عینکی برای ندیدن 1

عینکی برای ندیدن!

نگاهی تحلیل به وضعیت رسانه های امروز

رسانه و مفهوم دروغ بودگی

این متن، مقدمه‌ای برای گشایش بابی است، در توصیف و چگونگی بزرگ‌ترین فرایند تبدیلی نوع بشر از نظر ایدئولوژی و درک واقعیت و خبر است که به‌وسیلۀ «رسانه‌های ارتباط‌جمعی»[1] صورت پذیرفته. نتیجۀ حاصل از این فرایند تبدیل، ایجاد زمینه‌ای برای نفوذ در حکومت یا تحت سلطه درآوردن یک کشور نیست؛ بلکه نتیجۀ مدنظر، استیلای جامع بر اندیشه‌ها و نیز تسلط کاملی است که اساس و بنیان زندگی انسانی را تحت‌تأثیر جدی قرار می‌دهد.

 این فرایند، درواقع، تلاشی نیست که به فرد، بینش یا تصوّری حقیقی را ارائه دهد؛ بلکه در ساختاری اغتشاش‌زا، بینش مخاطب انسانی را مورد تهاجم قرار می‌دهد و در یک جمله می‌توان گفت، عینکی برای ندیدن است.

منظور ما از بیان تاریخچه و بیان سطح نفوذ و مالکیت یهودیان در رسانه‌های جهان، توصیف فرایندی است که در آن اولاً، از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین امکانات و تجمع ثروت اقلیت الیگارشی زرسالاران یهودی استفاده شده و ثانیاً، تمام اقتدار ساختار جهان‌وطنی، به‌وسیلۀ آموزش سازمانی و استاندارد‌سازی فراماسونری برای یکسان‌سازی و تولید نیروهای واسطی که نظامی یکپارچه را در رساندن مفاهیم مدنظر زرسالاران یهودی پدید بیاورند، استفاده شده است.[GA1] 

 این فرایند، سه وجه به‌ظاهر متفاوت دارد:

۱. وجه اول: ساختاری تبدیلی و چندمرحله‌ای دارد. در مرحلۀ اول، ماهیت وجودی و اصل مدیا[2] (ابزار رسانه) قرار دارد که امکان انتقال مفاهیم فراهم می کند. در مرحلۀ دوم، این رسانه، به‌عنوان بستر بیان اندیشه و تبدیل مخاطب به ابزار انتقالِ آن اندیشه می‌شود. در مرحلۀ سوم، مخاطب مانند بردهها‌یی بدون اندیشه و با هویتی دروغین درحالیکه نمی‌فهمند در مواجهه با رسانه، مَسخ[3] می‌شوند.

۲. وجه دوم: آموزش، تربیت و تکثیر اقلیتی از عوامل الیگارشی، و تبدیل آنها به نیروهایی سازمان‌یافته و یکسان‌سازی‌شده، در قالب مدیران و فرمانروایان همان رسانه‌های مد نظر در وجه اول است.

۳. وجه سوم: انتفاع الیگارشی زرسالاران یهودی، از سرمایه‌گذاری هنگفتی است که برای ایجاد، فرماندهی و حاکمیت رسانه‌ای جهان صورت داده اند.

 حال، سؤال اصلی در این فرایند، این است که نتیجه یا انتفاع اصلی برای الیگارشی یهودی چیست؟

مسخ انسانیت

بزرگ‌ترین انتفاع و نتیجۀ مدنظر در ساختار فراگیر رسانه‌ های امروز، ایجاد دروغ‌بودگی در مخاطب جهانی است. این مفهوم، چیزی غیر از دروغ‌گویی است، منظور، دروغ شدن ماهیت و اساس انسانی است. تا قبل از قرن بیستم، تلاش برای تنظیم فرایندی بود که مثلاً جوامع انسانی به جوامعی لیبرال یا کمونیست یا سکولار تبدیل شوند تا در کلان فرایندهای انتفاعی زرسالاران، مزاحمتی وجود نداشته باشد و با پذیرش عمومی همراه شود و فرایند ایجاد مخاطبِ نیازمند و وابسته و ضامن اقتدار و سوددهی کلان، برای اقلیت زرسالار عملی شود.

در زمان حاضر، به این فرایند، عنصر مهم دیگری اضافه شده است که منظور آن، تبدیل به دروغ‌شدن غیریهود است؛ یعنی تبدیل شدن یک ماهیت انسانی و فطری، به یک هویت غیرواقعی و کاذب. الیگارشی زرسالاران در پی ایجاد مخاطبینی هستند که مهم‌ترین بُعد اختیاری آن‌ها کاملاً وابسته‌به الیگارشی زرسالاران باشد. این مخاطبین، خود را در اختیار محض فرض می‌کنند و بیشترین تصور از آزادی را دارند؛ درحالی‌که غیر از این است.

 این اتفاق، چیزی فراتر از بردگی است و انسان‌ها، اشیای بی‌اختیاری هستند که درصورت لزوم، منافع زرسالاران را تأمین می‌کنند و اگر می‌بایست کلاً نباشند، کلاً نیست می‌شوند و باز اگر لازم بود ادعای آزادی‌خواهی کنند، ادعا می‌کنند و اگر بالعکس، قرار باشد مدعی نژادپرستی و غیرستیزی بشوند، می‌شوند و… این چیزی است که از رسانه‌ها انتظار می‌رود؛ نتیجه‌ای که می‌توان برای این فرایند درنظر گرفت، همین ساختار بسیار پیچیده و مبدأ فلسفی آن است؛ یعنی ماهیت دروغ­شدگی نوع بشر.

اگر بخواهیم کمی فلسفی تر بنگریم، اساس فضای پست‏مدرنیسم، دقیقاً توهمی از التقاط سنت و مدرنیسم است و مفهوم پلورالیسم، همان تشویش حاصل‌شده از بطن دروغ‌بودگی نوع بشر است. در کل نتیجۀ این فرایند، تمام نتایج فلسفیِ اومانیسم، امپریالیسم، ماتریالیسم و بسیاری دیگر را به‌دوش می‌کشد که درحقیقت، التقاط و اجتماعِ همگی فلسفه‌های دنیامحور، بروز دروغ‌بودگی است. اساساً همه‌چیز راست است یا میتواند همه‌چیز حقیقت باشد، حتی دروغ. این بیان، بزرگ‌ترین دروغ عالم پُست‌مدرن است.

رسانه‌های صهیونیستی که یکی از مهمترین عوامل پیاده سازی اهداف و برنامۀ اقلیت زرسالار، علیه نوع بشریت هستند، برای ایجاد و تثبیت تأثیرات مدنظر، فرایندی غیرطبیعی و بسیار سخت را در پیش می‌گیرد و آن، تحقق دروغ‌بودگی است.

اثبات و آموزش کلام حق که مابه‌ازای فطری دارد و با این پیش‌فرض که دارای ذاتی حقیقی است، ارائه و استفهام آن، بسیار ساده‌تر بوده و به تلاشی غیرمعمول برای اثبات آن نیاز نیست؛ اما در مواجهه با رسانۀ دروغ پرداز با ساختاری بسیار پیچیده‌تر مواجهیم؛ چراکه قرار است دروغ، به‌جای حقیقت بازنمایی شود و در ادامه، نه‌تنها این دروغ‌بودن، قابلِ‌کشف و ادراک نباشد، بلکه خود را در ظاهر فطری و حقیقی، به نمایش و اثبات درآورد.

عینکی برای ندیدن 2

دروغ‌بودگی انسان معاصر

«دروغ در لغت، به‌معنای سخن نادرست است» که البته این تعریف، تعریف ناقص و بسیار کلی است و می‌توان به‌صراحت گفت که از آن، به تعریفی جامع نمی‌رسیم. بسیار جالبِ‌توجه است که دروغ، در بیان قرآن کریم بسیار مهم و پیچیده و دارای استفهامی چندلایه است. در قرآن، برای دروغ و دروغ‌گو عبارات سختی بیان شده است؛ مثلاً «تنها کسانی دروغ‌پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند» یا درباره هدایت یا عدمِ‌هدایت که اساس نزول قرآن برای هدایت بشر و متقین بیان شده است، در مواجهه با دروغ، این‌گونه برخورد می‌کند: «درحقیقت خداوند آن کسی را که دروغ‌پرداز ناسپاس است هدایت نمی‌کند.» و در انتها، می‌توان دروغ‌گو را مستحق لعن الهی دانست، همان لعنی که در بیشترین حالت برای یهودیان و در مرحلۀ بعد در مورد شیطان صورت پذیرفته است: «دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.»

در تبیین معنایی جامع از دروغ و با استنتاج از تعاریف قرآن مجید، می‌توان این‌گونه بیان کرد که دروغ، ادعای باطلی است، از وجه بیانی و نیّتی که گوینده عَمداً آن را به‌عنوان حقیقت، بیان یا ادعا می‌کند.

 دروغ‌گویی، معمولاً به‌منظور فریب یا جلوگیری از وضعیتی است که برای دروغگو، نامطلوب است.

حال، منظور از دروغ‌بودگی در تعریف ارائه‌شده، کاملاً مستتر است و قرآن نیز به‌خوبی و با شفافیت تمام، منظور از دروغ و دروغ‌بودگی را بیان داشته است.

دروغ‌بودن یعنی، احساس و ادراکی از وضعیت انسان که برای خودش مطلوب جلوه می‌نماید و از اساس، در بنیانی غیرواقعی و مجازی، به‌جای حقیقت جازده شده است، در این حالت، دو گرایش قابل‌تصور است: یا فرد، خودآگاه در این ساحت قرار می‌گیرد که فرض ماندن به‌صورت خودآگاه، تقریباً غیرممکن است و حالت دیگر، آن است که انسان، به‌صورت ناخودآگاه و تحت القائات بسیار پیچیده‌ در موقعیتی قرار گیرد که بُعد فطری و حقیقت‌جوی او ، طی برنامه‌ای توطئه‌آمیز و در راستای انتفاع برای منتفعی خاص، به دروغ تبدیل شده و آن دروغ، ماهیتی حقیقی بیابد.

در این فرایند پیچیده ، انسان مواجه است با مجموع متکثری از القائات و ورودی‌های مختلف که عموماً به‌صورت ناخودآگاه بر وجود انسان تأثیر می‌گذارد و درصورتی‌که کنترل این القائات، به‌دست افرادی و برای منظورهای خاصی باشد، می‌توان کار را تاحدی پیش برد که حقیقی‌ترین موارد دروغ و دروغ‌ترین موارد حقیقی جلوه‌گر می‌شود و می‌توان این‌گونه مدعی شد که این فرایند، بزرگ‌ترین پوشش و حجابی است که در تاریخ بشر به‌صورت عملیاتی و در راستای انتفاعی هدفمند به اجرا درآمده است.

انسانِ منتفع از این فرایند که مخاطب خود را به دروغ تبدیل می‌کند، از چند وجه قابل‌توجه و بررسی است:

۱. مُدعی حقیقتی که در واقع دروغ است در این ساختار بسیار پیچیده، کیست‌؟‌

ما معتقدیم مُدعی که به‌واسطۀ دروغ‌بودگی، باعث برداشت غلط از حقیقت می‌شود، همان اقلیتی است که ثروت شاهان کهن را یک‌جا به دوش می‌کشد و برای حاکمیت و نظم جهانی برنامه ریزی می کند؛ یعنی الیگارشی زرسالاران یهودی. در این‏جا، ما مدعی تولید و ایجاد این ساختار به‌صورت مطلق، به‌وسیلۀ زرسالاران نیستیم؛ لکن استفاده و بازتعریف رسانه را این اقلیت برعهده داشته‌اند و در این میان، فقط یک چیز مهم بوده و آن، انتفاع مالی و اقتدار جهانی آن‌ها است.

۲. چرا باید مدعی دروغ یا ذی‌نفع دروغ، اساساً و الزاماً دروغ بگوید؟ و از چه باب، این دروغ‌گویی اصالت دارد؟ زیرا، مدعی یا ذی‌نفعِ دروغ، انتظاری از عالم دارد که با تمام نظام و منطق طبیعی آن، در تعارض است و از وجهی انحصاری و کاملاً سودپرستانه و نژادی تغذیه می‌شود؛ پس آنچه الزام‌آور است برای نوع بشر، هماهنگی با این نظام دروغ و غیرطبیعی عالم است و خوب می‌دانیم که با یک دروغ، دروغ‌های دیگر برای پوشش دروغ‌های اولیه به‌وجود می‌آید و این فرایند، تا جایی پیش می‌رود که پروسه‌های دروغ‌پردازی به‌صورت مداوم رشد می‌کند و تساعدی هندسی می‌یابند که زحمتی بسیار بزرگ برای دروغ‌پرداز می‌شوند. پس، برای رفع این مسئله و پس از گذشت چند دوره دروغ‌پردازی، تطوری ایجاد می‌شود که به نوعی اعتماد‌سازی منجر می‌شود و هرچه دروغ بزرگ‌تر باشد، بهتر پذیرفته می‌شود. این فرایند، اگر به‌صورت جذاب ارائه شود؛ یعنی دروغ با جذابیت ارائه شود، به‌جای تداوم دروغ‌پردازی، از شیوه‌ای خودبنیان استفاده می‌شود که بهترین شیوه است: تبدیل خود مخاطب، به هویتی دروغین یا همان دروغ‌بودگی.

۳. چگونه می‌شود این پروسۀ دروغ‌پرداز را ایجاد کرد که انسان ، اقدام به پذیرش دروغ کند؟ برترین شیوۀ موجود مورد استفاده، جهانی کردن رسانه‌ها هستند. اساساً تمام رسانه‌های ارتباط‌جمعی قابلیت انتقال مفاهیم در ساحتی مجازی را دارند و مخاطب آن‌ها، مستقیماً با اصل واقعه یا اتفاق که از طریق این رسانه، منعکس می‌شود، مواجه نمی‌شود.

سکولاریسم و گسترش دروغ پردازی

انسان‌هایی که مبنای فلسفی آن‌ها سکولاریسم است و پیشرفت در نظرشان فقط رشد اقتصادی است، واقعاً فکر می‌کنند حقیقت، تنها واقع در همین عالم است؛ حتی اگر از عنصری به نام خدا هم استفاده می‌‌کنند، امری روانی بوده و نیازی است که برای تسکین و احساس آرامش به‌کار می‌رود و در حقیقت، هرگز باور قلبی به وجود خداوند ندارند.

وام‌های بانکی و کارت‌های اعتباری برای این انسان‌ها اصالت دارد و لذت‌جویی از عالم ماده غایت تمام ادراکات غنایی بشر شده است. آری، منظور از دروغ‌بودگی بشر، این است و تا حدی، به شکل پنهانی در درون انسان امروزی پیش رفته است که تشخیص بسیاری از دروغ‌های رسوخ‌یافته برای او غیرممکن بشود و کار را تا بدان‏جا پیش ببرد که پلورالیست‌ها مدعی ‌شوند، ما همۀ عقاید را قبول داریم؛ حتی عقاید مخالف نظر خودمان را و دنیا دهکده‌ای جهانی است و تمدن‌ها باید گفت‌وگو کنند و صلحی ذاتی در میان تمدن‌ها مستتر است و در اشتراکی ریشه‌ای، نظام یابند تا نظم نوین جهانی برای ناظم خود، یعنی الیگارشی زرسالاران یهودی محقق شود.

شیوه‌شناسی و تحلیل فرایند دروغ‌بودگیِ در رسانه‌ها

در پروتکل دوازدهم دانشوران صهیون می‌خوانیم:

«ما از کاربرد این روش، بسیار راضى هستیم؛ زیرا مى‌توانیم گاه به گاه‌، احساسات مردم را نسبت‌به مسائل سیاسى برانگیخته یا فرونشانیم. گاه حقیقت‌ را مى‌گوئیم و گاه دروغ و زمانى هم مطالب متناقض ارائه مى‌کنیم. ما مطمئنیم که‌ بر دشمنان خود غلبه مى‌کنیم؛ زیرا آنان نمى‌توانند همچون ما، نظرات خود را از طریق مطبوعات ابراز کنند[4]

دروغ‌بودگی در طیفی کیفی، برای مخاطبِ هر رسانه‌ پدیدار می‌شود و حاکمیت آن رسانه، با دروغ‌پردازی گسترده و از تمام وجوه، مخاطب را به دروغی بزرگ‌تر تبدیل می‌کند. در این تبدیل، بنیان‌های فطریِ[5] آن مخاطب در حجابی ضخیم فرو می‌رود که از مجموع این فرایند، بزرگ‌ترین تشویش و اغتشاش ذهنی، برای نوع بشر حادث می‌شود.

هنری فورد در توصیف این فرایند که البته، درمورد ساختار پروتکل‌های دانشوران یهود، در فصل چهارم بیان شده است، به زیبایی تحلیلی جامع ارائه داده است: «تجزیه، خنثی‌ساختن آنچه انجام شده، ایجاد یک خلأ زمانی طولانی و توأم با نومیدی که در آن، هرگونه تلاش برای بازسازی بینتیجه خواهد ماند و خدشهدارکردن اعتقاد و اعتماد به نفس درمیان مردم غیریهود، تا آنان که خارج از این هرج‌ومرج و آشفتگی قرار دارند، به‌آرامی و باقدرت، اختیار امور را به‌دست بگیرند. در جایی دیگر، از نگاه اقلیت حاکم یهودی می‌گوید: برای تسلط‌یافتن بر افکار عمومی، نخست باید آن را مغشوش ساخت[6] این اغتشاش مدنظر الیگارشی زرسالاران یهودی درواقع، همان نتیجه‌ای است که به دروغ‌بودگی نوع بشر منجر می‌شود.

ساحت‌ها و شیوه‌ها‌ی اصلی در فرایند دروغ‌بودگی، به‌وس‍‍‍‍‍‍یلۀ واسطه‌های رسانه‌ای، با توصیف و دسته‌بندی ذیل، بسیار قابل‌تأمل و توجه است:

۱. تولید پیش‌فرض دروغ

توجه شود که برای توصیف یا تبیین هر مسئله ابتدا، پیش‌فرض مسئله باید روشن و شفاف شود؛ یعنی در مواجهه ساختاری با رسانه‌ لزوماً تمام ماهیت و اهداف رسانه روشن نمی‌شود؛ بلکه درک پیش‌فرض، مترادف با تعریف ماهیت و هدف هر رسانه است. به‌صورت واضح‌تر، پیش‌فرض فیلمی سینمایی، خبر یا سریالی تلویزیونی، اساس تولید و هدف‌گذاری برای نتیجۀ تولید آن است؛ مثلاً این‏که داروینیسم، پیش‌فرض ساخت فیلم‌های علمی قرار می‌گیرد و آنگاه که مسائل گوناگون در رسانه‌های مختلف برپایۀ این پیش‌فرض تبیین می‌شوند، درحقیقت، کل مسئله بر پایۀ پیش‌فرض داروینیسم توصیف و تشریح‌شده و نتیجۀ حاصله نیز در تاروپود داروینیسم هویت می‌یابد.

تولید پیش‌فرض دروغ در سینما بیشتر حاکم است؛ مثلاً در فیلم «ریدلی اسکات» سقوط شاهین سیاه[8] یا در سریال ۲۴[9] یا در خبرگزاری «سی‏ان‏ان»،[10] پیش‌فرض آقایی و سروری آمریکا بر کل جهان است. درواقع، بدون آن‏که توضیحی ارائه شود یا تلاشی برای اثبات این‏که آیا آمریکا واقعاً آقای جهان است یا خیر و این‏که چه زمانی و چه کسی، این جایگاه را برای آمریکا قائل شده است، به‌صورت پیش‌فرض تمام مواجهۀ رسانه را بر این‌مبنا قرار می‌دهند و پس از تکرار مکرر این پیش‌فرض دیگر به بیان مستقیم آن نیاز نمی‌شود.

مثلاً در سریال ۲۴، رئیس‌‌جمهور آمریکا اعلام می‌کند من نمی‌توانم اجازه دهم فلان حاکم در سومالی در قدرت باشد و برای این بیان نیز روابطی احساسی از کشتار و نسل‌کشی در آن‏جا نشان داده می‌شود و در ساختاری دقیق، فرد جایگزین آن حاکم سومالیایی در آمریکا حاضر است و رئیس‌جمهور آمریکا اعلام می‌کند او باید جایگزین حاکم فعلی سومالی شود. اما، هیچ‌کس سؤال نمی‌کند به دولت آمریکا چه ارتباطی دارد؟

 از کجا معلوم، حاکم مدنظر آمریکایی‌ها بدتر نباشد؟ و این حاکمیت و کلانتری آمریکا در ساحت پیش‌فرض مطرح‌شده و به مخاطب، این دروغ حُقنه می‌شود که قدرت برتر و حاکمی که مکلّف است تا در آفریقا هم نظم برقرار کند، آمریکاست.

به‌عبارت دقیق‌تر، پیش‌فرض، همان نتیجه است که قبل از طرح مسئله و در ابتدا و قبل از شروع فرایند تولید درنظر گرفته می‌شود و تمام اجزا را تحت تأثیر قرار داده و خودبه‌خود، نتیجه همان پیش‌فرض می‌شود.

تحریف تاریخ و عقاید

از بزرگ‌ترین امکاناتی که می‌توان مخاطب را به دروغ تبدیل کرد، تحریف و حذف گذشتۀ تاریخی زندگی اوست. اگر انسانی از سیر تطور حیات خود بی‌خبر باشد یا به‌دروغ، ادراکی جایگزین را دریابد، بنیان فکری و هدف‌گذاری وی، دچار تشویشی همیشگی می‌شود. تحریف تاریخ و عقاید در ساختار رسانه‌ای و برای حاکمیت از سرچشمه‌ای بسیار دردناک نشئت می‌گیرد و آن علم و آگاهی کامل تحریف‌کننده است از اصل حقیقت که با آگاهی و شناخت تمام به تحریف آن حقیقت اقدام می‌کند.

 در قرآن کریم، به این شناخت کامل از حقیقت که در ادامه، به انکار محض آن منجر می‌شود، این‌گونه اشاره. می شود: «پس [اى مؤمنان،] آیا امید دارید که [جهودان‌] به شما بگروند و حال، آن‏که گروهى از آن‌ها سخن خداى را مى‌شنوند، سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف مى‌کردند و خود مى‌دانند [که چه مى‌کنند].»[11]

برای تحریف حقیقت که با آگاهی و شناخت آن حقیقت است، فرمولی جالب در ساختار رسانه‌ها وجود دارد و از تولید پیش‌فرض دروغ، تثلیثی حادث می‌شود که بسیار جالب‌ِ‌ توجه است:

۱. ابتدا تحریف مبانی و اصولِ اعتقادی و بومی با تکنیک تولید پیش‌فرض های دروغ از مسیر تحریف تاریخ

۲. در نتیجۀ این تحریف تاریخ و تولید پیش‌فرض ها، فضایی غبارآلود و متکثر ایجاد می‌شود که نمی‌توان تشخیص داد کدام‌یک از روایات تاریخی واقعی است؛ مثلاً ایرانیان عصر هخامنشیان انسان‌های خوبی بودند؟ انسان‌های ظالمی بودند؟ انسان‌های بی‌تمدنی بودند؟ یا برعکس، باعث ایجاد تکثری می‌شود که تشخیص واقعیت را بسیار مشکل می کند مانند فردی که در جنگل مِه‌آلود قرار گرفته و مسیر را گُم کرده باشد.

۳. فضای غبارآلود و متکثر، وقتی با جذابیت ترکیب می‌شود که ذاتی رسانه است، از بزرگ‌ترین اتفاقات تاریخی رُخ می‌نماید و آن، کتمان آگاهانۀ حقیقت است که عالمانه و با شناخت کامل توسط اقلیت حاکم به دروغ تبدیل شده و بزرگ‌ترین تحریف تاریخی را در تاریخ طبیعی بشر رقم می‌زند.

تکرار دروغ

آن هنگام که دروغی به‌صورت فراگیر و با بسامدی حساب‌شده تکرار می‌شود، خود جریان‌ساز است و دیگر نیازی نیست کل حقایق به دروغ بیان شود، این راهکار، دو بعد فراگیر دارد:

۱. فقط آن قسمت که دارای ویژگی احساسی بیشتر است، تحت هجوم مکررِ تحریف و دروغپردازی قرار می‌گیرد تا از نتیجۀ این تکرار فراوان برای مخاطب، مفهوم جامع تری به‌صورت غیرحقیقی و دروغین در ذهن مخاطب ماندگار شود.

۲. با تکرار مکرر یک وجه از مسئله، باعث می‌شود کلیت مسئله‌ دیگر پرداخته نشود و بنیان مسئله مورد بی توجهی قرار گیرد. این رویه مانند آن است که کل مسئله در اذهان مخاطبین حذف شده باشد و برای ایجاد تصور برای مخاطب، فقط یک وجه آن مسئله به دروغ و تحریف با تلاشی فراگیر مکرراً تکرار شود.

مثلاً، اسلام، حقیقتی بزرگ و چندوجهی است و برنامه‌ها و ساختاری مدون و مکتوب و قاعده‌مند دارد؛ لکن در پیش‌فرض اقلیت حاکم، مقرر است بنیان اسلام را دشمن فرض کنند و اساساً تعریفی پست، بی‌تمدن، خون‌آشام و خشن از اسلام ارائه دهند.

مثلاً با پرداختن به عملیات استشهادی با دروغ و معادلسازی عملیات تکفیری به‌جای استشهادی یا تأکید و تکرار بر خشونت علیه اروپایی‌ها و آمریکاییها به‌دست مسلمین که کل اسلام و مسلمین را خشن یا خیانتکار جلوه ‌دهند،

 این همه نه از بُعد تحلیلی و نه از بُعد بیان واقعیّت است؛ بلکه درپی ایجاد دروغی بسیار بزرگ‌تر هستند و آن، حذف تمدنی به نام اسلام است. حال، سطح توفیق اقلیت حاکم در ایجاد این دروغ در اذهان مردم جهان مسئلۀ دیگری است؛ لکن هدف، ایجاد چنین تصوری به‌صورت عمومی است.

عینکی برای ندیدن 3

اسارت خیال

از دیگر ویژگی‌هایی که الیگارشی زرسالاران یهودی، تلاش فراوان کرده‌اند تا آن را در ساختار اندیشه‌ای گوییم (غیریهود) فراگیر کنند، ایجاد توهم و خیال است. این تلاش در رسانه‌ها بیشترین امکان بروز را می‌یابد. این مسئله بسیار گسترده بوده و توصیف مفصل آن از حوصلۀ این مکتوب خارج است؛ پس، فقط به قسمتی از تأثیرات جدی آن می‌پردازیم.

به‌طور مثال، هر انسانی ادراکی از شهوت و غریزۀ جنسی دارد؛ اما در رسانه با بروز و نشان‌دادن معیارهای شهوانی بسیار متنوع و در حالت‌های بسیار بی‌اخلاق تصور شده و نوع بینش مخاطب را دگرگون می‌کند و تصوری ایجاد می‌شود که ایده‏آل نظری و مجازی ذهن مخاطب را مغشوش می‌کند و این اغتشاش، فقط در مواجهۀ مخاطب با رسانه نیست؛ بلکه این وهم و خیال، در تمام لحظات زندگی و حتی در خواب نیز مزاحم تفکر و خیال مخاطب است. مخاطبی که در ساختار فرهنگیِ خاصی رشدیافته و تحت تعالیم بومی بزرگ شده است، اکنون مقرر است تحت القائاتی قرار گیرد که بنیان نظری او را دگرگون می‌کند و این دگرگونی عظیم به طبع وهم و خیالی است که رسانه‌ها به‌صورت متجاوزانه‌ای ایجاد می‌کنند.

 توجه شود این وهم و خیال، به صرف مواجهۀ مخاطب با رسانه نیست و پس از مواجهه نیز ذهن مخاطب در حال ساخت تصورات و خیالات است و به‌نوعی، حجم ذهنی مخاطب آن‌چنان گرفته می‌شود که در بسیاری مواقع، هویت و شخصیت اجتماعی فرد دچار دگرگونی و تشویش می‌شود.

از سوی دیگر مخاطب با خیالاتی زندگی می‌کند که امکان ابراز واقعی ندارد و در بدترین حالت آن، خیالات فرد را در وضعیتی قرار می‌دهد که تشخیص واقعیت و خیال، برای او غیرممکن شده و فرد در اوهامی زندگی می‌کند که برون‌رفت از آن، تقریباً غیرممکن است. مهم‌ترین تأثیری که این اوهام می‌گذارد تمرکززدایی است. تمرکز‌زدایی باعث تشویش و ناکارآمدی مخاطب می‌شود، آنگاه که تصوری خیالی و وهم‌آلود ایجاد می‌شود، ذهنِ مخاطب بعد از مواجهه شروع به نشخوار می‌کند که خود این اتفاق، فرایندی فزاینده و مولّد است و ذهن مخاطب با امری غیرضروری مواجه شده که مازاد بر نیاز فکری او، در حال ساخت خیال است که باعث مغشوش‌شدن امور عادی زندگی مخاطب شده و حق تجربه برای مخاطب ایجاد می‌کند. این احساس حق تجربه، تخریب دومی است که از ذهن خیال‌پرداز حاصل می‌شود و در انتها، با مخاطبی مواجهیم که در ناکامی از تجربه‌های مکرر (به‌جهت اصل‌بودن خیال در علت شروع تجربه) و در یأس و ناامیدی از آرزوهای نافرجام، به موجودی تبدیل می‌شود که امکان بازتعریف خود را هم ندارد.

شاید بتوان سریع‌ترین و مؤثرترین شیوه در دروغ‌بودگی نوع بشر را همین تأثیر رسانه‌ها بر خیال مخاطبین دانست؛ زیرا که هزینه یا فایدۀ آن بسیار زیاد است. واحد تولید رسانه‌ای صورت می‌پذیرد و چندین واحد خیال به‌سبب آن واحد، تولید می‌شود. این وضعیت ساختاری غیرارادی و بسیار مخرب است و این تخریب خصوصاً در هنجارهای اجتماعی بارز می‌شود.

مخلوط‌ شدن کمی دروغ با واقعیت

برای ارائه و بیان بسیاری از روایت‌های تاریخی یا مخابرۀ بسیاری از اخبار و وقایع روز دنیا به شکلی که به انتفاع «الیگارشی زرسالار» توجه شده باشد و کوچک‌ترین خطری برای منافع آن‌ها ایجاد نکند، لازم است واقعیت‌های انکارناپذیر با کمی دروغ مخلوط شده تا فقط بنیان واقعیت به شکل صادقانه و دقیق مخابره یا ارائه نشود. در ادامه با ذکر یک مثال این نوع ساختار از دروغ پردازی را بیان می کنیم.

در وضعیتی که حادثه ای واقع شده باشد و برای تحریف یا تغییر پایه‌ای آن زمانی نباشد، آنگاه باید این اختلاط صورت پذیرد تا واقعیت مخدوش شود. معروف‌ترین رسانه در این ساختار «بی‌بی‌سی» است. مثلاً در مخابرۀ خبری دفعی که قرار است سفر رئیس‌جمهور ایران به کرمانشاه را ارائه دهد، این‌گونه واقعیت با دروغ ترکیب می‌شود: با نمایش نقشۀ ایران، گوینده بیان می‌دارد که رئیس‌جمهور ایران، امروز طی سفری به کرمانشاه در میدان اصلی این شهر به سخنرانی پرداخت، بلافاصله و در ارائۀ خبر بعدی، باز همان نقشۀ ایران و همان نقطۀ تأکیدشدۀ خبر یعنی کرمانشاه نشان داده می‌شود و گوینده می‌گوید منابع آگاه از انفجاری در نزدیکی شهر کرمانشاه خبر داده‌اند که احتمالاً به‌خاطر سفر رئیس‌جمهور ایران به کرمانشاه است و بلافاصله، موسیقی و خبر بعدی… .

توجه شود در مخابرۀ این خبر، واقعیت انکارناپذیر، سفر رئیس‌جمهور ایران به کرمانشاه است، دروغ مخلوط‌شده با آن از زبان منابع آگاه برای انفجاری است که حتی علت انفجار یا چیستی انفجار گفته نمی‌شود و فقط بیان می‌دارد که انفجاری در نزدیکی کرمانشاه صورت پذیرفت. دروغ اصلی این‏جاست: احتمالاً به‌خاطر سفر رئیس‌جمهور به کرمانشاه بوده است. مخاطب این اخبار، ابتدا درک می‌کند که رئیس‌جمهور به سفر استانی رفته است؛ ولی بعد این احساس را پیدا می کند که در ایران امنیت نیست و کرمانشاه نیز قصد جدایی‌طلبی دارد و برای همین در نزدیکی محل سفر رئیس‌جمهور، انفجاری صورت گرفته است.

توجه شود در ادراک ناخودآگاه، اساس واقعه به چند دروغ بزرگ دیگر تبدیل می‌شود و مخاطبی که مواجه با این خبر است، اساساً امکان تعمق را ندارد؛ زیرا از چند بُعد مختلف درحال تأثیر‌پذیری است و اینگونه است که واقعیت مخدوش می‌شود.

این متن، نقش رسانه‌ها را در شکل‌دهی به افکار عمومی و ایجاد دروغ‌بودگی در مخاطبان تحلیل می‌کند. رسانه‌ها، به ویژه آنهایی که تحت کنترل اقلیت زرسالاران یهودی هستند، با استفاده از تکنیک‌هایی مانند تولید پیش‌فرض‌های دروغین، تحریف تاریخ، تکرار دروغ‌ها، ایجاد اسارت خیال و مخلوط کردن واقعیت با دروغ، سعی در مسخ هویت و ماهیت انسانی مخاطبان دارند. هدف نهایی، ایجاد دروغ‌بودگی در مخاطبان است، به گونه‌ای که ماهیت انسانی آنها به هویتی غیرواقعی تبدیل شود. این فرایند، فراتر از بردگی است و انسان‌ها را به ابزاری برای تأمین منافع زرسالاران تبدیل می‌کند.

هدف نهایی این فرایند، ایجاد دروغ‌بودگی در مخاطبان است؛ یعنی تبدیل ماهیت و اساس انسانی آنها به هویتی غیرواقعی و کاذب. این فرایند، فراتر از بردگی است و انسان‌ها را به اشیای بی‌اختیاری تبدیل می‌کند که منافع زرسالاران را تأمین می‌کنند.

در این تحلیل، سکولاریسم نیز به عنوان عاملی در گسترش دروغ‌پردازی مطرح می‌شود. انسان‌های سکولار، که پیشرفت را فقط در رشد اقتصادی می‌بینند، حقیقت را تنها در عالم مادی جستجو می‌کنند.


[1]. رسانۀ ارتباط‌جمعی (Mass Media)، رسانه‌ای است که در زمان واحد، پیام‌های یکسان را برای تعداد زیادی از افراد، ارسال می‌کرد. جامعۀ امروز را بدون وسایل ارتباط‌جمعی، نمی‌توان تصور کرد. وسایل ارتباط‌جمعی، برای جوامع مهم بوده و بسته به نوع نظامی که رسانه، تابع آن است و علایق و نیازهای افراد خاص و میزان توسعه‌یافتگی آن جامعه کارکردهای متنوعی دارند. مهم‌ترین ویژگی رسانه‌های جمعی، «نهادی‌بودن» آن‌هاست. به این معنا که پیام درون یک نظام منسجم ارتباطی، باهدف اثرگذاری بر آگاهی‌های مخاطب تهیه و ارسال می‌شود.

[2]. Media

[3]. مسخ: صورت برگردانیدن و بدتر کردن. ازآن جمله است مسخه اﷲ قِرداً. (از منتهی الارب). تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی). برگشتن صورت به بدتر از آن . (تاج المصادر بیهقی). صورت برگردانیدن به زشتی. برگردانیدن صورت به صورتی بدتر از صورت نخستین: نقض عهد و توبه اصحاب سبت/ موجب مسخ آمد و اهلاک و کبت.(مولوی)- دهخدا.

[4]. پروتکل دوازدهم، پروتكل‌های دانشواران يهود، مترجم: بهرام محسن‌پور، تنظیم: سيدحسين نجفي يزدي، قم: انتشارات ناظرین، چ۱، ۱۳۸۲، ص۹۳.

[5]. معنی لغوی فطرت در دهخدا: اصلی، ذاتی، طبیعی، خلقی (غیاث) گوهری.

[6]. هنری فورد، یهود بین‌الملل، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۱۰۷تا۱۱۴.

[7]. The Default

[8]. Black Hawk Down, 2001, Director: Ridley Scott

[9] سریال «۲۴» یک سریال اکشن و سیاسی آمریکایی است که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ پخش شد. داستان سریال در زمان واقعی اتفاق می‌افتد و هر فصل آن ۲۴ قسمت دارد که هر قسمت یک ساعت از یک روز را پوشش می‌دهد. داستان اصلی حول محور جک باور، مأمور ضدتروریسم، می‌چرخد که تلاش می‌کند از حملات تروریستی جلوگیری کند و امنیت ملی آمریکا را حفظ کند

[10]. The Cable News Network(cnn) is an American basic cable and satellite television channel that is owned by the Turner Broadcasting System division of Time Warner. The 24-hour cable news channel was founded in 1980 by American media proprietor Ted Turner.

[11]. قرآن، البقره: ۷۵.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code