دانش سری

دانش سری (کابالا)

واکاوی آیین مخفی کابالای یهودی

کابالا به چه معناست؟

قبالا یا قباله (کابالا در انگلیسی/کباله در عبری) گرایشی است که هدف آن، تلاش برای تفسیر عرفانی متون مذهبی یهود، خصوصاً متن تورات است. کباله در لغت به‌معنای قدیمی است؛ اما در اصطلاح بر مجموعۀ گزاره‌ها و اعمالی اطلاق می‌شود که آن را تصوف یا عرفان یهودی می‌نامند. پیروان آیین کابالا یا کابالاییست‌ها، این مکتب را «دانش سری و پنهان» حاخام‌های یهودی می‌دانند و برای آن پیشینه‌ای کهن قائل‌اند.

قبالائیان ادعا دارند که هر حرف و عدد و حتی هر نقطه و حرکتی که در کتاب تورات آمده است، با حساب ابجد یا به‌صورت رمزآمیز، گویای اسرار هستی، انسان، خدا و قوم برگزیده‌اش (یهودیان) است. بنابر ادعای متصوفۀ یهودی، در این مکتب، افراد برگزیدۀ یهودی، خدا و کائنات را می‌شناسند و فرد قبالایی (کابالایی) را از سطح عمومی مردم بالاتر می‌برند، تا‌ جایی‌ که خود انسان، معیار خداگونگی می‌یابد. این اسرار، بنابر نظر قبالاییان (کابالایی‌ها)، در کتاب مقدس وجود دارد و با نسبت‌های ریاضی و استفاده از حساب ابجد و جادو و علوم غریبه، از متن کتاب به‌دست می‌آیند؛ ولی کسانی که متون آن را به‌طور صوری و تحت‌اللفظی می‌خوانند، به درک آن نائل نخواهند شد.[1]پیش از تشکیل منسجم تصوف یهودی، در حوالی قرن چهاردهم میلادی،[2] قباله سنتی بود که به‌صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه منتقل می‌شد.

حرف های خصوصی خداوند با پیامبرش!

تصوف کابالا، مدعی شناخت خداوند و آفرینش و رازهای نظام هستی بود. اندیشه‌پردازان و گردانندگان فرقۀ کابالا، مدعی‌ بودند که این طریقت، مکمل تورات است. اسراری است که خداوند به‌طور شفاهی و خصوصی به موسی ابلاغ کرد تا فقط در اختیار محرمانِ قوم برگزیده قرار گیرد. دین یهود، پوسته‌ای آشکار و همه‌فهم از مفاهیم رازآمیز هستی است که قلب ناشناختۀ آن کابالاست. این اسرار، از زمان موسی، نسل‌به‌نسل، در محارم قوم یهود به میراث ماند تا به امروز رسید. عنوان کابالا (قباله) ناظر به ادعای کهن‌سالی این میراث است. این ادعا در فضای قرن سیزدهم قارۀ اروپا که ساحری و کیمیاگری بازار گرمی داشت، جاذبه‌ای شگرف یافت و تأثیری چنان عمیق برجای گذاشت که تا به امروز پابرجاست.

سرآغاز طریقت کابالا

سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سدۀ سیزدهم میلادی و به اسحاقِ کور (۱۱۶۰ تا ۱۲۳۵) می‌رسد. او در بندر ناربون، در جنوب فرانسه می‌زیست و برخی دیدگاه‌های عرفانی را بیان می‌کرد. تعالیم اسحاقِ‌ کور، مانند سایر آموزش‌های عرفانی است که برای کمال معنوی، مراتب مختلف قائل‌اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق، پیشنهاد می‌کنند. مفهوم «عین صوف»[3] ساختۀ اوست. این مفهوم را که به‌معنای «لایتناهی» است، اسحاق ‌کور به‌معنای خداوند به‌کار برد؛ ولی بعدها، به‌طور عام، به‌معنای نظام هستی به‌کار گرفته شد.[4]

افرادی چون‌ نهمانیدس[5] و سایر اعضای یهودی اسپانیا، با استفاده از شهرت اسحاق کور، در حوالی نیمۀ سدۀ سیزدهم میلادی، «تصوف کابالی» را به‌مثابۀ مکتب و سازمانی رازآمیز و بسیار مؤثر بنیان نهادند.

تا این زمان، قباله (کابالا) واژه‌ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود، نه مکتبی جدّی از عرفان یهودی شمرده می‌شد. در اواخر سدۀ سیزدهم میلادی، با تدوین کتاب ظُهَر،[6] تصوف رازآمیز کابالا به‌صورت نظام فکری و عملی سامان‌یافته و منسجم درآمد و شکل نهایی خود را یافت. این کتاب را موسی‌بن‌شم تاو لئونی (۱۲۴۰ تا ۱۳۰۵) در سال‌های ۱۲۸۰ تا ۱۲۸۶ نوشت. «ظُهر»، به‌معنای «درخشش» و «جلال» بوده و با واژه‌‌های مشابه در زبان عربی خویشاوند است. درواقع، کتاب ظُهر نوشته‌هایی در تفسیر و تأویل تورات و سایر کتب مندرج در عهد عتیق بوده و به زبان آرامی است.

در جست‌و‌جوی قدرت جهانی

به‌نوشتۀ رَبی دکتر ایزیدور اپستاین،  محقق یهودی، «روح یهودیت و کابالا، همکاری انسان با خدا در سیطرۀ بر اشیاست، با این تفاوت که کابالا ادعا دارد که بر شیوه‌های انجام‌دادن این فعالیت مشترک با خداوند، تملک دارد.»  به نوشتۀ او، در کابالا بنی‌اسرائیل را به‌عنوان برگزیدگان و انسان‌های برتر، ارج می‌نهند. پیروان این مکتب، به‌دنبال بنای مجدد معبد سلیمان هستند.  در این مکتب آمده است که بنی‌اسرائیل معشوق خدا هستند!

عرفان عملی یهود، آمیخته با سحر و جادوست  و زبان عبری نزد کابالاییان تقدس دارد.  همچنین آنها معتقدند، نتیجۀ پی‌بردن به اسرار @تورات@، قدرتی جهانی است که یهودیان به‌دنبال این قدرت هستند.

بر این‌اساس، در آیین کابالا، حلول خدا در طبیعت، به‌جای تجلی خداوند قرار می‌گیرد و تاریخ، به‌جای خداوند، در کانون توجه واقع می‌شود. آن‌جا که حلول، به‌جای تجلی می‌نشیند و تاریخ، به‌جای خداوند مطرح می‌شود، سحر و جادو نیز به‌جای معجزه خودنمایی می‌کند. کسانی که به مسئلۀ حلول می‌اندیشند و بر اصالت تاریخ تکیه می‌کنند، برای تصرف در طبیعت و سیطره بر جهان نیز اهمیت فراوان قائل می‌شوند. باتوجه‌به این‌که سحر و جادو نیز نوعی تلاش و کوشش برای تصرف در طبیعت و سیطره بر امور جهان است، به‌روشنی می‌توان دریافت که برخی اندیشمندان یهودی به جریان سحر و جادو توجه ویژه داشته‌اند.  شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیب‌گویی، طالع‌بینی و انواع علوم خفیه و همچنین نفوذ فوق‌العادۀ آن در دربارها و محافل اشرافی و فرهنگی اروپا در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی، موجی بود که با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیست‌هایی مانند پیکو دلا میراندولا،  مروّجان بزرگ آن بودند. تعلق به جادو و علوم خفیه، با گسترش طریقت یهودی کابالا و آرمان‌های مسیحایی در اروپا، پیوند مستقیم داشت.

ریشۀ عرفان زمینی در @عهد عتیق@ و @تلمود@

 به‌طور‌کلی‌ می‌توان دو نوع تصوف را از هم بازشناخت :

نوع اول، تصوف در چارچوب توحیدی و نشئت‌گرفته از ایمان به خدایی فراتر از انسان و طبیعت و تاریخ بوده و همچنین، اعتقاد به دوگانگی‌های وسیع دینی (آسمان و زمین، انسان و طبیعت، خدا و انسان) است. این دیدگاه در تمرین‌های صوفیانه نمایان می‌شود. این تمرین‌ها برای این است که صوفی با انجام‌دادن آن‌ها، سرکشی‌های بدن خود را مهار ‌کرده و بدین‌وسیله محبت خود به خداوند را ثابت کند و به او نزدیک شود. او می‌داند که نمی‌تواند به خدا برسد و با او یکی شود؛ زیرا حلول الهی با دیدگاه توحیدی در تضاد است.

نوع دوم، تصوف و عرفان حلول‌گرایانه است که از وحدت وجود سرچشمه می‌گیرد و براساس آن، خداوند در طبیعت و انسان و تاریخ حلول می‌کند و با آن‌ها متحد می‌شود. در این حالت، دیگر او بیرون از آن‌ها وجود مستقلی ندارد و به‌همین دلیل، وجود در یک سطح، خلاصه می‌شود و از یک قانون پیروی می‌کند. در نتیجه، هرکس با این قانون (گنوستیک) آشنا باشد، می‌تواند بر تمام جهان حکم براند. حاکمیت بر جهان، هدف غایی چنین عارفی است. در این‌جا، به‌جای مهار نفس سرکش خود، به تفسیرهای باطنی و اوراد و یافتن ساختارهایی می‌پردازد که بتواند با آن‌ها بر ارادۀ الهی اثر بگذارد و سلطه‌ای امپریالیستی بر جهان پیدا کند.

تصوف حلولی، به‌ویژه شکل‌های افراطی آن، نمودی از سکولاریسم به‌شمار می‌رود؛ زیرا اگر خداوند، همان مخلوقات باشد، پس مخلوقات نیز همان خداوند خواهند بود. اگر خداوند در ماده حلول کند، طبیعت نیز خدا می‌شود؛ چنان‌که اسپینوزا  نیز گفته است. شخص عارف نیز می‌تواند بر خداوند، طبیعت و جهان حاکمیت پیدا کند.

 در این‌جا می‌توان نشانه‌هایی از ابرمردِ نیچه را دید؛ انسانی که تنها به قدرت اراده اعتقاد دارد و اخلاق فرودستان و ضعیفان را کنار می‌گذارد. می‌توان گفت تصوف یهودی، به‌طورکلی حلول‌گرا بوده است و گرایش نیرومند گنوستیک  دارد. صوفی یهودی برای مهار نفس سرکش خود و فرمانبرداری از خداوند گام بر نمی‌دارد؛ بلکه می‌کوشد تا از راه تأمل و معرفت اشراقی، به ماهیت خداوند پی ببرد تا بتواند در خدا تأثیر بگذارد و بر جهان، سلطه‌ای امپریالیسی پیدا کند. در این‌جاست که رابطۀ تصوف یهودی یا قبالا با سحر و جادوگری و نیز رابطۀ جادوگری با دانش و گنوسیسم مشخص می‌شود.»

«کابالا ریشه در لایۀ حلول‌گرایی و در ساختار چندلایۀ یهودیت»  و @عهد عتیق@ داشت، آن‌جا که خدا با قومش یکی می‌شود. این اتحاد خدا و قوم، به‌معنای تجدید عهد خدا و قوم و دخالت همیشگی خدا در تاریخ، به سود قومش است و به این شکل جلوه‌گر می‌شود که خدا، به‌صورت ستونی از آتش، جهت هدایت مردم فرود می‌آید. خشم، مهر، کینه و عشق خدا، منحصر در همین قوم است.

جریان حلول‌گرا که در عهد عتیق جریان داشت، در @ تلمود@، انبوه‌تر و افراطی‌تر شد. گرایش حلولی در @تلمود@، آمیخته به عناصر توحیدی بود و این دو جریان، باهم تعامل داشتند. البته، آنچه قبالائیان بعدها انجام دادند، این بود که بخش‌های حلول‌گرایانۀ @تلمود@ را جدا از سیاق خود برگرفتند و آن‌ها را به نتیجه‌ای که می‌خواستند، رساندند.

«قبالا دارای دیدگاه خاصی نسبت‌به خلقت، شر، انسان، رابطۀ خدا با انسان، قوم یهود و جایگاهش در جهان است. فرهنگ قبالایی، مجموعه‌ای از تصاویر مجازی با مفاهیم عمیق فلسفی روانی و وجودی را به‌کار می‌گیرد.

ساختار کلی اندیشۀ قبالایی، ساختاری حلول‌گرا، اندامی، دایره‌ای و بسته است که همۀ تعددها و تنوع‌های درونی‌اش را امری ظاهری می‌نمایاند؛ زیرا در ساختار حلول‌گرا و بسته، همۀ ظواهر به یک سطح باز می‌گردند و همۀ دوگانگی‌ها از میان می‌روند و نیز همۀ چیزها با یکدیگر و با آن مطلق نهفته در پس هر چیز و حلول‌کرده در آن، برابر می‌شوند.

البته، عکس این قضیه نیز می‌تواند اتفاق بیفتد و به‌جای از‌میان‌رفتن و یکی‌شدن دوگانگی‌ها، دوگانگی پدید آید که در چنین وضعیتی به‌جای آن‌که دایرۀ قداست، همه‌چیز را دربر گیرد، به‌صورت کاملاً بسته نمایان می‌شود و بدین‌ترتیب، جهان به دو قطب متضاد، یعنی پاک و مقدس در برابر آلوده و نامقدس تقسیم می‌شود.

کابالا یا عرفان یهودی نوعی از تصوف و عرفان حلول‌گرایانه است که از وحدت وجود سرچشمه می‌گیرد و براساس آن، خداوند در طبیعت و انسان و تاریخ حلول می‌کند و با آن‌ها متحد می‌شود. در این حالت، دیگر او بیرون از آن‌ها وجود مستقلی ندارد.

روح یهودیت و کابالا، همکاری انسان با خدا در سیطرۀ بر اشیاست، با این تفاوت که کابالا ادعا دارد که بر شیوه‌های انجام‌دادن این فعالیت مشترک با خداوند، تملک دارد.

عرفان عملی یهود، آمیخته با سحر و جادوست  و زبان عبری نزد کابالاییان تقدس دارد.  همچنین آنها معتقدند، نتیجۀ پی‌بردن به اسرار @تورات@، قدرتی جهانی است که یهودیان به‌دنبال این قدرت هستند.


[1]. ایرج گلسرخی، تاریخ جادوگری، چ۱، تهران: نشر علم، ۱۳۷۷، ص۳۲۷.

[2]

H. P. Blavatsky, the Theosophical Glossary, London: Theosophical Publishing Society, 1892. p. 168; Arthur Lillie, Madame Blavatsky and Her Theosophy, London: Swan Sonnenschein& Co., 1895, p. 194.

[3]. Ein-Sof.

[4]. Encyclopaedia Judaica, New York: Macmillan, 1971, vol. 6, p. 535

[5]. نَهماندیس (۱۱۹۴ تا۱۲۷۰م) که در دربار جیمز اول، پادشاه آراگون (۱۲۱۳ تا ۱۲۷۶م)، حضور داشت و در جنگ‌های صلیبی وی علیه مسلمانان اندلس، همیار او بود، با الهام از نظرهای اسحاق کور در شهر گِرونای اسپانیا و نقش چشمگیر نَهماندیس در گسترش قبالا، قبل از کتاب ظُهَر و ارتباط جدی وی با بودائیان مهاجم مغول و رومیان که دو رقیب و دشمن جدی برای جهان اسلام بودند.

[6]. Zohar.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code