اسلام هراسی 1

اسلام هراسی اوانجلیست ها

رهبر مسیحیان صهیونیست آمریکا پیامبر اسلام را فردی جنگ طلب و تروریست معرفی می کند. آنها برای اظهار دشمنی با اسلام حتی دست قرآن سوزی می زنند!

اظهارات ضد اسلامی جری فالول

مسیحیت و یهودیت در یک طرف و اسلام در طرف دیگر قرار دارد

جری فالول در سال ۱۹۳۳، در ویرجینیا به دنیا آمد. وی در سال ۱۹۵۲، به کلیسای بابتیست پیوست. در سال ۱۹۵۶، کارخانۀ متروکۀ مشروبات غیرالکلی خرید و در آن محل، کلیسایی بزرگ با ظرفیت ۱۷‌هزار نفر ساخت. یکی از مراسمات بزرگ عبادی روز یکشنبه در آمریکا، در این کلیسا برگزار می‌شود. برنامۀ تلویزیونی او به‌نام «ساعتی با @انجیل قدیم@»، چنان عامه‌پسند بود که در سال‌های آخر عمر فالول، حدود۲۲۰ هزار نفر طرفدار داشت. فالول به‌کمک اعانات مردم، «دانشگاه آزادی» را با ۷هزار دانشجو، در شهر خودش تأسیس کرد. وی در سال ۱۹۵۶، اولین برنامۀ دینی رادیو را از ویرجینیا پخش کرد و آن را «وقت قدیمی ساعت @انجیل@»  نامید. فالول سخنرانی‌های تبلیغی‌اش را از ۲۶۰ ایستگاه رادیویی در آمریکا پخش می‌کرد. 

او در سال ۱۹۷۳، در شهر لینچ‌برگ ویرجینیا، دانشکده‌ای به نام «لیبرتی»، برای تربیت مبلغان مسیحی تأسیس کرد که در حال‌حاضر، به دانشگاه تبدیل شده است. فالول عضو رسمی کلیسای «کنوانسیون بابتیست‌های جنوبی» بود که بانفوذترین و بزرگ‌ترین کلیسای ایوانجلیست‌ها در آمریکاست. وی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال‌های۱۹۸۰ و ۱۹۸۴، از رونالد ریگان حمایت کرده و در تبلیغات انتخاباتی او نقش مهمی ایفا کرد. حمایت ایوانجلیست‌ها در این انتخابات، باعث پیروزی ریگان شد. در انتخابات سال ۱۹۸۰، شعار انتخاباتی ریگان این بود: «نه من گناهکارم، نه تو گناهکاری؛ بلکه آمریکا گناهکار است و برای نجاتش، همه باید فداکاری کنند

فالول نیز مانند دیگر رهبران برجستۀ ایوانجلیست در آمریکا، به‌طور علنی با اسلام و رسول اکرم دشمن بود. وی در اکتبر۲۰۰۲، در یک سخنرانی که از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا پخش شد، آشکارا به پیامبرتوهین کرد. این اقدام او، با واکنش شدید مسلمانان روبه‌رو شد. وی در مصاحبه‌ای دیگر که در قالب مستند ارائه شده بود، به‌صراحت اعلام کرد که مرزها مشخص شده است: مسیحیت و یهودیت در یک طرف و اسلام در طرف دیگر قرار دارد. موسی و عیسی پیامبران عشق‌اند و محمد فردی جنگ‌‌‌طلب و تروریست(!) است. جری فالول نظرهای تند و گسترده‌ای بر‌ضد اسلام و به‌نفع یهودیت و اسرائیل داشت و به‌نوعی بنیان‌گذار اندیشۀ تندروی سکولار پروتستانتیسم بود. وی رهبر دینی پروتستان‌های جهان بود و نزدیک به ۱۰۰میلیون طرفدار داشت. کلیسای انجیلی پروتستان که فالول رهبرش بود، همانند سَلَف کاتولیکش در قرون وسطی، در اوج قدرت است. رهبران این کلیساها همچون پاپ، بیشترین نفوذ را در مردم و حکومت‌ها دارند. 

اسلام هراسی 2

  دشمنی با قرآن

تری جونز، کشیش کلیسای کوچک اما افراطی «گینسویل» است. این کلیسا در ایالت فلوریدا واقع شده است و حدود50 عضو دارد. او در ۱۱سپتامبر۲۰۱۱ و در آستانۀ نهمین سالگرد حمله‌های تروریستی به برج‌های مرکز تجارت جهانی نیویورک  گفت قصد دارد با برگزاری راهپیمایی در نهمین سالگرد این حادثه و برای بیان انزجار خود از دین اسلام، در مراسمی علنی @قرآن@ را بسوزاند. او در ۲۰مارس۲۰۱۱، تهدیدش را عملی کرد و «واین ساب»، کشیش آمریکایی، در اقدامی موهن در کلیسای گینسویل و با حضور تری جونز، یک جلد @قرآن@ را در آتش سوزاند. اما این، همۀ ماجرا نبود: تری جونز که قبل ‌از‌این، در تصمیمی گستاخانه، روز ۱۱سپتامبر را «روز جهانی آتش‌زدن @قرآن@» نامیده بود، روز۲۰ مارس (۲۹اسفند) را «روز محاکمۀ @قرآن@» نام‌گذاری کرد. آنان می‌گویند هدفشان این است که به مسلمانان برای برگشتن از دین خود فرصت دهند.

جونز در نواری ویدیویی گفت: «@قرآن@ در برابر شهود و وکلا، محاکمه خواهد شد.» در این نوار توهین‌آمیز، این کشیش افراطی از مدافعان @قرآن@ خواسته بود که کسی را برای دفاع از کتاب آسمانی‌شان انتخاب کنند: «مدافعانِ @قرآن@ را به‌‌چالش می‌کشیم و از وکلای آن، دفاع عملی می‌خواهیم.»  باوجود انتقادات شدید از کلیسای تری جونز پس از قرآن‌سوزی، او در نوار ضبط‌شده‌ای که روی سایت یوتیوب قرار داده بود، با تأکید بر ادامۀ فعالیت‌های ضد‌اسلامی‌اش و با تکرار تروریست‌‌‌خواندن مسلمانان گفت: «از سوزاندن @قرآن@ متأسف نیستم

 او می خواهد ایران را باید بمب هسته‌ای نابود کند!

جان چارلز هگی، کشیش پرنفوذ و قدرتمند کلیسای انجیلی (اوانجلیست یا مُبلّغ انجیلی) در آمریکا و مؤسس کلیساهای «ترینیتی» و «کورنراستون»  است. او در سال۱۹۴۰، در تگزاس به دنیا آمد و کارشناسی‌ارشد و دکترایش را در رشتۀ تاریخ، از دانشگاهی در شمال تگزاس گرفت. وی شخصیتی کاریزماتیک  و خشونت‌طلب دارد که در زندگی شخصی‌اش نیز تأثیر بسیاری گذاشته است. در سال ۱۹۶۰، او با دختری به نام «مارتا» ازدواج کرد و تا سال ۱۹۷۵که باهم زندگی کردند، دو فرزندشان به نام‌های “کریستوفر” و “تیش” به دنیا آمدند. هگی یک‌سال بعد از جدایی از همسر اولش، با زنی به نام «دیانا کاسترو» ازدواج کرد و حاصل ازدواجشان سه فرزند دیگر بود. وی در سال ۱۹۷۵، کلیسای «کاستیل هیل» را بنا کرد. این کلیسا، ابتدا فقط ۲۵ عضو داشت؛ اما در اواخر سال دوم، بیش از ۱۶۰۰ نفر عضو این کلیسا شده بودند. در اکتبر۱۹۸۷، پیروان این کلیسا بیش از ۵ هزار نفر بودند. در آن زمان، نام کلیسا را به کورنراستون، تغییر نام دادند.

هم‌اکنون، جان هگی رهبر کلیسایی است که ۱۹هزار عضو دارد و عمدۀ فعالیت‌هایش در سن‌آنتونیوی تگزاس است. او مدیر شبکه‌ای تلویزیونی به نام «getv» است که برنامه‌های مختلفی برای تبلیغ مسیحیت پخش می‌کند. وی خطبه‌ها و موعظه‌هایش را از ۱۶۰ ایستگاه تلویزیونی، ۵۰ ایستگاه رادیویی و ۸ شبکۀ تلویزیونی، در بسیاری از نقاط جهان پخش می‌کند. برنامه‌های تبلیغی او را بیش از ۹۹میلیون خانواده، هر هفته تماشا می‌کنند. حوزۀ فعالیت‌های رسانه‌ای وی، به ایالات متحده محدود نمی‌شود و کانال‌های تلویزیونی «cts» و «miracle» کانادا هم برنامه‌های او را برای مخاطبان بی‌شماری پخش می‌کنند. همچنین، برنامه‌های تلویزیونی‌اش دردسترس مردم قاره‌های آفریقا، اروپا، استرالیا و نیوزلند  هم هست. او رهبر سازمانی به نام «مسیحیان متحد برای اسرائیل»  است که درواقع، لابی قدرتمندی برای حمایت از منافع اسرائیل در کنگرۀ آمریکاست.

جان هگی چه می گوید

جان هگی به مذهب کاتولیک به‌گونه‌ای متفاوت نگاه می‌کند و نتیجۀ آن، نظرهای افراطی و عجیبی دربارۀ نازیسم، همجنس‌گرایی، یهودیت، جنگ علیه ایران با بمب هسته‌ای، حضور نظامی در عراق و افغانستان، مسئلۀ فلسطین و حتی طوفان کاتریناست. هگی در کتابی به نام @شمارش معکوس اورشلیم@،  جنگ با ایران را پیش‌شرط و مقدمۀ جنگ بزرگ آرماگدون می‌داند که از کارهایی ضروری آمریکا است و باید به‌زودی انجام دهد.

مسیحیان صهیونیست تلاش می‌کنند  این ایده را به مسیحیان بقبولاند که «کمک به اسرائیل، درواقع کمک به ظهور مسیح است.»

هِگی در مصاحبه‌ای با رادیوی نیمه‌دولتی آمریکا، «NPR»، می‌گوید: «تمام مسلمانان، طوری تربیت می‌شوند که راحت آدم‌ها را بکشند و برای همین ‌است که ما هرگز با هیچ‌یک از آنان مذاکره [و صلح] نخواهیم کرد. این کار، نیازمند تحقق دو اصل اساسی است: ۱. جنگ با ایران؛ ۲. حمایت همیشگی و مطلق از اسرائیل و نیز تشکیل اسرائیلی متحد که شامل همۀ سرزمین‌های اشغالی باشد.»

جان هگی در یکی از سخنرانی‌هایش، از کشورهای اسلامی و روسیه به‌‌مثابه دجالی یاد کرد که قصد حمله به اسرائیل را دارد. واقعیت این است که به‌تازگی، سازمان‌های مسیحی و کلیساهای آمریکا، نقش بیشتری در لابی طرفدار رژیم صهیونیستی ایفا کرده‌اند. این نوع نظرها، نقش کانون پروتستانی و صهیونیستی ایالات متحده را در دستیابی به اهداف صهیونیسم جهانی و در رأس آن، اسرائیل، مشخص می‌کند. به‌گفتۀ هگی، سازمانش به‌زودی از اصلی‌ترین نهاد در لابی طرفدار اسرائیل، یعنی ایپک ، قدرتمندتر خواهد شد.

«برایان مک فادن» ، نویسندۀ آمریکایی، با بیان این‌که هگی، بنیان‌گذار «اتحاد مسیحیان برای اسرائیل» است، می‌گوید: «هگی به هرکجا می‌رود، نکبت و خرابی و حسادت را هم منتشر می‌کند. او با تزریق پول، از شهرک‌نشینان غیرمجاز رژیم اسرائیل حمایت مالی می‌کند. همۀ این‌ها درحالی است که جوجه‌قاتلان صهیونیستی، قصد دارند باقی‌مانده‌های مسیحیان و مسلمانان روستاهای فلسطینی را هم با بمب‌های فسفری آمریکایی نابود کنند.»  این نویسنده با تأکید بر این‌که همگی آن‌ها برای رضایت اربابان صهیونیستشان، می‌کوشند تا جنگی علیه ایران به‌راه اندازند، می‌افزاید: «او درپیِ ایجاد حمایت معنوی همه‌جانبه، از وضعیتی است که طی آن، سیلی از اجساد سربازان آمریکایی، از عراق و افغانستان به خانواده‌هایشان بازگردانده‌ شوند. اما این‌هم برای هگی کافی نیست؛ زیرا او در پایان کنفرانس واشنگتن گفت: اکنون زمان آن فرا رسیده است که آمریکا به حملۀ نظامی به ایران توجه کند تا مانع از بروز هولوکاست هسته‌ای در اسرائیل شود.»

سیاست‌مداران آمریکایی نه‌تنها به سخنان افراطی و نژادپرستانۀ هگی معترض نشدند، بلکه افرادی ازجمله «جرج دبلیو بوش»  بارها از سخنانش تقدیر کردند. همچنین «لیبرمن»،  عضو کنگرۀ آمریکا، طی یک  سخنرانی‌، جان هگی را به‌دلیل این نوع اظهارنظرها «مرد خدا» نامید و به حضرت موسی تشبیه کرد. مک‌‌کین ، کاندیدای ریاست‌جمهوری آمریکا و رقیب انتخاباتی بوشِ پسر هم حمایت هگی از جنگ علیه ایران را افتخارآمیز و غرورآمیز خواند. جان هگی آرماگدون را بخشی ضروری از سیاست خارجی آمریکا خوانده و اعلام کرده است: «ایالات متحده و اسرائیل، باید به حملۀ پیش‌دستانه‌ای علیه ایران دست بزنند تا مجری طرح خداوند برای اسرائیل و غرب باشند.»

در جستجوی بهشت زمینی

نتیجه و ساختار عاقبت‌گرایی در صهیونیسم مسیحی، تحقق «بهشت زمینی»  است؛ این همان اعتقاد به مادی‌سازی پایان تاریخ است؛ همان بازتعریف آخرالزمان امپریالیستی، که در آن تکنولوژی و فن‌سالاری، باز هم مبنای اصلی به‌حساب می‌آید و معتقد است، بهشت را می‌توان اکنون و همین‌جا برپا کرد.

 سفینۀ فضایی که مسیح همراه با مؤمنان متولدشده، در آخرالزمان بر آن سوار هستند و از زمین خارج می‌شوند تا نابودی زمین را تماشا کنند و در پایان به زمین بازگشته و آخرالزمان را با شروع در رجعت مسیح از سفینه‌ای تکنولوژیک تفسیر می‌کنند، حکومت جهانی مسیح درواقع با سیطره‌ای امپریالیستی و انحصاری بر کل دنیا محقق می‌شود و منافع آن فقط برای اقلیت باقی‌مانده در سفینه تحقق‌پذیر است. این اقلیت بازمانده، با تکیه به ساحت تکنولوژی و «تکنوکراسی»  عاقبت و بهشت معهود را در کتاب مقدس کشف کرده و آن را محقق می‌گردانند.

مفهوم بهشت زمینی در این‌جا، برای زمینی و مادی‌کردن بهشت و نابود‌سازی نگاه فرامادی و الهی است؛ آن‌هم تاجایی‌که حتی سرانجام عالم و بهشتی که در ساحت وعدۀ الهی و امید رهایی از درد و رنج عالم در مسیحیت اعلام شده بود، به ساحتی مادی تنزل یافته و فقط با دادن اصالت محض به تکنولوژی، ادراک می‌شود. این اصطلاح، جدای مفهوم «باغ عَدْن»  است که در بخش پیدایش کتاب مقدس آمده است. درواقع، مفهومی استیطانی است، برای بازتعریف حاکمیت و تسلط بر کل جهان، پس از جنگ آخرالزمانی و نابودی ضد مسیح در عالم.

این بهشت زمینی قرار است بر روی همین زمین و با همین قواعدی که به‌صورت مادی درک می‌شود، برپا شود و غایت نجات در همین ساختار تعریف می‌شود که برای تضمین در عملی‌شدن این مفهوم اساسی، ابتدا سه ساحت، تعریف شده و با وقوع سه رخ‌داد، تحقق و تضمین می‌یابد:

۱. نابودی تمام دشمنان مسیح (ضدمسیح یا دجّال) که خصوصاً مسلمانان و در رأس آن‌ها جمهوری اسلامی ایران و اساساً اندیشۀ انقلاب اسلامی است که در ذیل آن، حزب‌الله لبنان گروه  های مقاومت و برخی کشورهای خاورمیانه هم مطرح می‌شوند؛ چون این دشمنان، در سناریوی پایانی، دیگر وجود نخواهند داشت. پس، بهشت به‌صورتی کمونی برای صهیونیست‌های مسیحی عقلاً پیش‌بینی‌پذیر است.

۲. حاکمیت خود مسیح به‌معنای قدرت برتر و حاکم مطلق که تمام گرایش‌های منفی را نابود کرده و ذیل مدیریت او، بهشت بر روی زمین تحقق و تضمین اجرایی می‌یابد؛ او ناجی است و خودش این نجات را تضمین می‌کند.

۳. ایجاد کمون (دسته) واحد در ساختار ایدئولوژیک؛ تمام آنها که به‌عنوان مؤمنان تولدیافته در این بهشت حق حیات دارند، به نظریه و اعتقاد کمونی و واحد ایمان دارند که تاحدودی خلصه و تابعیت بدون چون‌وچرا از مسیح را هم در این نگرش، می‌توان سراغ گرفت و همۀ این مؤمنان، با اعتقادی واحد در بهشت زمینی، حاضر هستند و دیگر خطر رسوخ اعتقادی دیگر یا اعتقادی منفی در آن ممکن نیست.

بهشت زمینی در نظرگاه صهیونیسم مسیحیِ ساختاری آینده‌نگر، کمونی و نژادی، حلول‌گرا و غیرگُریز است و از همه بیشتر، به حاکمیت اقلیت و برتری نژادی یهود تکیه دارد. این گرایش‌های متضاد و متناقض در مبنای مسیحی، تا بدان‌جاست که می‌توان تعریفی نسبتاً مبسوط را بر آن ارائه داشت: صهیونیسم مسیحی از باب فلسفی و نظری یعنی، آینده‌ای روشن که پس از پیروزی بر دشمنان، تحقق می‌یابد. این نگاه، فرایندی عمل‌گرا علیه دشمنان، به‌خصوص مسلمانان برپا داشته و در ساختار کلی، کمونی معتقد و واحد، با ساختاری کاملاً نژادی است که قصدش، استیطان و وطن‌گزینی بر کل جهان است و تنها شیوه‌ای که برای تحقق این حاکمیت استیطانی مطرح و معقول به نظر می‌رسد، تکنوکراسی و فن‌سالاریِ عمل‌گراست، آن‌هم در ساحتی کاملاً مادی و از طرف دیگر و برای تطبیق با کل سناریو، قدرت مسیح بازگشته را بدون معارفه‌ای دقیق، به قدرتی خداگونه تعریف می‌کند. درواقع، این همان حلول‌گرایی در صهیونیسم مسیحی است. در این تفکر قدرت و اصالت خداگونه در خود مسیح تجلی داشته و اساساً همین جایگاه، تضمین‌دهندۀ کل سناریوی بهشت زمینی در صهیونیسم مسیحی است.

این ساختار حلول‌گرایانه و بازتعریف بهشت زمینی برای اقلیت بازتولیدشده باقیمانده در آخرالزمان، مهم‌ترین گرایش موعودگرایی در اندیشۀ صهیونیسم مسیحی است.

اسلام هراسی 3

اگر کمی از بالا به داستان نگاه کنیم، با جایگاهی پدیده ای مخدوش پنهان، ولی شگرف، مواجه می‌شویم و آن، ذی‌نفع اصلی است؛ ذی‌نفع اصلی در جریان صهیونیسم مسیحی ذی‌نفع اصلی فقط یک اقلیت است، «الیگارشی زرسالاران یهودی»

این اقلیت سرمایه دار از ایجاد و ترویج صهیونیسم مسیحی، اهداف و نتایج ذیل را دنبال می‌کنند:

۱. با ترویج سیستماتیک و تاریخ بنیان پروتستانتیزم و صهیونیسم مسیحی (همان‌طورکه قبلاً اشاره شد)، بزرگ‌ترین یهودستیزان عالم یعنی همان مسیحیانی که تمام یهودیان را قاتل مسیح می‌دانستند و از تفریحاتشان، کشتن یهودیان و خاخام‌های آنان بود، دیگر وجود خارجی نداشته و اکثریت جامعۀ مسیحی، یک‌باره یهود را قوم برگزیده و مُحِق برای استیطان بر فلسطین می‌دانند. به‌عبارت ساده‌تر، دشمن درجۀ یک اقلیت یهودی، نه‌تنها دیگر دشمن نیست، بلکه مدافعی جدی و حامی معتقدی است که از تمامی منافع اقلیت یهودی دفاع می‌کند.

۲. حذف اندیشه‌های بنیادین و مبنایی در ساختار نظری جوامع مسیحی و جایگزینی ساختارهای رمانتیک و احساسی برای پاسخ به مسائل کلی و اساسی در مسیحیت خصوصاً پروتستانتیزم، زمینۀ رشد ماده‌پرستی و ماتریالیسم احساسی  را به‌شدت در جوامع غیریهودی گسترش داده است که ظهور این امر، امکان درک وجود دشمن یا تصور مبارزه را هم از اساس نابود کرده است. از همین طریق و با ارائۀ توهمی ارزشی، به بیان ضدارزش و بازتعریف دشمنی دیگر پرداخته‌اند. توجه شود ابتدا، دشمن قدیمی با سابقه و هویت تاریخی مشخص حذف شده است و از طریق همان شیوۀ رمانتیک، برای حذف ارزش و ضدارزش، استدلال می‌کند که در این‌جا، ضدارزش، اسلام معرفی می‌شود و بزرگ‌ترین چراغ سبز را به اقلیت زرسالار نشان می‌دهد و آن، حاکمیت بر اکثریت جامعۀ مسیحی است. تمام این رویه را می‌توان به تصور یا توهمی از وجود اختیار تأویل کرد. یعنی مخاطبِ این ساختار رمانتیک (غیریهود)، با تصور بر مختار‌بودن، عاملِ دست و بردۀ خودخواستۀ اقلیت زرسالار است؛ چون اساسی وجود ندارد و او کاملاً مختارانه درپی بنیانی رمانتیک (بی‌بنیان) برای تفهیم ارزش و ضدارزش است. توجه شود این شیوه در دو ساحت آموزش و تفویض اختیار معنایافته و محقق شده است. همچنان‌که در پروتکل‌ها می‌خوانیم: «ما جوانان مسیحى را در دریایى از افکار شاعرانه غرق مى‌کنیم و آن‌ها را براساس تئورى‌ها و اصولى که آن‌ها را غلط مى‌دانیم، تربیت مى‌کنیم تا بتوانیم آنان را به فساد بکشانیم… اعمال روش بالا را ما «تئورى تفویض اختیار» مى‌نامیم.»۳. تئوری ارتش‌سازی؛ که پیشینه‌ای تاریخی داشته و گرایش‌های استیطانی را برمبنای منافع مشترک، اساس و ریشۀ عملکردهای خود می‌داند که درواقع، درساختار صهیونیسم مسیحی به‌شدت بارز است. بسیار بدیهی است که باوجود چنین زمینه‌ای در مسیحیت، امکان خودسازی یا تأمین منافع اقلیت زرسالار در اکثریت مسیحیان جهان، کاری هدفمند و بسیار استراتژیک باشد. بدین‌معنی که اقلیت زرسالار، امکان مبارزه یا تحکّم یا لشگرکشی به تمام نقاط را نداشته یا اساساً امکان تشکیل سپاهی که در مقابل دشمنانشان (دشمنان اقلیت زرسالار) صف‌آرایی کنند، وجود ندارد. صهیونیسم مسیحی و پیروان آن، همان بردگان و سیاهی‌لشگری هستند که در دو بُعد سیاسی و ایدئولوژیک، تماماً منافع اقلیت حاکم را تأمین می‌کنند. در جمله‌ای می‌توان این‌گونه گفت: صهیونیسم مسیحی، تبلور سپاه یهود درمواجهه‌با دشمنانش است، هم ساختار نظری دارد و هم آینده‌ای را متصور است و نیز چون قدرت برتر است، حتی  امپریالیسم آمریکایی، تحقق این تئوری را دنبال می‌کند. سپاه مذکور درواقع، خط مقدمی پیش‌رو برای مواجه و درگیری بیرونی با دشمنان است تا پوششی برای اختفا و امنیت اقلیتی حاکم به نام الیگارشی زرسالاران باشد. تئوری ارتش‌سازی، وجه دیگری هم دارد و آن، مشغول ساخت گرایش‌های مختلف با نژادهای گوناگون به دشمن‌سازی و درگیری‌های فرسایشی است که همان ساختار دویست‌سالۀ جنگ‌های صلیبی را یادآور می‌شود و در این‌میان، دشمن اصلی گم می‌شود. شاید این مخدوش ساختن صحنۀ بازی و اختفای اقلیت زرسالار را بتوان بزرگ‌ترین هدف برای عقیده‌سازی درمیان غیریهودیان نام برد.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code