آنها در پی نابودی قدس هستند تا معبد شیطانی خود را برپا کنند و با قربانیکردن گوسالهای سرخموی، مسیحای ساختگیشان را برای نابودی همۀ دنیا ظاهرکنند!
پیشتازتر از تئودور هرتسل
بلاکستون پیش از هرتسل پیشنهاد داد فلسطین را در اختیار یهودیان قرار دهند
مطالعه روی شخصیت ویلیام ایوگن بلاکستون، هم برای پیبردن به نحوۀ نگرشِ نخبگان و برگزیدگان آمریکایی به مسئلۀ یهودیت و هم از نظر بیان اشتراکها و همگونیهای پروتستانتیسم و یهودیت، بسیار جالبِتوجه است: «ویلیام ایوگن بلاکستون که در سال ۱۸۴۱، در خانوادهای پروتستان به دنیا آمد، در دوران جوانی، در زمینۀ «کتاب مقدس» به کارشناسی زبده بدل شد… او در سال ۱۸۷۸، اثر خود را با نام «عیسی میآید» منتشر کرد و در مدتزمان کوتاهی مشهور شد. جماعت ایوانجلیک او را تشویق کردند. بیش از یکمیلیون نسخه از کتاب او به فروش رفت و به ۴۸ زبان از جمله زبان عبری نیز ترجمه شد.» بلاکستون بههمراه دوستان خود، «دیو دل. مودی» و «کرایس. ای. اسکوفیلد»، از نظریۀ قوم برگزیدۀ خداوندبودن یهودیان که در «کتاب مقدس» آمده، دفاع کرد. ۴۱۳ نفر آمریکایی که درمیان آنها، افرادی مثل «جان. د. راکفلر»، «سایروس مک کورمیک»، «ج. پیرپونت مورگان» (از اعضای کمیسیون سهجانبه)، سخنگوی مجلس، نمایندگان مجلس سنا، قضات، وکلا و روزنامهنگاران وجود داشتند، از نظریۀ بلاکستون حمایت کردند. حامیان این نظریه از نخبگان برگزیدۀ آمریکا بودند.
بلاکستون بعدها در دورهای که مهاجرت یهودیان روسیه، موضوع بحث روز بود، پیشنهادی به این شرح مطرح کرد: «چرا فلسطین را در اختیار یهودیان قرار نمیدهید؟ آیا فلسطین متعلق به تُرکها بود که آنرا به یهودیان واگذار کنند؟» او در پاسخ به این سؤال، واگذاری بلغارستان و صربستان را بهعنوان یکی از ایالات دولت عثمانی به بلغارها یادآوری میکند. گفتنی است که این واگذاری در سال ۱۸۷۸ و براساس موافقتنامۀ برلین صورت گرفت. بلاکستون در ادامه میگوید: «بههمین اندازه که بلغارستان و صربستان به بلغارها و صربها تعلق دارد، آیا فلسطین نیز به یهودیان تعلق ندارد؟ دولت یهودی میتواند مانند بلغارستان و صربستان، در سرزمین فلسطین که براساس توافقنامهای از طرف دولت ترک قابل واگذاری است، تشکیل شود.»
بهاینترتیب، بلاکستون بهعنوان پروتستانی آمریکایی، سالها قبل از «تئودور هرتسل» بهعنوان یهودی اروپایی، «صهیونیسم سیاسی» را مطرح میکند. بلاکستون در سال ۱۹۳۳، دو سال قبل از مرگ خود، در نامهای خطاب به جماعت پروتستان شیکاگو، بیان میکند که رسالت و وظیفهای که پیوریتانها سالها برعهدۀ آمریکا گذاشتهاند، هنوز به قوّت خود باقی است. او اضافه میکند که با بیداری اسرائیل، امروزه بیشازپیش در قبال آن احساس مسئولیت میکنم. در ادامه، مینویسد که آنها در سایۀ دعاهای ما، میتوانند به دیدار مسیح خود نائل شوند.
پروتستانهای بنیادگرای آمریکا، تشکیل کشور اسرائیل را وعدۀ تحققیافته میدانند به همین دلیل کوچکترین اعتراض به کمکها و حمایتهای آمریکا از اسرائیل، با اعتراضهای شدید این گروه روبهرو میشود. آنان حفظ قدرت و اقتدار آمریکا را نیز منوط به حمایتش از اسرائیل میدانند. «جری فالول» رهبر بیش از۵۰میلیون پروتستان ایوانجلیک میگوید: «هر رفتاری که دیگر کشورها با اسرائیل بکنند، خداوند نیز همان رفتار را با آنها خواهد کرد.»
نتیجه اینکه جنبش پروتستانتیسم، در مقیاس وسیعی، بازگشت و رویکرد به «عهد عتیق» و جهانبینی یهودی است. این رویکرد، آثار اجتماعی و اقتصادی مانند زایش کاپیتالیسم و مشروعیتیافتن بهره و ربا و نیز آثاری اجتماعی و سیاسی همچون پدیدارشدن نوعی هواداری غیرعادی از یهودیت و دلدادگی به آن را بههمراه داشته است. فرهنگ غرب از آخرتگرایی بهعنوان مبنای اندیشۀ کاتولیکی جدا شده و رنگ عبرانی (یهودیزهشده) گرفته است. این فرهنگ به دنیاگرایی روی آورده که منشأ آن نیز بدون شک فرایند یهودیگری است. «قرآن کریم» دراینزمینه میفرماید: «هر یهودی آرزوی عمر هزارساله دارد.»[1]
صهیونیسم مسیحی چیست؟
صهیونیسم مسیحی نامی است که برای شاخۀ افراطی پروتستانهای آمریکایی بهکار میرود. پیدایش صهیونیسم مسیحی درواقع، به قبل از تشکیل دولت اسرائیل و حتی به قبل از ظهور و پیدایش یهودیانِ صهیونیست بازمیگردد. ریشۀ این تئولوژی به کسانی بازمیگردد که هیچگونه مقام کلیسایی نداشتهاند و با ترجمۀ «کتاب مقدس» به زبان مادری خود، مطالعه و تفسیر آن برایشان ممکن شده است. تشکیل دولت ملی یهود در فلسطین، نشانۀ بازگشت مجدد مسیح خواهد بود، این نظریهای بود که اولینبار الیور کرامول و «پاوول فلگن هاوور» از رهبران پروتستان در قرن هفدهم مطرح کردند. در اواخر قرن نوزدهم، مسیحیان پروتستان بهمنظور تشکیل چنین دولتی و نیز تحقق این پیشگویی، پیشنهادهایی را بیان کردند. یکی از شخصیتهای صهیونیستِ معروف انگلیس به نام «لرد آنتونی اشلی»، ناپدری همسرش را که دبیر روابط خارجی انگلیس بود، قانع کرد تا کنسولگری انگلیس را در قدس بگشاید. این کنسولگری تمامی یهودیان فلسطین را با وجود اینکه شهروندان دولت عثمانی بودند، تحتزعامت خود قرار داد. درطول قرن نوزدهم، مسیحیان پروتستان، بهویژه پروتستانهای انگلیس و آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی، مرتباً ضرورت تشکیل دولت یهود را در فلسطین اعلام و گوشزد میکردند. در سال ۱۸۴۸، «واردر کرسون» که کنسول آمریکا در قدس بود، با حمایت و کمک مسیحیان صهیونیست انگلیسی، اقامتگاه و محلۀ یهودینشینی در «وادی رقائیم» ایجاد کرد.

اشتیاق به «عقیدۀ رهایی» مسیحیت، برای بروز جنبش صهیونیسم مسیحی و حمایت از قوم یهود در راستای تشکیل حکومت ایشان در فلسطین بهدست خودشان، انگیزهای مذهبی بود. حتی برای دفع هرگونه عذابوجدان از مسیحیان پروتستان، «لرد کوبر» شعار «فلسطین، سرزمین بیملت برای ملت بیسرزمین» را اعلام کرد و از آنپس، پرچمی شد که تمام مسیحیان صهیونیست، آن را حمل کردند. «لرد پالمرستون» (عموی لرد کوبر)، وزیر امور خارجۀ وقت بریتانیا، با ایجاد کنسولگری بریتانیا در قدس (سال ۱۸۳۹) و انتخاب یکی از معتقدان به صهیونیسم مسیحی به نام «ولیم یونگ»، به منصب سرکنسولی آنجا، مقدمات تشکیل دولت یهود را فراهم کرد.
او وظایف اصلی یونگ را حفظ منافع یهودیان، حمایت، تسهیل اقامت و تشویق آنان به بازگشت تعیین کرد. در آن زمان، مطابق اسناد کنسولگری بریتانیا، تعداد یهودیان فلسطین که بخشی از امپراتوری عثمانی محسوب میشد، فقط ۹۶۹۰نفر بود. این کنسولگری حق حمایت از یهودیان بیگانۀ فلسطین را در اختیار داشت که [بنابه اعتراف]، آن را بهموجب توافقی تحمیلی، از پادشاهیِ عثمانی گرفته بود. اما حمایت بریتانیا، یهود عثمانی را نیز دربرگرفت و این مسئله برای اولینبار در طول تاریخ جدید، به احتساب کل یهود در قالب ملتی واحد منجر شد. محمد السّماک در مقالۀ «کلید فهم سیاست آمریکا» مینویسد:
«در سال ۱۸۴۱، «هنری چرچیل» در نامهای خطاب به «موسی مونتیگور»، رئیس مجلس نمایندگان یهود در لندن نوشت: نمیتوانم اشتیاق وصفنشدنیام را به این امر از تو پنهان کنم؛ چراکه میبینم ملتت بار دیگر، هویت خود را بهعنوان ملت بازمییابد. من معتقدم که تحقق دقیق این هدف، ممکن است؛ اما ناچاریم دو امر انکارناپذیر را انجام دهیم: اول آنکه خودِ یهودیان این مسئله را از طریق اجماع در سطح جهانی بهدوش گیرند؛ دوم، قدرتهای اروپایی به یاریشان بیایند. این موضع در خلال سبقتگرفتن ایدۀ صهیونیسم مسیحی انجیلی بر یهودیت ظهور و بروز یافت. تا آنجاکه تعداد زیادی از رهبران یهود در آن هنگام، عملیات تشویق مهاجرت به فلسطین، برای اخراج آنان از اروپا را مشاهده میکردند که تحتپوشش مذهبی صورت میگیرد. در سال ۱۸۴۵، «ادوارد باتفورد»، از دفتر امور مستعمرات لندن پیشنهاد کرد: تشکیل حکومت یهودی در فلسطین، تحتحمایت بریتانیای کبیر انجام شود و بهمحض آنکه یهودیان، خود قادر به حفظ خود باشند، قیمومت آن برداشته شود.»
۱. یهودیان باید از سراسر جهان به فلسطین بیایند و کشور اسرائیل، در گسترهای از رودخانۀ نیل تا فرات بهوجود آید. یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت کنند، اهل نجات خواهند بود.
۲. یهودیان باید دو مسجد مقدس مسلمانان یعنی مسجدالاقصی و قبۀالصخره در بیتالمقدس را منهدم کرده و بهجای آنها معبد بزرگ را بنا کنند؛
۳. با تخریب این دو مسجد، جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز میشود و در این جنگ، تمام جهان نابود خواهد شد؛
۴. روزی که جنگ نهایی مقدس آغاز شود، تمامی مسیحیانی که به «عملیکردن خواستههای مسیح» اعتقاد دارند که درواقع همان مسیحیانِ دوبارهتولدیافته هستند، ایشان را خواهند دید و سفینهای عظیم، آنان را از دنیا به بهشت منتقل خواهد کرد. سپس، در آنجا نظارهگر نابودی جهان و عذابی سخت در این جنگ مقدس خواهند بود؛
۵. در این جنگ، زمانیکه ضدمسیح (دجال) درحال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه با مسیحیانِ دوبارهتولدیافته، در جهان ظهور خواهد کرد و در پایان این جنگ نهایی و مقدس، ضدمسیح را شکست خواهد داد. حکومت واحد جهانی به رهبری مسیح بهوجود خواهد آمد و بیتالمقدس پایتخت خواهد شد و معبدی که یهودیان و مسیحیان صهیونیست در آغاز جنگ ساختهاند، (معبد سوم)، محل حکومت جهانی ایشان خواهد بود؛
۶. این حادثه پس از سال۲۰۰۰ حتماً اتفاق خواهد افتاد. بهعقیدۀ مسیحیان صهیونیست، قبل از ظهور دوبارۀ مسیح، صلح در جهان هیچ معنایی ندارد و مسیحیان باید برای تسریع در ظهور ایشان، مقدمات جنگ نهایی مقدس و نابودی جهان را فراهم کنند. در آمریکا و بسیاری از نقاط جهان، مسیحیان صهیونیست از فرقۀ پروتستانها معتقدند که مسیح، همیشه در مسائل خاورمیانه، به سود دولت اسرائیل مداخله کرده است. آنان میگویند که خواست دولت اسرائیل، خواست مسیح است و نیز مذاکرات صلح در کشورهای غرب آسیا بیهوده است. همچنین، تأسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانۀ نیل تا فرات، خواست مسیح است که بهزودی عملی خواهد شد.
آرماگدون
پروتستانها معتقدند قبل از آغاز جنگ نهایی آرماگدون، مسیح خود را به مسیحیانِ دوبارهتولدیافته نشان خواهد داد. آنان نیز با دیدار مسیح به خلسهای روحانی رفته و همراه با 144هزار یهودی صهیونیست که معبد بزرگ را بهجای مسجدالاقصی و قبۀالصخره بنا نهادهاند و مؤمن به مسیح هستند، به بالای معبد تازهساختهشده رفته و با سفینهای عظیم به بهشت منتقل خواهند شد و مدت اقامت آنان هفتسال خواهد بود. آنگاه مسیح همراه پیروانش، دوباره به زمین باز خواهد گشت و در پایان این جنگ، دجال را شکست داده و حکومت هزارساله را به پایتختی بیتالمقدس (اورشلیم) تشکیل خواهد داد.
رهبران دینی مسیحی پروتستانتیسم، مبلغان «انجیل» و مسیحیت را از مسیحیکردن یهودیان منع میکنند؛ چراکه مطابق اعتقادات آنان، یهودیان باید از سراسر جهان به فلسطین مهاجرت کنند و حکومت اسرائیل را از نیل تا فرات تشکیل دهند. آنان معتقدند در جنگ آرماگدون، اغلبِ یهودیان جهان بهدست ضدمسیح کشته خواهند شد و تعداد اندک باقیمانده، بعد از ظهور مجدد مسیح به او ایمان خواهند آورد و مسیحی خواهند شد.
در حالحاضر گروههای مسیحی پیرو اعتقاد خواستههای مسیح، ۸۲درصد جمعیت امریکا را تشکیل میدهند. آنان در هر دو حزب بزرگ آمریکا یعنی جمهوریخواه و دمکرات، صاحبنفوذند و همراه با صهیونیستهای یهودی، دولت ایالات متحدۀ آمریکا را کاملاً در اختیار دارند. در آمریکا و دیگر کشورهای پروتستان جهان، ۱۵۰۰ فرقۀ مسیحی با این اعتقاد، برای جنگ آرماگدون، تبلیغات گستردهای در سطح جهان انجام میدهند و برای تسریع در ظهور مسیح میکوشند. آنان وضعیتی پیش میآورند که سراسر جهان نابود شود؛ زیرا مسیح فقط بعد از نابودی کامل جهان ظهور خواهد کرد. درواقع، میتوان گفت عقاید مهم صهیونیسم مسیحی، بر سه محور استوار است:
۱. ایمان به بازگشت حضرت مسیح و اینکه این بازگشت، مشروط به برپایی دولت اسرائیل است؛
۲. تشکیل دولت اسرائیل و اینکه تشکیل این دولت مُحَقق نخواهد شد، مگر با بازگشت یهودیان به فلسطین؛
۳. تنها شریعت خدا «تورات» است و این دین باید در فلسطین دربارۀ یهودیان اجرا شود؛ زیرا آنان ملت برگزیدۀ خداوندند.
سومین معبد سلیمان
یهودیان معتقدند براساس تفاسیر «تورات»، خداوند به قوم یهود فرمان داده است که درپیِ آمدن «روز کیپور» ، معبد سلیمان را در کوه سینا بنا کنند. این فرمان، یکی از ۶۱۳ میتزاویی[2] است که بنیاسرائیل دائماً متعهد به انجامدادنش هستند. بر پایۀ تفسیر «موسیبنمیمون»، آفریدگار به قوم یهود دستور داده است که مکانی را بهمنظور خدمت به او بنا کرده و در آنجا، قربانیهای خویش را پیشکش کنند. همچنین، سهبار در سال، مراسم جشن و زیارت در آن مکان برپا کنند. معبد شامل اجزا و اشیا و جزئیات فراوانی مانند شمعدان طلا، میز، قربانگاه و… است و تمامی این اشیا، از اجزای ذاتی آن بهحساب میآید. مشروح نقشۀ معبد و اشیا و لوازم آن، در رسالۀ «میدوت»، در «تلمود» آمده است. براساس تعالیم موسیبنمیمون، ساختن معبد، فرمانی ابدی است و نسلبهنسل ملزم به اجرای آن هستند. اشیا و ملحقات آن نیز جزء ثابت معبد است و باید به آن بازگردانده شود.
مسیحا و معبد سلیمان

بنابر عقاید یهود، «مسیحا» هنوز ظهور نکرده است و عیسی که مسیحیان به او اعتقاد دارند، پیامبری دروغین بوده است. آنان معتقدند مسیحا درپیِ احداث سومین معبد سلیمان ظهور میکند. درواقع، احداث این معبد، از مقدمات ظهور اوست. براساس تعالیم «تلمود»، مسیحا از خاندان سلطنتی «داوود» است و امت مشرکان (مسیحیان، مسلمانان و…) را نابود میکند و بنیاسرائیل را به قدرت جهانی میرساند. یهودیان معتقدند پس از ظهور مسیحا و تثبیت حکومت جهانی یهود، اورشلیم بهطور شگفتانگیزی بازسازی میشود. این شهر از سطح کنونی، به ارتفاع ده فرسنگ، بالا میرود و از هرسو، باز خواهد بود و تا دروازههای دمشق گسترش خواهد یافت. معبد در جلال و عظمت خود نوسازی شده و ظروف مقدس و خیمۀ اجتماع بازگردانده میشود.
از جمله اشیایی که قبلاً در معبد سلیمان بوده، «صندوق میثاق» است که یهودیان بهدنبالِ یافتن آن هستند. نظریههای مختلفی دربارۀ مکان فعلیاش وجود دارد: ۱. برخی معتقدند این صندوق نیز بههمراه دیگر اشیای معبد که پس از تخریب معبد دوم توسط رومیان، بهسرقت رفتند، به واتیکان منتقل شده و اکنون بههمراه ظروف معبد در اختیار پاپ دوم است؛ ۲. عدهای اعتقاد دارند سلیمان نبی که با کمک وحی الهی از واقعۀ ویرانی معبد آگاه شده بود، دستور داده است که در زیر ساختمان معبد، تونلهای مخفی و پیچدرپیچی ایجاد کرده و صندوق را در محفظۀ یکی از آنها پنهان کنند؛ ۳. برخی دیگر معتقدند «یوشع»، پادشاه اسرائیل که چهلسال پیش از ویرانی معبد میزیسته، دستور مخفیکردن صندوق را داده است. با وجود اینکه صندوق میثاق از ملزومات معبد سلیمان نیست، یهودیان انتظارِ روز پیداشدن آن را میکشند.
گوسالۀ سرخمو
سالهاست که دولت اسرائیل درحال آمادهسازی مقدمات لازم برای ساختن سومین معبد سلیمان در اورشلیم است. تمام مقدمات را حاخامهای یهودی مهیّا کردهاند. اما آنگونه که در کتاب «سِفر اعداد» (از کتب «عهد عتیق») در قسمت نوزدهم آمده است، قبل از شروع عملیات ساخت معبد، باید مراسم تطهیر اجرا شود. برای اجرای آن نیز باید گوسالهای را قربانی کنند. براساس تعالیم یهود، این گوساله باید سرخمو و بدون هیچ نقصی باشد و نیز هیچگاه یوغی بر آن قرار نگرفته و گوسالهای نزاده باشد. این گوساله در هنگام قربانی باید حتماً سهساله باشد.
در روز مراسم، گوساله باید در مکانی خارج از اردوگاه حاخامها، در محوطۀ معبد قربانی شود. پس از آن، مقداری از خون او برداشته شده و در جلوی خیمۀ اجتماع پاشیده میشود. سپس پوست، گوشت، چرم، فضولات و خونش، بههمراه چوب سرو زوفایِ مصری به وسط آتش انداخته میشود. آتش را تا خاکسترشدن گوساله روشن نگه میدارند. محل قربانی و سوزاندن او در کنار کوه زیتون است. پس از سوزاندنش، شخصی پاک، باید خاکسترها را جمعآوری کند و به بالای کوه ببرد. پسازآن، تودۀ عظیم خاکستر بهجایمانده را با آب مخلوط کرده و از آن، «آب تطهیر» تهیه میکنند.
از حدود دوهزار سال پیش که «تیتوس»، امپراتور روم، معبد سلیمان را در سال ۷۰ میلادی با خاک یکسان کرد، تا امروز محل معبد از دسترس کامل یهودیان دور بوده است و فقط غیریهودیان در آن رفتوآمد کردهاند. یهودیان معتقدند قبل از شروع ساخت معبد، کل محوطه بنابر بعضی روایات، کل اورشلیم قدیم را شامل میشود، باید با آب تطهیر پاک شود. بههمین دلیل، طی پنجاهسال گذشته، یهودیان و صهیونیستها بهدنبال پرورش گاو سرخمو بودهاند. اما هنوز مشکل دیگری پابرجاست: محل قربانیکردن و سوزاندن گوساله که در نزدیکی کوه زیتون قرار دارد، بهطور کامل تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین است. دولت اسرائیل بهطور گستردهای، تلاش برای تخلیۀ این منطقه از ساکنان غیریهودی را شروع کرده است. براساس عقاید یهودیان، بهدلیل اینکه در این منطقه غیریهودیان ساکن بودهاند، قبل از اجرای مراسم قربانی، باید تطهیر شود.
حاخامهای متعصب عقیده دارند که حتی یک یا دو تار موی سیاه یا سفید بر بدن گوساله، مانع از انتخابش برای اجرای مراسم میشود. عدهای دیگر نیز معتقدند که این گوساله باید در اسرائیل به دنیا آمده باشد. در چند دهۀ اخیر، یهودیان در نقاط مختلف جهان، با استفاده از دانش ژنتیک اقدام به اصلاح نژادیِ گاو برای تولید گوسالۀ سرخمو کردهاند. گزارشهای متعددی دراینباره از سوئد، سوئیس، تگزاس، میسیسیپی و اسرائیل منتشرشده بود؛ اما در طول این سالها، هیچیک به تولید گوسالهای موفق نشده بودند که تمام موهایش سرخ باشد. تا اینکه در سال ۱۹۹۷، این گوساله در میسیسیپی تولید شد. چندسال پیش، به مؤسسۀ «معبد» واقع در اورشلیم که مسئولیت اجرای پروژۀ ساخت معبد سلیمان را بهعهده دارد، اطلاع دادند که بالاخره گوسالۀ مدنظر در اسرائیل به دنیا آمده است.

گوسالۀ تحتنظر
روز جمعه، ۵آوریل۲۰۰۲، حاخام «مناخیم مک اور» و حاخام «چیم ریچمن» ازطرف مؤسسۀ معبد، به مزرعۀ محل پرورش گوساله سفر کرده و پس از انجام معاینات متعدد، مشخصات گوساله را تأیید کردند. اکنون این گوساله را با تدابیر ویژهای نگهداری میکنند. برپایۀ عقیدۀ یهودیان، بهدنیاآمدن گوسالۀ سرخمو و بهدنبال آن، ساخت دوبارۀ معبد سلیمان حاکی از نزدیکی عصر مسیحاست. براساس این عقیده، مسیحا درپیِ ساختهشدن معبد ظهور میکند و پایههای حکومت خود را در اورشلیم قرار میدهد. یهودیان از اقصینقاط جهان به اسرائیل میآیند و حکومت جهانی را پدید میآورند. «ریچارد لندز»، استاد تاریخ دانشگاه بوستون و مدیر «مرکز مطالعات هزارهشناسی»، میگوید:
«بهدنیاآمدن این گوساله، درست همان چیزی است که مردم انتظار آن را میکشیدند. ما میتوانیم جنگ آخرالزمان را بهراه بیندازیم. اگر حاخامهای متعصب ارتدوکس یهودی، مشخصات این گوساله را تأیید کنند، تمام یهودیان اسرائیل آن را به فال نیک گرفته و نشانهای از آغاز عصر جدید میشمارند. بههرحال، اگر این گوساله قربانی شود، مسلمانان آمادۀ جهاد میشوند؛ پس بهتر است به جنگ بیندیشیم. بهطور حتم، پیداشدن این گوساله، ماشۀ انفجار مسجدالاقصی است. این همان چیزی است که نیروهای اطلاعاتی اسرائیل روی آن حساساند؛ هرچند که موضوع درگیری با اعراب، ذهن آنان را مشغول ساخته است. گروههای رادیکال صهیونیست میتوانند این مأموریت را به انجام رسانند و این امکان وجود دارد که برخی تندروهای یهودی در ارتش اسرائیل به کمک آنان بشتابند.»
بهدنبال نابودی مسجد

گتز از طرف وزارت امور مذهبی اسرائیل، محرمانه مأموریت داشت که زیر مسجد تونل حفر کند. او برای چند هفته موفق شد از افشای این راز جلوگیری کند؛ اما همانگونه که حاخامهای دیوار غربی محاسبه کرده بودند، قسمتی از تونل ناگهان فرو ریخت. هنگامیکه حاخامهای گلآلود درحال خروج از تونل بودند، مسلمانان از نقشۀ آنان باخبر شدند و دهها نفر از آنان در جلوی دهانۀ تونل تجمع کردند. این خبر بهطور گستردهای در رسانهها منتشر شد و «مناخیم بگین» (نخستوزیر وقت) و «یوسف برگ» (رئیس پلیس) دستور بستهشدن ورودی تونل را صادر کردند.
درحال حاضر نیز گروههای تندروی یهودی که خود را پاسداران معبد سلیمان مینامند و معتقدند مسجدالاقصی بر ویرانههای معبد سلیمان ساخته شده است، بارها برای ویرانی این مسجد اقدام کردهاند. افزونبراین، جریان مسیحیان صهیونیست آمریکا عقیده دارند که ویرانی مسجدالاقصی و ساختن معبد سوم سلیمان بهجای آن، یگانه شرط ظهور حضرت مسیح است. این جریان و بهویژه گروههای تندروی صهیونیستی وابستهبه آن، معتقدند خرابههای معبد اول و دوم سلیمان در زیر مسجدالاقصی است و برای ساختن دوبارۀ این معبد، راهی جز ویرانی این مسجد نیست. پیروان این جریان، با توجه به همین اعتقاد، مبالغ هنگفتی در اختیار سازمانهای افراطی صهیونیستی مانند «عطیرات کوهانیم» که تخریب مسجدالاقصی و یهودیکردن قدس از اهداف آنان است، قرار میدهند. «بنابر گفتۀ نوام چامسکی، دشمن مشترک صهیونیستهای مسیحی و یهودیان که دوستی نزدیک با یکدیگر دارند، فقط مسلماناناند.»
[1]. وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ (بقره: ۹۶)
[2]. میتسوا (Mitzvah) به معنی «فرمان» یا «دستور» در زبان عبری است. به طور خاص، در دین یهود، میتسوا به دستورات و فرامین الهی اشاره دارد که یهودیان موظف به انجام آنها هستند. این فرامین در مجموع بهعنوان شریعت یهود (هالخا) شناخته میشوند. بهطور سنتی، تعداد این میتصواها ۶۱۳ عدد است.