وداع با خانواده 1

خداحافظی با خانواده

فمنیسم در پی از بین‌بردن ساختار خانواده و نقش مادریِ زن در جوامع غیر یهودی

ازجمله نهادهایی که رادیکال‌ها بر تغییر بنیادین آن تأکید دارند، خانواده و ازدواج است. فمینیست‌های رادیکال تا حد زیادی تحت‌تأثیر گفتارهای رادیکال چپ دهه‌های۱۹۶۰و۱۹۷۰، با نهاد خانواده مخالف‌اند و بر این عقیده‌اند که ازدواج، فرایندی است که اطاعت مستمر زنان را به‌لحاظ اقتصادی، مالی، حقوقی، سیاسی و عاطفی تضمین می‌کند. خانواده هسته‌ای (قالبی فرهنگی) است که مردان از طریق آن می‌خواهند نقش خود را تعیین کنند؛ زیرا خانواده را «مایملک» خود می‌دانند. این مردان هستند که از روابط قدرت در درون خانواده سود می‌برند و خانواده برای آنان منشأ «رضایت روانی» است و درمقابل، برای زنان به منزلۀ داشتن منزلتی پایین است. خانواده هم علت و هم معلول «کم‌ارج‌کردن زنان» است.

«مادری» نیز از جمله نقش‌هایی است که برخی فمینیست‌های رادیکال، خواهان تغییر آن هستند. به اعتقاد آنان، درست است که وضعیت فیزیولوژیک زنان به آنان قدرت باروری و تغذیۀ‌ نوزاد را در ماه‌های اولیه زندگی می‌دهد، «هیچ دلیل ذاتی وجود ندارد که مادر زیست‌شناختی و مادر اجتماعی یکی باشند.» در فرایند رشد کودک، مسئولیت‌ها می‌تواند به‌عهدۀ افراد مختلف و نه فقط مادر زیست‌شناختی باشد. فمینیست‌ها معتقدند که مسئولیت بزرگ‌کردن کودک که امروزه غالباً به‌عهدۀ زنان گذاشته می‌شود، امری تاریخی است و می‌توان به سادگی این امر را به‌عهدۀ نهاد‌های اجتماعی سپرد.

لید میان‌متنی: اوکلی[1]معتقد است این مسئله نادرست است که خانه‌ها و مادران برای مراقبت از کودک، بهتر از مؤسسات هستند. درواقع، مردان می‌کوشند تا «تحت پوشش اهمیت مادری»، زنان را به کودکان گره بزنند.

از دید برخی فمینیست‌های رادیکال، حتی عشق هم به‌عنوان نهادی که آسیب‌پذیری، وابستگی، تعصب و امکان درد و رنج را افزایش می‌دهد و مانع از تکامل پتانسیل انسانی، آن‌هم به‌طور کامل می‌شود، محکوم است. هم فایرستون و هم اتکینسن صراحتاً بر لزوم حذف «نهاد عشق» تأکید داشته‌اند.

یکی از مسائلی که فمینیست‌های رادیکال نیز مانند فمینیست‌های لیبرال به آن تأکید می‌کنند، حق زن بر کنترل جسم خود است. زنان دربارۀ داشتن یا نداشتن فرزند، حق انتخاب دارند و باید بتوانند قدرت کنترل موالید خود را به‌طور فردی داشته باشند؛ درنتیجه هر نوع اِعمال کنترل اجتماعی تحت‌سلطۀ مردان را نفی می‌کنند. به‌علاوه، فمینیست‌های رادیکال، عقیده دارند که زنان حق پایان‌دادن به بارداری خود یا سقط جنین را دارند و این، امری شخصی و مربوط‌به خود زن است و نه دولت.

شولامیث فایرستون[2] که ریشۀ نابرابری میان زن و مرد را در نابرابری اساسی زیست‌شناختی میان این دو، درنتیجۀ قدرت باروری زن می‌داند، بر آن است که اساساً زنان باید کلاً از این وضعیت «غیرانسانی» رها شوند. به‌بیانِ‌دیگر، او می‌خواهد تداوم نسل از طریق زنان، با تکیه‌بر پیشرفت‌های فنّاورانه، به فرایندی فنی تبدیل شود و کودکان از طریق فرایندهای آزمایشگاهی به‌وجود بیایند تا این «امر طبیعی» اما «غیرانسانی» که به فرودستی تاریخی زنان منجر شده است، برای همیشه حذف شود و این، «نخستین تقاضا در انقلاب فمینیستی» است.[3]

موج سوم

موج دوم فمینیسم که در دهۀ۶۰ تا۷۰ خود را نشان داده بود، به‌یک‌باره دچار افول شد؛ هرچند لیبرال‌ها در این موج، که بیشتر در عرصه‌های عملی به مبارزه می‌پرداختند، توانستند قوانین مدنظر خود، از جمله «غیرقانونی‌شدن تبعیض بین مردان و زنان»، «قانونی‌کردن سقط جنین» و «تجدیدنظر در تقسیم مدارس و دروس آن‌ها براساس جنسیت» و… را به تصویب برسانند. از این منظر، تاحدی وضعیت زنان در عرصۀ عمومی بهبود یافت. اما، هدف رادیکال‌ها که بیشتر در محورهای فرهنگی دور می‌زد، در این مدت کوتاه، دست‌یافتنی نبود. رادیکال‌ها خود ریشۀ این ناتوانی را در رسوخ هزاران‌سالۀ پدرسالاری در تمام روابط انسانی و اجتماعی می‌دانستند که با شکل عادی و جهان‌شمولی که به‌خود گرفته بود، هرتلاشی در این زمینه را با شکست مواجه می‌ساخت.

این افول در موج دوم، با انتقادات درون‌حوزه‌ایِ کسانی همراه بود که با وجود تعلقِ‌خاطر به مسائل زنان و طرفداری از آزادی آنان، با عملکردهای فمینیستی بالاخص رادیکال، کاملاً مخالف بودند و بسیاری از عقاید و فعالیت‌های آنان را به نقد کشاندند.

هبران این طیف، با تأکید و طرفداری از مسئلۀ زنانگی، نقش مادری را امری مقدس معرفی می‌کرده و در اثبات وجه مثبت نقش مادری، استدلالاتی اقامه می‌کردند.

همچنین، آنان از طریق پژوهش‌های علمی، به طبیعت متفاوت زن و مرد اشاره می‌کردند که مخالف اولین مبارزۀ فمینیست‌ها بود و آن را محصول جامعه‌پذیری ازطریق کلیشه‌های رفتاری می‌انگاشتند.

این گروه علاوه‌بر نقد مبانی فکری فمینیست‌ها عملاً وارد مبارزه شدند و تاحدِّامکان از اقدامات رسمی دولتمردان برای پذیرش درخواست‌های فمینیستی ممانعت می‌کردند؛ این ممانعت به‌نحو بارزی در «اصلاحیۀ حقوق برابر» تبلور یافته بود.

از فعال‌ترین مبارزان این عرصه، فیلیس شلفلی بود که با شعار «اصلاحیۀ حقوق برابر را متوقف کنید» وارد این عرصه شد. او رهبری زنانی را برعهده گرفته بود که به زندگی خانوادگی، با تمام شئون و ارزش‌های آن اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که فمینیست‌ها، نمایندگان شایسته‌ای برای تمام زنان نیستند.

وداع با خانواده 2

عرصۀ دیگر مبارزات ضدفمنیستی، جنبش سقط جنین بود که با داعیۀ حق حیات، آن را غیراخلاقی می‌دانستند و در حیطۀ عمل نیز برای ممانعت از قانونی‌شدن حق سقط جنین تلاش‌هایی می‌کردند. مسئلۀ دیگر در این دوره گذر از جامعۀ مدرنیته به جامعۀ پسامدرن با تمام ابعاد اقتصادی و سیاسی و گفتاری بود.

جامعۀ پست‌مدرن به‌طورکلی با رد وجود عینیت و حقیقتی غایی، هرچیز را که مدعی واقعیت در همۀ عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و گفتاری است، به‌شدت محکوم می‌کند و باب نوعی نسبیت‌گرایی را دربارۀ جامعه می‌گشاید که از منظر آن، هرتلاشی برای وصول به واقعیتی در خارج، بی‌ثمر می‌نماید.

اولین تأثیر تفکر پسامدرن در نظام اقتصادی، گذر از سرمایه‌داریِ سازمان‌یافته با خصوصیات تولید و صنعت‌محوری آن، به سرمایه‌داری بی‌سامان یا سازمان‌گریز است که آن را پسا‌سرمایه‌داری یا پساصنعت‌محوری یا سرمایه‌داری متأخر می‌نامند. در این دوره تحولات فنّاوری و امکان استفاده از ماشین‌آلات صنعتی، بیشتر جای نیروی انسانی را گرفت و نیز بیشتر، نیروی انسانی به بخش خدمت رانده شد. از سوی‌ دیگر با رشد بازار کار ثانویه، مشاغل، بیشتر انعطاف‌پذیر می‌شد و همین امر، وضعیت کار را برای زنان فراهم می‌کرد. این درحالی بود که با رشد تورم و رکود اقتصادی، این وضعیت، یعنی جذب زنان به کار، حالت اجباری به‌خود گرفت.

بدین‌ترتیب، گفتار پست‌مدرن، به دو طریق در جنبش فمینیستی تأثیر نهاد: اول، به‌صورت نقد مبانی فمینیستی و به‌چالش‌کشیدن کلی‌گرایی حاکم بر این جنبش، و دوم، با نفوذ در گفتار فمینیستی خود، به‌عنوان ادبیات جدیدی در مبارزات فمینیستی که از فمینیست‌های دهه‌های۷۰ تا۹۰ چهره‌ای متفاوت ارائه داد و به‌عنوان «فمینیست پست‌مدرن» معروف شده است.

انقلاب جنسی[4]

 در دهۀ شصت گروه‌هایی به‌وجود آمدند که در آن‌ها، برای اولین‌بار «ارتباط میان سیاست و جنسیت» ایجاد شد. این گروه‌ها مرتباً با هم ملاقات می‌کردند تا دربارۀ تأثیرات برتری مردان بر زندگی خصوصی و عمومی زنان بحث کنند. این کار به فوران عظیم احساسات دربارۀ نحوۀ استفادۀ جنسی از زنان منجر شد. زنان در این دهه برای اولین‌بار مبارزۀ جدی و آشکار با نقش اجتماعی‌خانوادگی خود و روش‌های برخورد آن با نیازهای فردی را شروع کردند.[5]

در ابتدا، این شناخت وجود داشت که رابطۀ جنسی بد نیست. ایده‌های نسل «هیپی فری لاو»[6] (عشق‌ورزی‌ آزاد بدون رعایت آیین ازدواج) دربارۀ روابط جنسی در اذهان زنان تأثیر زیادی می‌گذاشت. حقیقت امر این است که در سال ۱۹۶۲، هلن گورلی براون[7] کتاب «رابطۀ جنسی و دختر مجرد» را نوشت و استدلال کرد که آنان باید دربارۀ این حقیقت، تجدیدنظر کنند که رابطۀ جنسی بدون ازدواج، زشت و کثیف است.[8]

به‌عبارت‌ِدیگر، فمینیست‌ها، جنسیت خود را به رخ می‌کشند و به آن می‌بالند. این فمینیست‌های نابالغ[9] عقیده دارند که قدرت و توانایی از «با‌ مردان‌بودن» به‌دست نمی‌آید؛ بلکه از «مورد علاقۀ مردان‌بودن» به‌دست می‌آید.[10]

نقش نظام سرمایه‌داری در بروز انقلاب جنسی

برای تبیین زمینه‌های بروز انقلاب جنسی دهۀ۶۰ در موج دوم فمینیسم و پس‌از‌آن، نقش محوری نظام سرمایه‌داری بسیار کلیدی است.

در قرن بیستم میلادی، افزایش حضور زنان در محیط‌های اجتماعی و اوضاع همراه با آن، موجب می‌شد که زنان رفتارهایی متفاوت با قبل، از خود بروز دهند. این رفتارها نوع پوشش و برخورد و حتی آرایش ظاهری آنان را نیز درگیر می‌کرد. زنان ساده‌پوش و ساده‌رفتار دیروز، اکنون ناچار بودند خود را مطلوب و موردپسند جلوه دهند.

از زنان خواسته می‌شود به فکر زیبایی و جذابیت و… باشند؛ یعنی باید از مدلی زنانه پیروی کنند که براساس نشانه‌ها شکل می‌گیرد؛ نه بر مبنایی واقعی. از زنان خواسته می‌شود از خود خرسند باشند تا بتوانند مرد را خرسند کنند. یکی از صورت‌های بارز این مصرف‌گرایی برای موردپسند قرار‌گرفتن، تشویق به استفاده از لوازم آرایشی بود. با ایجاد مدل‌ها و الگوهایی که بودریار[11] به آن‌ها اشاره می‌کند، به تعبیر گریز[12] زنان به نوعی نفرت و ترس از جسم خود می‌رسند که با لوازم آرایشی و پنهان ساختن واقعیات آن را سرکوب می‌کنند.

وداع با خانواده 3

تعبیر چپ‌گرایانه یا درواقع، مارکسیستی از تفسیر بودریار این است که سرمایه‌داری، از زنان به‌عنوان وسیله‌ای برای گسترش مصرف که هدف اصلیِ آن است، بهره می‌برد و با تشویق زنان به «زیباپرستی»، صنعت آرایش را رشد می‌دهد. رید[13] می‌گوید که با توسعۀ سرمایه‌داری و بسط ماشین تولید و نیاز به بازار مصرف، زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دادند، به تودۀ مناسبی تبدیل شدند که «سودبران زیبایی» می‌توانستند از آنان به‌نفع خود استفاده کنند. سرمایه‌داری، حوزۀ «مد» را که در فرهنگ‌های ماقبل سرمایه‌داری، مختص اعیان و طبقات ممتاز جامعه و ابزار «تمایز» طبقاتی آنان بود، به کلِ جمعیت مؤنث بسط داد و از این طریق توانست بازاری دائمی و مطمئن برای شاخه‌ای از صنعت به‌وجود آورد که بوستلو[14] آن را «صنعت سلیقه»[15] می‌نامد.

از سوی‌ دیگر، سرمایه‌داری از زنان به‌عنوان ابزارهایی جنسی در چارچوب نیازهای خود استفاده می‌کند. «زنان در دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ها، به‌عنوان مشوقان مصرف انبوه کالایی خاص به شکلی غیر‌مستقیم یا برای فروش مستقیم هر کالا، به‌ویژه در صنعت فیلم و سینما عمل می‌کنند. بی‌اغراق می‌توان گفت این حد استفادۀ ابزاری از زنان در سطحی وسیع، در تاریخ و در همۀ نظام‌های اقتصادی دیگر، بی‌سابقه بوده است[16]


[1]. Oakley.op.cit. p.216.

Shulamith Firston .[2]: یکی از نظریه‌پردازان رادیکال جنبش زنان که به‌همراه چند زن دیگر، گروهی رادیکال فمینیستی را تشکیل دادند.

[3]. (Hamilton.op.cit., p87).

[4]. Sexual revolution.

 .[5] آلن.آر.کلاین، فمنیسم در ترازوی نقد، به‌تلخیص و ترجمۀ طاهره توکلی، ج۳ (عریان‌کردن فمنیسم)، تهران: دفتر نشر معارف، ص۸۵.

[6]. Hippie free love.

[7]. Helen gurley brown.

.[8] آلن.آر.کلاین، فمنیسم در ترازوی نقد، ص۸۶.

[9]. Girly.

.[10] آلن.آر.کلاین، فمنیسم در ترازوی نقد، ص۱۴۷و۱۴۸.

[11]. Thousand Oaks, CA, Sage, Baudrillard, Consumer Society, 1995, p96-97.

[12]. G. Greer, The Female Eunuch, London, Macgibbon and Kee, 1970.

[13]. E. Read, “The Woman Question and the Marxist Method”, In Hansen and Read, op.cit.,p59-60.

[14]. J. Bustelo, “Sagging Cosmetic Line Try a Face Life”, In ibid, 1986-1954, p87.

[15]. Taste industry.

[16]. حميرا مشيرزاده، از جنبش تا نظريۀ اجتماعي؛ تاريخ دو قرن فمنيسم، ص۲۰۲تا۲۰۳.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code