آیین مسلمان کشی 1

آیین مسلمان‌کُشی

تغییر مصداق دشمن در فرقۀ وهابیت

قرآن چه کسانی را دشمن معرفی می کند؟

مفهوم دشمن را در @ «قرآن@»، مفهومی مشخص و تعیین شده است. می‌توان این تعیّن را می‌توان از دو بُعد ذات و صفات بررسی کرد و هر دو بعد آن ساحت‌های فردی و اجتماعی دارند؛ بدین‌معنی که اول در ماهیت، دشمن به‌عنوان حزب یا دسته یا گروهی مشخص معرفی شده است که در برابر متغیرهای گوناگون، رفتارهای مشخصی را انجام می‌دهد و محصول مبنای مشخص فکری است. دوم، دشمن در ساحت‌های دیگر، مازاد بر ذاتِ ارائه‌شده (قومیت و دسته و گروه) صفات مشترک و خصوصی آن دشمنان را بررسی می‌کند که خاصیت تعمیم‌پذیری خاص و عام دارد؛ یعنی برخی صفات، مختص گروه خاصی بیان شده است. لاکن بدین ساختار دقیق در @قرآن@ توجه نمی‌شود که «قرآن» مبنای بُروز این صفات را هم @ قرآن@ بیان کرده و اگر کسی بروز آن مبانی را داشته باشد، آن صفات در او نیز بارز شده است و هرکه محل این ابراز صفات باشد، و او درواقع همان دشمنی است که در @ «قرآن@» معرفی شده است.به‌بیان دیگر، در ساحت صفات، دشمنان اسلام تعریفی نسبی دارند. به‌نوعی در ماهیت انسان‌ها ممکن است تبدیل به‌وجود آید و پذیرش مبنای غلط، علت بروز صفات دشمنی در فرد باشد؛ یعنی، بروز صفات دشمنان اسلام ممکن‌الوجود است؛ لکن، محل و نوع بروز آن اصالت دارد. 

@قرآن@» به‌صراحت، در تعریف دشمن‌ترین دشمن یا دشمن اولیه (اصلی)، پس از دشمنی با نفس و تعریف شیطان و صفات او، مختصات و صفاتی را ارائه می‌کند و درنهایت در ذات، دسته و گروهی (اقلیت) را نیز معرفی می‌کند که در تمام زمان‌ها، این اقلیت و دسته با همان صفات بارز قرآنی دست به دشمنی علیه انسانیت و توحید و اسلام زده‌اند؛ اصلی مسلمانان را یهود رامعرفی می‌کند. به عنوانکه یک قومی لجوج و  با مشخصات رفتاری و انواع مواجهۀ معکوس(نافرمانی) بانسبت به دستورات  الهیپیامبران است تا بدانجا که آشکارا و بدون هیچ تفسیر و یا تاویلی قومیت و دستۀ خاندان‌محور یهود را بزرگ‌ترین پیامبرکشی در قرآندر تاریخ بشر می‌داند به نام این قوم رقم خورده است، معرفی شده و به صراحت و بدون هیچ تفسیر و یا تاویلی قومیت و دستۀ خاندان محور یهود. منظور نظر قرآن می‌باشد.  و به‌عنوان اصلی‌ترین دشمن که تمام دشمنان دیگر در نهایت به تأمین منافع این دشمن اصلی مشغول‌اند،

«در @قرآن@ آمده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَۀ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکواْ…»  مسلّماً، یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‌اند، دشمن‌ترین مردم نسبت‌به مؤمنان خواهى یافت… . این آیۀ @ «قرآن@» درمورد اقلیت یهودی را به‌عنوان دشمن‌ترین دشمن، به‌صراحت در ساحت ذات، دشمن‌ترین دشمنان اسلام را معرفی می‌کند که آن یهود و مشرکان هستند و منظور از مشرکان نیز یا خود یهودیان منظور است که به مشرکان اهل کتاب در @ «قرآن@» شهرت دارند یا مشرکان دیگر ادیان که عموماً تحت‌تأثیر یهود بوده‌اند.»

در اسلام دو نکته بسیار حائز اهمیت است و تفکیک میان اسلام حقیقی با اسلام تحریف ‌شده در در این دو نکتهۀ معین و مشخص بیان شده است:

  1. دشمن کیست؟ دقیقاً چه کسانی و با چه مشخصاتی در دیدگاه اسلام دشمن نامیده می‌شوند؟
  2. مصداق بارز امروزین و اکنون این دشمنان در دیدگاه اسلام کدام افراد و گروه‌ها و با چه ویژگی‌هایی هستند؟

آنگاه کهپاسخ به این سوؤال به صورت مشخص ازتوسط  در هر گرایش اسلامی پرسیده شود؛ می‌توان از پاسخ آنرا می‌توان سنجشی برای نحوۀ نگرش جامع آن گرایشحقیقی یا تحریفی‌بودن  آن گرایش اسلامی را در حقیقت اسلامی جویا شددانست.

 در قرآن، صفات متعددی از این اقلیت یهودی ارائۀ شده و در این اقلیت، به‌صورت جزئی، ریشۀ بروز این صفات، بررسی شده است. شایان توجه است که می‌توان این صفات و علت بروز آن را تاحدی تعمیم داد و نوع بشر، قابلیت ابراز این صفات را دارند و @قرآن@ برای مخاطب خود بشیر و نذیر است تا ساحت حیات اصیل را بیاموزاند.

وهابیت چه کسانی را دشمن می پندارند؟

باید پرسید سؤال اصلی از مبانی وهابیت این است که دشمن‌ترین دشمنان از دیدگاه آنان وهابیت که مدعی تحقق قرآن و سنت هست‌اند، چه کسانی استهستند؟ هرچه کنکاش می‌کنیم و اصول و مبانی و عملکرد تاریخی وهابیت و سلفی‌گری را مرور می‌کانویم، ساختاری متناقض و مخدوش را از دشمن می‌یابیم. برای درک بهتر، در ذیل ادامه به دو رویکرد در دشمن‌شناسی وهابیت اشاره شده است::

۱. ۱. از یک بُعدطرفی با تکثر عدۀ بزرگی فراوانی از دشمنان در دیدگاه آنان مواجه می‌شویم که در انتهانهایت، فقط اقلیت وهابیِ باقی مانده یا در برخی مواقع، همان اقلیت دسته‌ای و حزبی فقط به‌عنوان دوست و خودی باقی می‌ماند و به الباقی انسان‌ها را دشمن اطلاق می‌شومی‌دانند که یک‌نوعی خودبرتربینی اجتماعی کمونی است و در دسته ‌بندی‌های تقریباً نا مشخص از نظر جزئیات و کیفیت دشمن، به ‌صورت مقطعی و توسط مُفتیان، اقدام به دشمن ‌تراشی می ‌شود.. گویی ساحت انسانِ برتر که آن‌ها پیامبر اسلام را مناسب این درجه می‌دانند، در این اقلیت دسته‌ای و حزبی، حلول یافته و به برگزیدگی نسبی رسیده است و برای دریافت لوح افتخار این برگزیدگی، ناگزیرند با کشتار دشمنان متکثر و غیرخودی به عروجی منفعت‌طلبانه در جهان مخدوش مابعدالطبیعۀ خود بپردازند.

در دیدگاه وهابیت دشمن دور و دشمن نزدیک و در برخی گرایش‌های وهابی، دشمن اصلی و دشمن فرعی به ‌وضوح بیان میگرددشده و هر دو حکم محارب و لازم القتل فرض می‌شودارند و به جهت تهییج منطقی داستانهایشان، امریکا یا عبارت طاغوت و حاکمیت ‌های استکباری ، دشمن اصلی و دور فرض شده‌اند؛ ولی تشیّع به‌عنوان دشمن نزدیک یا دشمن ثانویه مانعی است برای قیام اصلی علیه طاغوت است.بیان می‌شود.

 درواقع آنان معتقدند باید تشییّع به ‌عنوان دشمن ثانویه و نزدیک باید از میان برداشته شود تا تکلیف دشمن اصلی و دور به میان آیدروشن شده و برای توجیه این نگاه تکفیری در برابر، شیعیان را آنها  را مشرک و کافر همزمان فرض می‌کنند و این عناد را در بیشتر موارد از زاویۀ فقه ایبن ‌تیمیه در خصوصبارۀ عمل به دستور قرآن با تفسیر آیات فراوان در خصوص جهاد و مبارزه با دشمنان بهدر پیش می‌گیرند و اوجدر این دشمن ‌ستیزی و جهاد علیه دشمنان که به ‌صورت خاص فقط منافع سیاسی و حاکمیتی اسلام وهابی را در بر گرفته است، حتی اهل ‌تسنن  وهم جزو دشمنان قرار گرفته و یا حتی تمام کسانی که با وجود گروه های تکفیری همچون داعش مخالفت کرده یا همراهی نکنند، دشمن پنداشته می‌شوند. و آن فاجعۀ بزرگ و آن ظلم غیر قابل تصور علیه بشریت به وقوع می‌پیوندد که داعش در خاورمیانه اجرا نمود. پس به جهترای ایجاد قرابت با قرآن مجبورند موضوع دشمنی با طاغوت را مجبورند مبارزه با استکبار اصلی بیان کنند و برای رسیدن به هدف مشترک با صهیونیست‌ها، شیعه کُشی به عنوان را دشمن نزدیک تبدیل می‌گردمی‌دانند تا بتوانند از طریق این توجیه، هم مبانی را داشته باشند و هم سناریوی صهیونیستی شیعه ‌کُشی و حتی دیگر ‌کُشیرا در قالب حکومتی به ظاهر  اسلامی و واهبیت ظهور و بروز نمایدپیاده‌سازی کنند.

۲. ازطرف دیگر، می‌بینیم دشمن‌ترین دشمن، شیعیان و عالمان شیعی و تمام اعضای خانوادۀ آن‌ها در هر سن و جایگاهی که باشند، محور شرارت و موضوع اصلی در ساحت دشمنی نامیده می‌شوند. وقتی در تاریخ وهابیت بررسی می‌کنیم، کوچک‌ترین دشمنی و تخاصمی با یهود یا الیگارشی یهودی نمی‌بینیم و بالعکس، در اکثر اعمال سیاسی و اجتماعی آنان، تأمین منافع الیگارشی یهودی را متوجه می‌شویم. بسیار کوته‌بینی است که بگوییم گروه‌هایی مانند القاعده یا بن‌لادن، دشمن دور (فرعی) را آمریکا دانسته و خودمختار و بدون برنامه‌ای از از‌قبل ‌تعیین‌شده، علیه آمریکا برنامه‌ریزی کنند و علت این اقدام را در سناریو این‌گونه بیان کنند که بن‌لادن و گروهش به‌جهت اختلاف با سعودی بر سر ماجرای کویت و اجازۀ دخالت ندادن به ‌بن‌لادن در جنگ کویت، اکنون سرخورده شده و ناگهان، علت‌العلل تخاصم را آمریکا دانسته و بدون کوچک‌ترین مانعی در فضای امن‌ترین شهر جهاننیویورک به‌راحتی هرکار خواسته انجام داده و با دو هواپیمای مسافربری پرواز کرده و برج‌های تجارت جهانی را نابود نموکرده است  فرو ریزند تا در ادامه دلیلی باشد برای حملۀ آمریکا به افغانستان و عراق و شروع تجارت بزرگ الیگارشی زرسالاران در خاورمیانهکشورهای غرب آسیا و چپاول نفت و منابع معدنی و جغرافیایی در آنجا شود گردد. اساساً حتی اگر این سناریوی احمقانه و خنده‌دار را بپذیریم، بازهم نتیجۀ سیاسی و اقتصادی این واقعه فقط برای الیگارشی یهودی بوده است و ‌بن‌لادن و القاعده و هر گروه وهابی و تکفیری دیگری نمی‌تواند ذی‌نفع این جریان باشد. ذی‌نفع در این ساحت، دشمن‌شناسانه‌ی وهابیت حتی خود وهابیت نیست چیزی که فقط منافع صاحبان جنگ ‌افروز و شرکت‌های چندملیتی اسلحه ‌سازی و هواپیماسازی را رونق بخشید و میلیاردها دلار به جیب شرکت‌های چند ‌ملیتی و صهیونیستی نفتی و پالایشگاهی مانند شِل (Shell Company) سرازیر نمود. و توهمی تودرتو را برای وهابیت به ارمغان آورده که تماماً به نفع دزدان اصلی شده است و عامل بدنام جریان(وهابیت)، هنوز در خوابی است که بیداری ندارد.

مسئلۀ حائز اهمیت در این ساختار، دلیل و استنتاج دشمنی خصومت است بوده که در بسیاری از محافل وهابی هم بی‌پاسخ مانده است. توجه شود در ساختاری مخدوشی که دلایل قرآنی این دشمن‌شناسی (دشمنان وهابیت) که را حتی در صفات هم نمی‌توان ما ما‌به‌ازایی حتی در صفات هم برایش نمی‌توان پیدا کردیافت، می‌آید و شیعیان حضرت علیA علیه‌السلام را فقط به‌جهت اعتقاد به ولایت و توسل و شفاعتِ ولی‌الله، مشرک و دشمن‌ترین دشمن نزدیک می‌نمایاند شمرده شده و او را به‌عنوان دشمن نزدیک(اولیه) بیان می‌دارد و آمریکا را باز هم بدون دلیل مشخص، و مبین دشمن دور اطلاق می‌کند می‌شود و صهیونیسم و یهودیت در این دشمن ‌ستیزی خونین هیچ جایگاهی نداشته و تمام اعمال و در یک جمله؛ تمام رفتار این گروه‌های وهابی یا تکفیری و در نهایت داعش، تاأمین منافع صیونیست‌ها و اقلیت زرسرمایه‌سالار بوده است..  درواقع، وهابیت داعیۀ اصلاحات دارد؛ و معتقد است اسلام از شیعیان و کمونی و دسته‌ای بودن پاک‌سازی شود تا کمون برتر، مسلط‌شده و بتواند به سراغ دشمن دور برود که ماهیت مخدوشی دارد و طبق تجربۀ تاریخ اخیر وهابیت، بسیار تغییرپذیر است و می‌توان آن را تفسیر کرد.

نکتۀ دیگر که توضیحی برای علت آن داده نمی‌شود و نمی‌توان علتی یافت و فقط انجام می‌شود: کشتار شیعیان به‌عنوان دشمن اصلی است، آن‌هم نه به‌دلیل آن‌که دشمنیِ بارزی علیه وهابیت صورت پذیرفته باشد، بلکه فقط به دلیل داشتن یک اعتقاد، هویت دشمن پیدا کرده است.

در تمام اصول فقهی اسلامی و در تاریخ اسلام نیز این‌چنین است، دلیل تخاصم و دشمنی باید روشن باشد و در فقه، جهاد علیه دشمنِ مشخص، خارج از علت و حدود مواجه، رفتاری حقوقی را دربر می‌گیرد. هیچ‌گاه به‌صورت عام آن‌هم در ساحتی جهانی نمی‌توان حکم تخاصم و دشمنی داد و به یک شکل و از یک مبنا، با تمام آن دشمنان مواجه شد، این موضوعی عقلی است و اسلام هم این‌گونه عمل می‌کند. حال سؤال این‌ است که چگونه و بر چه مبنایی، دستور قتلِ‌عام  و کشتار جمعی، بدون تفکیک و با شنیع‌ترین شکل ممکن داده شده و عمل می‌شود؟ که و در برخی مواقع، به تلذذ لذت‌بردن از کشتار می‌انجامد و اکثراً کشتاری کورکورانه و بی‌منطق اعم از کودک و زن و مرد و پیر و جوان استرا می‌کشند. سؤال اصلی‌تر علت این کشتار است و جرم مجرم…این است که به چه دلیلی، کودک خردسال در سوریه با بدترین شکل ممکن باید شاهد زجر و کشتار خانواده‌اش باشد و بالاخره، زنده‌زنده سرش بریده شده و جماعتی شاهد این جنایت باشند و گویی برای همگان امری عادی است و دلایلی شفاف دارد؟!. در هیچ کجای اسلام،  و حتی دنیا این موضوع را نمی‌توان این موضوع را توجیه کرد. و هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی چنین استنتاجی از اسلام باشد، این چه دشمنی است که مستحق کشتار کور بوده و هیچ جایگاه انسانی نداشته و تمام انواع آنان، بدون هیچ قید انسانی یا حتی حیوانی، محکوم به مرگ با بدترین اشکال ممکن هستند. این نکته منطقه‌ای تاریک در اندیشۀ وهابیت و سلفی‌گری تاریک است که در هیچ‌یک از ساختارهای اعتقادی، تعریف یا تطبیقی برای آن نمی‌توان یافت و برای این نگاه فقط می‌توان استیلای قدرت و اصالت آن را در ساحت مادی متصور شد. با احساس ویژه در برتری نژادی برای وهابیت، اما این‌بار با اصالت دادن به نژاد ولی با این تفاوت که این برتری نژادی برمبنای ایدئولوژی مشترک است که ساختاری نظری و فقهی حیات و بروز شوندگی آن را تضمین میکند.

 

«درواقع، قاعدۀ این نوع مواجهۀ دشمن‌ستیزانه، این فرمول است: انجام عمل (کشتار دشمن)، حذف دلیل عمل (کشتار) و توفیق در بهجت و رضایتمندی از عمل (کشتار) و انتظار نتیجۀ مطلوب عمل (کشتار) در بهشتی با حوریان و جویِ شراب به‌مثابه پاداش عمل (کشتار). در تمام این معادله، دلیل، ساختار مشخص مواجهه، چرایی کشتار و بسیاری از اصول مسئله، به‌کلی مخدوش و مجهول است؛ لکن، در فرایندی برنامه‌دار و متنوع در حال انجام است.»

آیین مسلمان کشی 2

هولوکاست تمدن اسلامی

وهابیت؛ اسلامی جنایت‌کار و وارونه

فرقۀ وهابیت با شعار احیای اسلام راستین، جنایات زیادی را علیه مسلمانان انجام داده است. دریادار سرتیپ «ایوب صبوری»، سرپرست مدرسۀ عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی، می‌نویسد: «عبدالعزیز‌بن‌سعود که تحت‌تأثیر سخنان محمدبن‌عبدالوهاب قرار گرفته بود، در اولین سخنرانی خود در حضور شیوخ قبایل گفت: «ما باید همۀ شهرها و آبادی‌ها را به‌تصرف درآوریم، احکام و عقاید خود را به آنان بیاموزیم… برای تحقق‌بخشیدن به این آرزو ناگزیر هستیم که عالمان اهل اهل‌سنت را که مدعی پیروی از سنّت نبویه و شریعت محمدیه هستند، از روی زمین برداریم. ؛ به‌عبارت‌دیگر، مشرکانی که خود را به‌عنوان علمای اهل اهل‌سنّت قلمداد می‌کنند، به‌ویژه علمای سرشناس و موردتوجه را از دم شمشیر بگذرانیم؛ زیرا تا زمانی که این‌ها زنده هستند، هم‌کیشان ما روی خوشی نخواهند دید.»

تاریخ وهابیت

«محمد‌بن‌عبدالوهاب با متهم‌ساختن مسلمانان به کفر و شرک و بدعت، برععلیه آنان اعلام جهاد کرد. او اعراب بادیه‌نشین را تحریک کرد تا به کمک ابن‌سعود، لشکری فراهم کنند. آنگاه به شهرها و روستاهای مسلمان‌نشین حمله کرد و آن‌جا را به خاک‌وخون کشید و اموال آنان را به‌عنوان غنائم جنگی غارت کرد.»

 این برنامه برای ایجاد وحشت و پذیرش اجباری وهابیت، تنها فقط به غارت و کشتار بسنده نکرد و غیر از اثبات حاکمیت، اساس کار خود را بر نابودسازی تاریخ اسلام گذاشت. درپیِ آن نیز با نگاهی صهیونیستی، به بازتولید فضای اسلامی دیگری پرداخت که از آن، به اسلام صهیونیستی یاد می‌کنیم..

روند نابودی اماکن اسلامی که برای اهل اهل‌سنّت و تشیع در اسلام محترم است، فقط منافع عده‌ای را تأمین کرده و برای مقاصد آنان پایگاه‌سازی می‌کند. جالبِ‌‌توجه است که این اصالت به تخریب اماکن اسلامی و تحریف‌های صورت‌گرفته دربارۀ مقابر و نیز اصالت‌ندادن به گذشته، تناقضات بسیار عجیبی به‌دنبال داشته و دارد؛ مثلاً اهتمام به تخریب فدک یا بقیع، با تخریب‌نکردن قلعه‌های خیبر و سقیفه در عربستان بسیار متناقض است. آیا قلعه‌های خیبر، به این دلیل که منطقه‌ای یهودی‌نشین بوده، تخریب نشده است؟ این تناقضِ بسیار زیاد در برخورد و تعاریف مبنایی وهابیت، بسیار شک‌برانگیز است. ؛ گویی نوعی ارادت و مالکیت خانوادگی به منطقۀ خیبر وجود دارد.

 

آیین مسلمان کشی 3

در ذیل ادامه به قسمت کوچکی از این توحش بدون مبنا و با کمترین استدلال انسانی اشاره شده است:

1. در سال ۱۳۴۴ق، وهابیان به مدینه حمله کردند. آنان قبور ائمۀ بقیعb، قبر حضرت ابراهیمA، ام‌البنینB، قبۀ «عبداللّه»، پدر پیامبرn ور، « «اسماعیل»، پسر امام‌جعفرصادقA را ویران کردند. ضریح فولادى ائمۀ بقیع راع  که در اصفهان ساخته و به مدینه منتقل شده بود، از رویى قبر امام‌حسن‌مجتبى، امام‌زین‌العابدین، امام‌‌‌محمدباقر ور و امام‌جعفرصادق بقb برداشتند. قبور عباس، عموى پیامبرور و فاطمه‌بنت‌اسد رد را که با قبور چهار امام  در زیر یک قبه بودند، ویران کردند. همچنین، زادگاه امام‌حسن ون و امام‌حسین دنC را در مدینه، قبور شهداى بدر و نیز بیت‌الاحزانى را که حضرت علیAلى برا براى حضرت زهرا ساB ساخته بود، با خاک یکسان کردند..

۲. ۲. «میرزاابوطالب اصفهانى» در سفرنامه‌اش، دربارۀ کشتار سال ۱۲۱۶ق در کربلا مى‌نویسد:  «هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم نزدیک به ۲۵هزار نفر وهابى وارد کربلا شدند و شعار «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» سر مى‌دهند. آن‌ها بیش از ۵ ۵‌هزار نفر را کشتند و تعداد زیادی را زخمی کردند.».»

۳. ۳. از شرم‌آورترین کارهای وهابی‌ها در سال ۱۲۱۷، قتل‌عام مردم طائف بود. بنا به گفتۀ «جمیل صدقی زهاوی» از اهل‌سنت: «بر صغیر و کبیر رحم نکردند. کودک شیرخوار را در آغوش مادر سر بریدند. جمعی مشغول فراگرفتن @ قرآن@ را کشتند و حتی گروهی مشغول نماز را در مسجد به ‌قتل رساندند. کتاب‌ها را که درمیان آن‌ها تعدادی @ قرآن@ و نسخه‌هایی از @ «صحیح بخاری@»، @ «صحیح مسلم@» و دیگر کتاب‌های حدیثی و فقهی بود، در کوچه و بازار افکنده و پایمال کردند.».»

۴. ۴. عمّال وهّابى رژیم آل‌سعود در ۴ذىالحی‌الحجه۱۴۰۷ (۹مرداد ۱۳۶۶) هزاران نفر از حجاج بیت‌اللّه‌الحرام را به‌جرم سر‌دادن فریاد برائت از مشرکین، در مکه، به خاک‌وخون کشیدند. حتى آخوندهاى دربارى آنان، فریاد مى‌زدند و مى‌گفتند: «مجوس و مشرکین را بکشید.»

۵. ۵. از مهم‌ترین اعمال مهم در نابودی تمدن اسلامی، سوزاندن و ازبین‌بردن اسناد تارخی و مکتوب است؛ مثلاً آتش‌زدن کتابخانۀ بزرگ «المکتبۀ العربیۀ» یکی از این جنایات تاریخی بود. این کتابخانه بیش از شصت‌هزار عنوان کتاب گران‌قدر و کم‌نظیر و بیش از چهل‌هزار نسخۀ خطّى منحصربه‌فرد داشت که درمیان آن‌ها، برخى آثار خطّى دوران جاهلیت، یهودیان، کفّار قریش و همچنین، آثار خطّى حضرت على، ابوبکر، عمر، خالد‌بن‌ولید، طارق‌بن‌زیاد و برخى دیگر از صحابۀ پیامبر گرامیn وى و قرآن مجید به‌خطّ «عبداللّه‌بن‌مسعود» وجود داشت. .»

انفجار حرم عسکریین:

در تاریخ ۲۲ ‌فوریه۲۰۰۶، برابر با ۳ ‌اسفند۱۳۸۴، انفجار ۲۱۵کیلوگرم مواد منفجره‌ به مرقد امام‌هادى و امام‌حسن عسکرىیC آس آسیب کلی وارد آوردکرد. در تاریخ ۱۳ژوئن۲۰۰۷، برابر با ۲۳خرداد ۸۶، نیز در دو انفجار، مناره‌هاى حرم عسکریین بنC به‌دست وهّابی‌ها، جنایت دیگر وهّابیت تکفیرى را رقم زبود. همچنین، در این اقدام تروریستى، سقف سرداب غیبت حضرت ولى‌عصررf نیز نیز به‌کلى فرو ریخت..

چرا خیبر را تخریب نکرده‌اند؟

 وادی خیبر، سرزمینی بسیار حاصلخیز بود که در فاصلۀ ۳۲ فرسخی شمال مدینه قرار داشت و حدود۲۰ هزار نفر از یهودیان که مهارتی کامل در جنگاوری و زراعت داشتند، در آنجا ساکن بودند. درحالحاضر، خیبر در شمال مدینۀ منوّره و در حدود۱۶۰کیلومتری آن واقع شده است. جادۀ آسفالته میان مدینۀ منوّره و تبوک، از خیبر می‌گذرد…

تاریخ‌نویسان دربارۀ اینکه غریبه‌های یهودی چه زمانی به حجاز آمده‌اند، اتّفاقِ‌نظر ندارند؛ زیرا مدرکی در دست نیست. دراین‌باره، سخنان بسیاری گفته‌اند و در اینجا، فقط به این سخن می‌پردازیم که یهودیان با اشغال شمال حجاز، یعنی شهرهای تبوک، تیماء، وادی‌القری و خیبر، وارد عربستان شدند تا اینکه پس از مدتی، در مدینه ساکن شدند و با عرب‌ها ازدواج کردند و زنان آنان به کودکان عرب شیر دادند و کم‌کم، زبان عربی را فراگرفتند و نام‌های عربی برای خود برگزیدند..

با بررسی عملکرد دولت آل‌‌سعود در کشور عربستان که از خاندان‌های یهودی مهاجر به عربستان بوده‌اند و بعداً به‌ظاهر، مسلمان شده‌اند‌، دربارۀ تخریب اماکن به‌جای‌مانده از دوران پس از اسلام، نتایجی بس متأثر‌کننده جلوه‌نمایی می‌کند..

زمانی‌که فهرست اسامی اماکن تخریب‌شده را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که برخی اماکن مانند مسجد غدیر، خانۀ حضرت زهرا، اB، خانۀ حضرت خدیجه، مولدالنبی، آرامگاه ائمۀ بقیع و… را بارها تخریب کرده‌اند و گویا، انگیزه‌ای جامع برای نابودی آن‌ها وجود دارد. بسیار درخور توجه است، هنگامی ‌که با ‌نام مکان‌‌هایی مانند خیبر و سقیفه و امثال آن‌ها مواجه می‌شویم، می‌بینیم که آن‌ها را اصلاً تخریب نکرده‌اند‌ و مانند منطقه‌ای تاریخی، هنوز پابرجا و مهیا هستند..

آری، دربارۀ وادی و قلعۀ خیبر وضع بدین‌گونه است. این منطقه، پیش از اسلام، به یهودیان متعلق بوده است. سؤال این است که آیا دولت سعودی پاسدار میراث یهودیان است که اماکن یادآور وجود مقدس پیامبرn را تخریب کرده است؛ ولی اماکن به‌جای‌مانده از دشمنان پیامبر را بزرگ و گرامی می‌شمرد و ارج می‌نهد؟؟!

تفاوت عملیات انتحاری با استشهادی

مهم‌ترین ساختار جامعه‌شناختی در دیدگاه وهابیت که مسئله‌ای جهانی را به‌دنبال دارد و در بسیاری از جوامع، تعریف‌ناشدنی است، عملیات انتحاری و کشتار کورکورانه و فراگیری است که در وقایع سوریه کار به تبدیل مفهوم شجاعت و آمادگی برای هرگونه مرگی را تنها فقط برای رسیدن به هدف زهدگرایانۀ شخصی ایجاد کرده است.

برای تبیین فلسفی و توصیف التقاط این جریان می‌بایست کمی عقب‌تر برویم و توضیحاتی درمورد دربارۀ تاریخچۀ تاکید میان متنی: «کشتن خود که به‌واسطۀ آن، عده‌ای دیگر که دشمن نامیده می‌شوند نیز کشته شوند» بپردازیم، . این جریان به‌عنوان حرکتی جمعی و با تعریف اجتماعی (حداقل برای یک گروه یا دستۀی ایدئولوژیک) به‌صورت‌های پراکنده‌ای در تاریخ یافت می‌شود؛ مثلاً هواپیماهای ژاپنی در جنگ دوم جهانی با سقوط بر کشتی‌های آمریکایی از این دست است. شایان توجه است که در هیچ برهه‌ای از تاریخ، به‌صورت سیستماتیک و با گرایش رفتاری-‌اجتماعی با آن مواجه نمی‌شویم، تا این‌که با حرکت هدفمند نیروهای مقاومت در فلسطین و حزب‌الله لبنان مواجه می‌شویم که برمبنای تعریف دقیق و مبنایی انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی و با تعریف مشخصِ ظالم (از حیث تعریف گروه انسانی) و ظلمی ریشه‌دار و جهانی  که به هیچ‌وجه و از هیچ طریق دیگری امکان دفع ظالم وجود نداشته باشد. و اگر این افراد از طریق عملیات استشهادی از بین نروند، نتیجهۀ سیاسیِ آن برای مسلمانان و مردم کشورهای غرب آسیامنطقۀ خاورمیانه؛ به ‌گونه‌ای است که هم موجب می‌شود منافع ملی در معرض نابودی قرار گرفتهبگیرد و از سوی دیگر گروه مستکبر و ظالم متوجه شوند و عملیات استشهادی حامل این پیام سیاسی-‌تاریخی برای آن‌ها باشد که: «که طرف مقابلشان،؛ همان گروه‌های مسلمانی که تمام منافع ملی، هویتی و تمام حقوق انسانی و تاریخی آن‌ها در معرض نابودی قرار گرفته است، حاضرند برای این هویت از همه ‌چیز حتی جانشان بگذرند (که همان حیات و زندگی است) تا  و می‌بایست در عملیاتی هدفمند با پیامی واضح، با نقطۀ تأثیری هدفمند،رخ دهد و فرد یا افرادی با کشته ‌شدن خویش؛، اقدام به نابودی امکان یا افرادی از دشمن را مانند: مسئولین و فرماندهان اصلی را از بین ببرند وکه یا در برنامه‌ای سیاسی و تاثیرگذار از حضور این افراد که متخاصم بوده و متجاوز به سرزمین، هویت و نوامیس مسلمانان در محل زندگی و تمدنشان فردی از جان خود می‌گذشت  تجاوز کرده‌اندتا عده‌ای هدفگذاری شده از مسئولین و فرماندهان ظلمی بسیار بزرگ کشته شوندشده‌اند .

این فرایند موجب ایجاد نتایج بسیار مهمی ذیل گرددرا ایجاد می‌کند:

  1. ایجاد رعب و ترس در دل دشمنان و متجاوزان، همراه با نیاز بهایجاد تردید در تفکر در  دشمن به جهترای عادی نبودن و امکان نابودی و تزلل داشتنحمله دربه سیستم دفاعی و موقعیت مکانی که آنها بدانجا تجاوز نموده‌اند.
  2. با از ‌بین ‌رفتن فرماندهان یا تجهیزات، این پیام واضح داده می‌شود که تجاوز و تعدی به افراد و نوامیس و نفوس مسلمانان و مالکین یک سرزمین آن هم برای تطمیع اقلیت زرسرمایه‌سالار و صهیونیست‌ها، هزینه سنگینی در پی دارد و این هزینه را حاضرند حتی با از جان ‌گذشتگی و کشته‌شدن آگاهانه به دشمن وارد کنند و قطعاً موجب گردید که تمام معادلات استعماری و تجاوزهای صهیونیستی در دنیا دچار تزلزلتغییر وحشتناکی گردمی‌شود و صهیوینستها و الیگارشی پشتیبان آنها نیازمند به ایجاد بدلی مشابه با این عملیاتها گردند، تا بتوانند عملیات استشهادی را با عملیات تکفیری‌ها جابجا نموده و رنگ و بوی توحش به تاریخ این قبیل عملیاتها دهند.
  3. عملیات استشهادی موجب شد تا در سطحی بسیار گسترده روند تجاوز و استکبار صهیونیستی کند گردد و در نهایت در منطقۀ فلسطین متوقف شود و اگر نبود این قبیل مقاوت‌ها و از جان ‌گذشتگی‌ها نبود،که تماماً موجب نابودی مستکبرین نظامی می‌گردید، اکنون در بسیاری نقاط دیگر از خاورمیانه؛ می‌بایست احتزاز پرچم اسرائیل را شاهد می‌بودیم. پس بازدارنگی این عملیات مافوق بر احساس مظلومیت برای گروه مسلمان و مالکان سرزمینهای اسلامی، تظلم را نیز در بر داشت. بدین معنی که ظلم ظالم بدون جواب نیست و گویی فردی که عملیات استشهادی انجام می‌دهد، به نوعی متذکر میشود به جهانیان(از تمام طیفها و گروه‌های انسانی) که ظلم پایدار نیست و هر ظلم و تجاوزی، به مسلمانان از هر ایدئولوژی و گرایشی و مذهبی، بی پاسخ نمی‌ماند.
  4. شجاعت در برابر ترس؛ این شاید مهم‌ترین احساس روان‌شناسانه از تحلیل روانی یک عملیات‌های استشهادی باشد، که دشمن و گروه مسلمانان هردو به ‌خوبی می‌فهمند که برای اندیشه، اعتقاد، سرزمین و وطن باید شجاعانه و بدون ترس با متخاصم جنگید و در طرف مقابل، همگان متوجه می‌شوند و می‌آموزند که این شجاعت چه ترس و عدم اطمینانوناامنی از بقا را در دل دشمنان متجاوز صهیونیستی به‌وجود می‌آورد. هردوی این احساس موجب تقویت توان و نیاز تقویت روحی در مسلمانان شده و در مقابل همگان با عمق وجود متوجه ترس در برابر شجاعت می‌گردند.
  5. تعریف واقعی از قرآن برای موضوع شهید و جهادگری که در راه خدا کشته می‌شود و در مقابل دشمن صهیونیستی هیچ تعریف و مابه ازایی برای آن ندارد. شاید توصیف این نکته بسیار با اهمیت باشد که فردی که به عنوان مستشهد در عملیات استشهادی شرکت می‌کند، اولاً مطابق قرآن و نص صریح قرآن در تعدی و تخاصم با دشمنان خداست بوده و مصداق حزب ‌الله است و اگر انجام ندهد و قیام نکن اساس ایمان او به خدا وروز قیامت زیر سوال است(مطابق آیۀ آخر سورۀ مجادله) و در نهایت شهید می‌شود و مطابق قرآن شهدا زنده هستنداست[1] و این عبارت قرآن بسیار پیچیده و همراه با رمز و راز است،؛ زیراکه فرد مستشهد با علم به کشته ‌شدن به ‌سوی مرگ می‌شتابد و در مقابل با دشمنی طرف هستیم که هیچ تعریفی برای بعد از مرگ یا کشته ‌شدن در راه ایدئولوژی یا اعتقادات کابالایی، صهیونیستی و سکولاریستی نداشته و ندارد. پس تنها راهی که برای دشمن صهیونیستی مانده است، ایجاد تفرقه در بین مسلمانان و ظهور گروه‌های تکفیری بوداست که در نهایت به داعش و توحش ضد بشری منجر گردیشد.
  6.  این عملیات هدفمند با عنوان عملیات استشهادی مشهور شد که تأثیر بسیار زیادی بر ساختار مبنایی و اساس تمدنی غرب و الیگارشی زرسالاران یهودی گذاشت.

عملیات استشهادی که در آن به مفاهیم ظلم، اولویت‌ها، حقوق انسانی و بسیاری مسائل فقهی و حقوقی توجه می‌شود و نتیجۀ کشتار می‌بایست کاملاً هدفمند و مشخص باشد، در این نگاه، حق کشتار کور در ‌هر شرایطی وضعتی غیرممکن است. این عملیات درواقع، برای حذف ظالم و ایجاد وحشت برای دنیای مادی و ستمگرانۀ ظالم است و ظالم همان متجاوزی است که با تعریف مشخص علیه تمام بودن و هویت مالکان مسلمان هر زمین اقدام فیزیکی و عملی نموده است و عملیات استشهادی حتی علیه ظالمانی که اقدام به تجاوز به سرزمینی نکرده‌اند انجام نمیشود،. پس تعریف ظلم و ظالم بسیار واضح برای تمام نوع بشر قابل تشخیصبسیار واضح است و این دست عملیات‌ها هیچ ارتباطی با کشتار کور گروه ‌های تکفیری نداشته و ندارد، اینکه گروهی انسانی اعم از زنان و کودکان و پیران، آماج کشتار وحشیانه قرار گیرند و مثلا با بمب گذاری اقدام به کشتار کور شود، قطعا در فقه اسلامی مردود و کشتن یک انسان به مثابه کشتن کل بشریت تعریف می‌شود.

اگر این نگاه ظلم ستیزانه در هند، آفریقا و بسیاری کشورهایی که مستعمرۀ ظالمان و مستکبرین غربی-صهیونیستی قرار گرفته‌اند، وجود میداشت و به صورتی پراکنده هم در مقابل این شدت ظلم مستعمراتی غرب مثلاً قارۀ آفریقا قرار می‌گرفت، قطعاً با تصویر دیگری در جهان فعلی مواجه می‌بودیم و احتمالاً تقسیمات سیاسی-اجتماعی متفاوت و با عدم تسلط مستکبرین غربی را در تاریخ معاصر میدیدیم.

 

{این فرایند عملیات استشهادی در دیدگاه و فقه پویا و به‌روز شیعی، ی حیات‌بخش است تا مرگ‌آور، و زمانی معنی می‌یابد که هیچ راه دیگری برای دفع شر ظالمین نباشد، . وقتی  در مقابل یک ظلم فراگیر که هیچ راه مقابله‌ای وجود ندارد و اگر در مقابل این ستمگران ایستادگی صورت نگیرد، اساس حیات معقول بشری زیر سؤال می‌رودنابود می‌شود،. آنگاه این حرکت، ساحتی منطقی و معقول به خود می‌گیرد؛ مانند جریان فلسطین که همۀ سازمان‌های حقوقی و بین‌المللی سکوت کرده‌اند تا تمام فلسطین به‌وسیلۀ یهودیان صهیونیستیهودیان اشغال شود و بزرگ‌ترین ظلم حقوقی-‌انسانی تاریخ معاصر جهان رقم بخورد و هیچ صدایی شنیده نشود و در ‌نتیجه کشوری جعلی، بدون هیچ اثبات هویتی-تاریخی-جغرافیایی، برای بلعیدن کشورهای غرب آسیا قد علم شوکند و بسیار قابل تامل است که اگر این‌گونه در مقابل این گروه افراطی «الیگارشی مستعمراتی صهیونیسم» که به اسرائیل شناخته می‌شود، قرار نمی‌گرفتند، احتمالاً اکنون برای فارس و بغداد نیز باید اسامی عبری می‌دیدیم و ترتیبات جغرافیایی منطقه چیز دیگری می‌بود.}. حال، در مقابل این ظلم فراگیر که هیچ راه مقابله‌ای وجود ندارد و اگر در مقابل این ستمگران ایستادگی صورت نگیرد، اساس حیات معقول بشری زیر سؤال می‌رود، آنگاه این حرکت، ساحتی منطقی و معقول به خود می‌گیرد.

ویژگی ‌های عملیات انتحاری

از شروع عملیات‌های استشهادی خصوصاً از دهۀ۷۰ میلادی، الیگارشی زرسالار یهودی درپی راهی بود برای مواجهه و مقابله با این پدیده، تا بتواند هم ساختار ظالم و مظلوم را مخدوش و جابه‌جا کند و هم دشمن اصلی خود یعنی اسلام شیعی را که تحت‌تأثیر «امام‌خمینی(ره) و تحولات جدی جهان اسلام و گروه‌های مقاومت» هویت جدیدی یافته بود و در ساحتی عمل‌گرایانه بارز شده بود، از میان ببرد. وهابیت با ساختار خود استفتائیاستفتایی خود، هویت و ماهیتی تبدیلی غیر قابل سنجش‌ناپذیر با مبانی دین اسلام را در دستور کار قرار داد و اکنون درپی معادل‌سازی معکوس برای عملیات استشهادی است که پس از توفیق در کشتن هزاران بی‌گناه، موفق شده تا عملیات انتحاری را در جهان مشهور کرده و معادلِ معکوسِ استشهاد قرار دهد..

توجه شود عملیات «انتحاری یا تکفیری» ویژگی‌هایی دارد که توجه بدان‌ها، بسیاری از مسائل و تحلیل‌های جریان وهابیت را روشن می‌کند که در مقابل آن، عملیات استشهادی با گرایش‌های کاملاً متضاد در مبانی و اجرا در بالاپیش از این تعریف می‌شود: گردید:

۱. ۱. مبنای فقهی وهابیت در این‌گونه کشتارها، برپایۀ اثبات قدرت با کشتار انسان‌ها و ایجاد ترس و وحشت در تمام انواع انسان‌ها اعم از کودک و زن و بزرگسال است؛ بدون تعریف مشخصی برای گناهکار بودن و علت اجرای حکم اعدام برای این افراد..

۲. ۲. در این ساختار ،که بهتر است به کشتار کور تغییر نام یابد؛، یا کشتار سادیستی (Sadistic personality disorder) آن را بدانیمو هیچ ربطی به عملیات استشهادی نداشته و قطعاً برداشتی نتیجه‌گرا برای منافع سیاسی منجر گردیده است، .است،  گروه و دسته‌های وهابی فقط به واسطۀ قبیله، گروه،  و حزب و دسته‌ای که هستند، خود را دارای برتری نژادی مذهبی و قشری (گروهی) دانسته و حصول این برتری را در حضور فاعلانه در این گروه‌ها معنی می‌کنند. درواقع، می‌توان این‌گونه بیان کرد: دشمنی که معرفی شده است، موجودی غیر از خود آن‌هاست و این غیرانگاری، درحقیقت مواجهه با موجودی پست‌تر از یک شیءتعبیر می‌شود،. پس کشتن او مانند کشتن یک هم‌نوع یا یک انسان مشابه فرض نمی‌گردد-.  این نگرش یک تفکری کاملاً صهیونیستی استکه که غیر از خویش را پست و حتی از حیوان پست‌تر میپنداردپنداشته و و تمام انواع غیر از خویش را مستوجب مرگ و نیستی و بردگی می‌پندادارند (برگرفته از عبارت معروف تلمود:…)(تلمود به معتقدان خود می‌گوید: شما انسان نامیده می‌شوید؛ ولی دیگر ملت‌های جهان حیوان نامیده می‌شوند (تراکتات باب مزیا،[2]۱۴۴ب).[3]) این مفهوم که در اندیشۀ وهابی و خصوصاً گروه‌های خاص تکفیری ظهور و بروز جدی یافته است و سخن دقیق‌تر این است که تکفیری ‌ها همان اجرای عملی ترس‌های صهیونیستی در نیستی و نابودی بشریت استهستند. است.

۳. ۳. در اینجا هم، ساختار سکولاریستی و منفعت‌گرایانه در ساختار نظری وهابیت بارز است. اساساً کشتار، برای تأمین منافع سازمان دستوردهنده است و فرد کُشنده نیز برای کشته‌شدن خود، در حال معامله و تعیین سود و نفع است و در آن دنیا، رسیدن به بهشت و رضای خدا و همنشینی با رسول برای او حاصل می‌شود؛ اما سؤال اینجاست که بر چه اساس و منطقی، دستور کشتار کور و وحشیانه علیه هر انسان‌ها، هر کوچک و بزرگ، ی ضعیف و قوی، زن و مرد صادر می‌شود؟ فردی که عامل عملیات انتحاری است، می‌بایست کاملاً مطمئن باشد که عمل او مرضی رضای خداست. پس فردی که دستور را صادر می‌کند، در نظر فرد کشنده، معادل دستور الله است که و وی او بدون تأویل و استنتاج از کتاب و سنت، دستور را پذیرفته و اقدام به انتحار می‌کند.

 

نکتۀ بسیار مهم این است که وهابیت، کاملاً به دور از ساختار ایدئولوژیک اهل اهل‌تسنن است و دشمنی با اهل تسنن، خود برنامه‌ای صهیونیستی است که به‌غلط بر اذهان متبادر شده است. این نگاه، انحرافی و تفرقه‌افکن است. اهل اهل‌تسنن نیز ارادت و توسل به دختر رسول اکرم ارادت و توسل د دارند. اما در این‌جا، شاهد مواجهۀ دیگری هستیم که به نابودی تمدن اسلامی می‌اندیشد و نه چیز دیگر.


[1]. وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَموَتَاً بَل أَحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ (آل‌عمران: ۱۶۹)

[2]. Traktata B.M.144.

[3]. برگرفته از تلمود، پایگاه اینترنتی FAZ NET متعلق به نشریۀ آلمانی فرانکفورتر آلگماینه در ۱۲مه۲۰۰۲، در ماهنامۀ نسیم قدس، ش۴، دی‌۱۳۸۷، جمعیت حامیان آزادی قدس شریف، تدوین: عبدالله راستگو.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code