگردانى نگه داریم، باید مطالب ضد و نقیض در بین مردم پخش کنیم و این عمل را آنقدر ادامه دهیم که غیریهودیان، خود را در پیچوخم اطلاعات متناقض گم کنند و متقاعد شوند که تنها راه رهایى از این سرگردانىها، نداشتن عقیده و اطلاعات سیاسى است. باید توجه داشت که اطلاعات واقعى سیاسى در اختیار کسانى است که مردم را بدینطریق به بیراهه مىکشانند و این نخستین رمز از رموز مملکتدارى است.»[10]
۷. @پروتکل هشتم@: «ما باید تمام جنگافزارهایى را که مخالفانمان ممکن است علیه ما بهکار گیرند، در اختیار داشته باشیم. ضمناً باید پیچیدهترین واژههاى حقوقى را از میان کتب قانونگذارى بیرون بکشیم تا به هنگام داورى و قضا از آنها استفاده کنیم؛ البته این واژهها ممکن است غیرموجه و غیرعادلانه جلوه کنند؛ ولى براى آنکه چنین وضعى پیش نیاید، باید از قبل، چارهجویى کنیم و واژههاى پیچیده را در قالب عبارات زیبا بیان کنیم تا اصولى، اخلاقى، عالى، متعالى و معقول جلوه کنند.[11]
۸.@پروتکل هفتم@: «ما باید در مقامی باشیم که به هر حرکت مخالفی، با تحمیل جنگ ازطریق همسایگان هر کشوری که جرأت مخالفت با ما را به خود بدهد، پاسخ گوییم. اگر این همسایگان، درصدد برآیند که مجتمعاً، علیه ما بهپا خیزند، باید جنگی جهانی برپا کنیم.»[12]
۹. پروتکل سیزدهم@: «برای اینکه خود آنها (غیریهود)، نتوانند حقیقتاً به چیزی بیندیشند، ذهنشان را با بازی و تفریح و سرگرمی، مشغولیتهای هیجانانگیز، تماشاخانه و نمایشگاه و… منحرف میکنیم. اینگونه مشغولیتها، ذهن آنان را از اندیشیدن به مسائلی که ممکن است آنها را به درگیری با ما بکشاند، کاملاً منصرف خواهد کرد. وقتی مردم عادت کنند که کمتر بهطور مستقل و آزاد بیندیشند، بهتدریج با ما هماهنگ و متفق میشوند؛ زیرا فقط ما به طرح افکار تازه میپردازیم. البته توسط کسانی که (غیریهود) به هیچوجه فکر نمیکنند با ما مرتبط باشند.»[13]
۱۰. @پروتکل پانزدهم@: «اگر در جهان ناآرامی بهوجود آید، معنایش این است که ما، خود صلاح دیدهایم این ناآرامی بهوجود آید تا ملتها به جان یکدیگر بیفتند و موجودیت همبسته و نیرومند آنها متلاشی شود. اگر در جهان توطئهای ظهور کند، سرکردۀ آن، کسی جز یکی از وفادارترین خدمتگزاران ما نخواهد بود.»[14]
« @پروتکل پانزدهم@: « سرانجام هنگامى که بهطور قطع، در اثر یک کودتاى یک روزه که در همهجا طى یک روز بهوقوع مىپیوندد، به مقام شاهى نائل آمدیم و نیز هنگامى که بىاعتبارى همۀ حکومتها موردقبول همگان واقع شد، دیگر اجازه نخواهیم داد که توطئهاى علیه ما صورت بگیرد؛ که البته این کار وقت زیادى لازم دارد، تا جاییکه شاید یک قرن طول بکشد و این اتفاق بهوقوع بپیوندد. لذا، هر کسى که اسلحه بهدست بگیرد و بخواهد علیه شاهنشاهى ما که در شرف شکل گرفتن خواهد بود، قیام کند، او را با بىرحمى خواهیم کشت.»[15]»

پیروان ماکیاول
پروتکلها درواقع، تنظیم و تفسیر و توصیف دقیقی است از آیندههای قطعی و محتمل و دلخواه اقلیت زرسالار یهودی که بهطور قطع، این برنامه و متون در زمان مشخص و واحدی تنظیم نشده و حاصل تطوّر زمانداری است که بهاحتمالِ قوی، نتیجۀ این تطور در جلسات نهایی خود در سال ۱۸۹۷، در شهر بال سوئیس به عرصۀ ظهور رسیده است و در قالب جلسات مدون و به شکل سخنرانیهای تشریحیتوصیفی ارائه میشود. این پروتکلها، ساختار اعتقادی مخصوص خود را نیز دارد و متن بندهای مصوب در سخنرانیها، به اصولی قانونمند تبدیل شده و در قالب پروتکلها مکتوب شده است.
ساختار فلسفی و اخلاقی پروتکلها، برگرفته از محتوای فلسفیسیاسی ماکیاولی است و اساساً، ساختاری دفعی و منحصر به زمان انتشار پروتکلها (۱۸۹۷) نمیتواند چنین محتوای دقیقی را تنظیم کند و باید از لحاظ فلسفی و سیاسی، تجربۀ تبیین داشته باشد. پیشینه نظری پروتکل ها را میتوان در دیدگاههای نیکلا ماکیاولی،[16] بنیانگذار نظریۀ روش و هدف در سیاست، جستوجو کرد. وی در کتاب خود @شهریار@[17] که برای خانوادۀ یهودی مدیچی[18] حاکمان و زرسالاران فلورانس نوشته است، هدف هر عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیکند و درنتیجه، بهکاربردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف، مجاز میشمارد.
ماکیاولی معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد، نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست. حکومت برای نیل به قدرت و ازدیاد قدرت و حفظ و بقای آن، مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و… دست بزند و هرگونه شیوهای حتی، منافی اخلاق و شرف و عدالت را برای رسیدن به هدفش روا میدارد. این مکتب بر این باور است که یک رجل سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدی باشد. آنگونه سختگیر باشد که اگر تکالیف دینی و اخلاقی و احساسات، سد راه او شود، از آنها صرفنظر کند و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشد. بسیار جالبِتوجه است که «فرانسیس بیکن»[19] در تقدیس این دیدگاه، اینچنین میگوید: «ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آن را آنطوریکه هست به ما نشان میدهند، نه آنطوریکه باید باشد.»[20] بیکن درواقع، بیانی از واقعیت سیاست ارائه میدهد. سیاست بدون اخلاق و با منفعتطلبی محض.
ماکیاولی اساس اخلاقیات را واژگون کرد. یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه، فوق تمام قیود و الزامات مردم عادی است.
عقاید ماکیاولی را میتوان در ده فرمان زیر خلاصه کرد:
۱. همیشه درپی سود خویش باش: بشریت در نگاه او، خانوادهای متشکل از برادران یکدل نبود؛ بلکه آدمیان، گلهایی از دامهایی بودند که هریک درپی مقصد خویش گام برمیداشتند و ماکیاولی، معتقد بود این حق حاکم است که از دامها به سود خویش استفاده کنند. حق با قوی است. بنابراین، اقویا باید بر قدرت خویش پافشاری کرده و قوانینی وضع کنند که حافظ آنها در برابر عصیان ضعفا باشد.
۲. جز خویشتن، هیچکس را محترم مدار: وی مینویسد: آنکس که علت بزرگی دیگران میشود، خود سرش بیکلاه میماند و همین که کسی محبوب عامه گشت، او را از میان بردارد. به عقیدۀ ماکیاولی، مملکتی پیروزمند و موفق است که فقط یک نفر بر آن آقایی کند. دیگران هم باید بندۀ آن یک نفر باشند. شاه باید هدیه بپذیرد؛ اما نباید هدیه بدهد.
۳. بدی کن؛ اما چنان وانمود کن که نیکی میکنی: ماکیاولی معتقد بود ریاکاری صفتی ارزشمند است. صراحتاً شهریاران و شاهان را اندرز میدهد که از صریح بودن بپرهیزند و منافقانه عمل کنند. میگفت خوببودن زیانآور است. بر پادشاهان لازم است که برای حفظ قدرت و منفعت خویش، برخلاف عدل، شفقت، انسانیت، و حسننیت رفتار کنند. اما رعایایشان نباید از این امر آگاه باشند. باید آنها را تحمیق کرد و چنان وانمود کرد که شهریارشان فرمانروایی شریف، رحیم، دیندار و عادل است. (بگذار زبانت از رحم و شفقت سخن گوید؛ اما دلت از بدی و شرارت لبریز باشد.)
۴. حریص باش و آنچه را میتوانی تصاحب کن: در فلسفۀ وحشیانۀ ماکیاولی، شاه جز به امیال و آرزوهای خویش نباید به چیزی اندیشه کند. اما چنان وانمود کن که از تو آزادیخواهتر کسی نیست. بر نیکی پا بگذار؛ اما در همان حالی که لگدمالش میکنی، نوازشش کن.
۵. خسیس باش: عاقلانه نیست که حکمرانی برای رعایایش بیش از اندازه ولخرجی کند. شاه آزادمنش، همیشه سرانجامش به تباهی خواهد کشید.
۶. خشن و درندهخوی باش: ماکیاولی، شهریار ایتالیایی سزار بورژیا را به عنوان شاهد مثال در کتاب خویش نام میبرد و میگوید: نیکی هرگز ثمربخش نیست و شرافت بدترین سیاستهاست.
۷. چون فرصت بهدستآوری، دیگران را بفریب: کسی که حیلهگرتر است، نیرومندتر است و قدرت از عدالت نیرومندتر است و دروغ از حقیقت نیرومندتر.
۸. دشمنانت را بکش و اگر میتوانی دوستانت را نیز.
۹. در رفتار با مردم به زور توسل جوی نه به مهربانی: ماکیاولی بهعنوان قاعدهای کلی معتقد بود اگر از انسان بترسند، بهتر است تا اینکه انسان را دوست داشته باشند.
۱۰. همۀ مساعی خود را به جنگ متمرکز ساز: مهمترین کار شهریار ماکیاولی، جنگ است. مهمترین تفکرات جدی او باید معطوف به مسئلهای مهم باشد؛ یعنی چگونگی شکستدادن همنوعان و حاکمشدن بر آنها.
«آنقدر ساختار متن و نظریات ماکیاولی با ساختار و متن پروتکلها منطبق است که گویی یک نفر و در یک شرایط فرهنگی و زمانی هر دو را تدوین کرده است. این ساختار ایدئولوژیک، در بندبند پروتکلها ظاهر شده و همچون رگ، به خونرسانی در تمام بافت پروتکلها مشغول است. بهصورت کلی، اصالت بر واحدبودن استنتاج است و پروتکلها، فرزند خلفی برای بروز و نتیجۀ نظریات ماکیاولی است.»

آینده قطعی
شیوهنامه یا دستورالعمل تنظیم پروتکلها، درواقع، شیوهای است که امروزه از آن به آیندهپژوهی[21] یاد میشود. آیندهپژوهی، مشتمل بر مجموعۀ تلاشهایی است که با واکاوی منابع و الگوها و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهپژوهی، بازتابدهندۀ چگونگی زایش واقعیّت «فردا» از دل تغییر (یا ثبات) «امروز»، است. در این دانش، با بهرهگیری از طیف وسیعی از روشها و بهجای تصور «تنها یک آینده»، به گمانهزنیهای نظاممند و خردورزانه، درمورد نهتنها «یک آینده» بلکه، «چندین آیندۀ متصور» مبادرت میشود.
این ساختار در پروتکلها بسیار دقیق و منسجم پیادهسازی شده است. پروتکلها درواقع، با شناختی دقیق از گذشته و تاریخ بهصورت جهانشمول و تعیین متغیرها در وضعیت موجود آن زمان (امروزِ تدوین پروتکلها) به بیان آیندهای نسبتاً قطعی میپردازد که بسیاری یا اکثریت بندهای آن تاکنون عملیاتی شده است. ساختار آیندهپژوهانه در پروتکلها اهمیت ویژهای دارد و نکات پیچیدهتری را در نهان خود دارد:
- چرایی تدوین پروتکلها:
در وحله اول پروتکل ها درمورد وضعیت موجود قدرتی جهانی و نامرئی! (به گفتۀ خود پروتکلها) است. این قدرت عظیم، نیاز به داشتن آیندهای مشخص دارد تا مطامع خود را بهصورت دقیق در آینده تعیین کند و سهم مشخصی از آینده را نصیب خود گرداند.
ثانیاً، اکنون این قدرت جهانی درپیگذار از وضعیت موجود به وضعیتی ایدهآل و مطلوب است. بسیار جالبِتوجه است که زمان تنظیم پروتکلها، اقلیت حاکم و مالک اندیشۀ پروتکلها، خود را در وضعیت گذار و نامطلوب انگاشته و برای رسیدن به وضعیتهای مطلوبتری در تلاش بوده که نیاز به تنظیم قواعدی اینچنینی پیدا کردهاند.
ثالثاً، با بررسی شرایط و جایگاه الیگارشی زرسالاران یهودی در آن برهۀ زمانی، سؤالی بسیار جدی مطرح میشود، چرا برای قدرتی مخفی و جهانشمول که در آن زمان، اکثر حاکمیتها و تملک مالی جهان در اختیار آنها بوده و بدون نیاز به اجرای برنامههای حاکمیتی، در آرامشی ثباتیافته به اعمال بالاترین سطح قدرت مشغول بوده و در خفا، از امنیت بیشتری نسبتبه حاکمیت بارز برخوردار بوده است، مصائب بسیار گستردۀ حاکمیت را پذیرفته و به برنامهریزی جهت دستیابی بدان می پردازد؟
پاسخ آن در خود پروتکلها آمده است و آن، حاکمیت مطلق و جامع اقلیت زرسالار یهودی است بر کل عالم بهصورت بارز و آشکار؛ نه مخفی و صرفاً منفعتطلبانه؛ نوعی استثمار محض و بردهداری مطلق مدنظر است. این چرایی، پیچیدهترین بخش از ساختار جامعهشناختی تنظیمکنندگان پروتکلهاست.
۲. مبنا و ریشۀ هویتی: در آیندهپژوهی، لازم است پیش فرض چیستیِ امروز، مشخص باشد تا به بیان هویت و مبانی آینده پرداخته شود. در اینجا، باید بهطور مشخص، اعلام شود این هدفگذاری، بر چه مبنایی است و از دل کدام هویت و شاخصهایی استخراج شده است. مبنا و ریشۀ هویتی پروتکلها، در ایدئولوژی نژادیتلمودیِ یهود است.
۳. در ساختار آیندهپژوهی که جایگاه قدرت و مناسبات آن را تبیین میکند، لازم است در ابتدا، مشخص باشد ذینفع اصلی این طرح، چهکسی است؟ مشخص است که ذینفع تنظیم پروتکلها، یک شخص یا شورایی واحد و معلوم است که قبل از تنظیم پروتکلها وجود خارجی داشته تا نیاز به تنظیم چنین مجموعهای را بیان کند. در خود پروتکلها آمده که حاکمیت جهان در دست یهود خواهد بود.
این بیان و ساختار ذینفع در آیندهپژوهی، نمایانگر و اثباتکنندۀحاکمیت مشخصِ موجودی است که منتظر برپایی شاهنشاهی خود است، آن هم نه بر یک کشور یا یک منطقه؛ بلکه بر کل جهان، آن هم بهصورت مطلق و بدون شرط.
۴. قانون بودگی[22]: در عالیترین ساختارهای آیندهپژوهی است که میتوان برای ترسیم آن، به قانون دست یافت؛ زیرا بیان قوانین، بسیار مشکلتر از ارائۀ پیشبینی یا محتمل دانستن است. در آیندهپژوهی، آیندۀ محتمل یا ممکن یا درنهایت، دلخواه بررسی میشود. اینکه مطلق بیان شود که باید بشود و برای شدن، باید چه کارهایی را به چه شکلی انجام داد، حاصل تطوری بسیار عمیق و دقیق است. زیرا التزامنداشتن به اجرای قوانین و قواعد یا یأس از ناتوانی در اجرای آن، به نابودی اساس قوانین میانجامد. گویی پروتکلها چنان قوام اطلاعاتی و تاریخی دارند که اولاً، بهجای پیشنهاد و احتمال، به سراغ ساختاری مطلق و قانونمدار میرود و ثانیاً، چنان امکاناتی دارد و چنان عزمی را در مجریان این قواعد میبیند که کوچکترین نگرانی درباب عملینشدن این اصول نمییابد و ثالثاً، وجود حاکمی که بر روند اجرای آن بهصورت ولایی نظارت دارد.
با این بیان، مشخص میشود پروتکلها درواقع، قواعدی مطلق و ناگزیر برای آیندۀ جهان است؛ آیندۀ همۀ مردم جهان و آیندۀ معدوم و محکوم که مجریان آن، اقلیت یهود است و بیش از آنکه آیندهپژوهی باشد، تهدیدی جهانی است که هرچه پیش میرویم، بندبند آن واضحتر شده و جنون حاکمیتی این اقلیت، بیشتر بارز میشود.
[1]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون@، ترجمۀ شهلا المعی، انتشارات المعی، ۱۳۸۸، ص۱۶.
[2]. Georges Nilos.
[3]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون@، ص۱۶.
[4]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون@، ص۱۷.
[5]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون@، ص۵۱.
[6]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، چ۱، قم: انتشارات ناظرین، ۱۳۸۲، ص۷۸.
[7]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، ص۴۰.
[8]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، ص۶۱.
[9]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، ص۸۷.
[10]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، ص۶۲.
[11]. @پروتکلهای دانشواران یهود@، مترجم: بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، ص۶۹.
[12]. شایان توجه است که این گفتار در پروتکلها، قبل از شروع هر جنگ جهانی بیان شده است. مندرج در: هنری فورد، @یهود بینالملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۱۱۵.
[13]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون، ص۲۰۲.
[14]. عجاج نویهض، پروتکل پانزدهم، از کتاب @پروتکلهای دانشوران صهیون، برنامۀ عمل صهیونیسم جهانی@، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، مؤسسۀ آستان قدس رضوی، ۱۳۸۴، ص۳۲۷
[15]. ژرژ نیلوس، @کتاب پروتکلهای دانشوران صهیون@، ص۹۹.
[16]. Niccolò Machiavelli- Born: May 3, 1469, Florence, Italy– Died June 21, 1527, Florence, Italy.
[17]. Il Principe.
[18]. Medici.
[19]. Francis Bacon، فیلسوف، سیاستمدار، دانشمند، حقوقدان و نویسندۀ انگلیسی بود. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی میدانند، تاجاییکه او را از بانیان انقلاب علمی میشمارند و پایان سلطۀ کلیسا بر تفکر را به اندیشههای او نسبت میدهند.
[20]. P. Curry, O. Zarate, Introducing Machiavelli, Icon Books, 1995. pp.5.
[21]. Futures Study.
[22]. قانون بودگی یعنی فرض اصلی بر اصالت قانون در بطن یک کل، به طوری که حلول قوانین، مصدر و عامل تعیین هر چیزی است، به طور ساده تر بزرگترین بروز و ویژگی یک کل را که با قانونها شکل گرفته است، «قانون بودگی» مینامیم. منظور از کلمۀ بودگی، تطور مطلق یک مفهوم، در یک کلیت است.