اربابان فتنه

اربابان فتنه

فتنه‌های یهود در صدر اسلام

یهودیان جزیره‌العرب پیش از اسلام

بدون شک یکی از مهم‌ترین جریان‌ها و گروه‌ها که از بدو پیدایش جامعه‌ي اسلامی با آن به مقابله پراخت و سعی نمود از راه‌های مختلف در برابر توسعه و رشد اسلام سنگ‌اندازی کند، یهود بود. بررسی دسیسه‌ها و فتنه‌انگیزی‌های یهودیان در صدر اسلام به‌دلیل حسّاسیت آن مقطع تاریخی، از اهمیت بالایی برخوردار است که در این مختصر سعی نمودیم به برخی زوایای آن بپردازیم.

قابل توجه‌ترین نظری که از جانب برخی مورّخان در باره‌ي زمان مهاجرت یهودیان به جزیره‌العرب نقل شده آن است که آن‌ها بین قرون اوّل و دوّم پس از میلاد و پس از نشانه‌هایی که از جانب رومیان به آن‌ها وارد شد، به جزیره‌العرب هجرت کردند. علل متعدّدی برای این هجرت بیان شده، اما از قرائن بر می‌آید که مهم‌ترین دلیل آن بود که يهوديان به خاطر آگاهی از ظهور پیامبر جدیدی در این منطقه، به آن‌جا مهاجرت کرده بودند. یثرب که امروزه به مدینه‌‌ي منوّره مشهور شده است، بزرگ‌ترین مرکز تجمع یهودیان هنگام ظهور اسلام بود. آن‌ها به جز یثرب، در کنار جوی‌بارها و چشمه‌سارها در وادی «القرا» و «تیما» و «خیبر» به‌صورت دسته‌دسته و گروه‌گروه  گرد هم آمده و در آن‌جا بناهای مرتفع و قلعه‌های سنگیِ مستحکم بنا کرده بودند تا در برابر تهاجمات اعراب از خود دفاع کنند. یهودیان یثرب نسبت به سایر هم‌کیشان خود از مال و مُکنت و نفوذ بیش‌تری برخوردار بودند. آن‌ها در هنگام ظهور اسلام به مشاغلی هم‌چون تجارت، رباخواری، زراعت و صنایعی چون نسّاجی، اسلحه‌سازی، آهن‌گری، زرگری، و پرورش حیوانات مشغول بودند.[1]

تأثیرات فرهنگی یهودیان بر اعراب

یهودیان بر اعراب تأثیرگذار بودند به طوری که گروهی از اهالی یثرب به خاطر هم‌نشینی با یهودیان به دین آن‌ها درآمدند. طبق نظر برخی از محقّقان، یهود در لغت عربی هم تأثیر مهمّی داشت و بسیاری کلمات مانند «جهنّم»، «شیطان» و «ابلیس» از جانب آن‌ها به زبان عربی وارد شد. همچنین مراسم حج، قربانی، نکاح، طلاق، برگزاری مراسم عید و انتخاب کاهن و امثال آن، رسومی بود که حجازیان از یهودیان آموختند و به همین ترتیب داستان‌های تورات و تلمود از یهود به اعراب حجاز منتقل شد. با آن‌که فرهنگ و افکار یهود در میان اعراب منتشر شد، ولی آیین یهود در جزیره‌العرب گسترش چندانی نیافت که مهم‌ترین دلیلش این بود که یهودیان خود را قوم برگزیده‌ي خدا می‌دانستند و حاضر نبودند آیین آن‌ها میان سایر اقوام گسترش یابد.

از طرف دیگر، عدم برخورداری اعراب جاهلی از یک پشتوانه‌ي فرهنگی غني، نقش به‌سزایی در تذلّل آن‌ها در مقابل اهل کتاب ایفا می‌کرد. اهل کتاب به خاطر برخورداری از میراث دینی و آگاهی از داستان‌های انبیا و سرگذشت پادشاهان و دانستن داستان‌های شگفت‌انگیز در باره‌ي آفرینش عالم، و به علت برخورداری از یک شریعت دینی و کتاب‌های متعدّد، همواره بر اعراب مباهات می‌کردند. از جمله عواملی که به قبول وجاهت فرهنگی مورد ادعای یهود کمک می‌کرد و به آن‌ها نوعی تشخّص می‌بخشید، نوید آن‌ها به ظهور پیامبری جدید بود که یهود و نصارا صفاتش را در کتبی که به آن‌ها دسترسی داشتند یافته بودند و برای اعراب حکایت می‌کردند. از دیگر سو آن‌ها خود را اولیای خدا و برگزیدگان الهی معرفی می‌کردند و برای خود جایگاه ویژه‌ای قائل بودند.[2]

این‌ها و عوامل دیگر باعث شده بود که اعراب جاهلی مرتبت والایی برای يهود قائل شوند و مشکلات و سؤالات گوناگون خود را از آن‌ها بپرسند و آن‌ها را پیشوایان فکری و فرهنگی خود سازند. برخی بزرگان مکّه و یثرب به مدارس دینی یهودیان رفت‌وآمد داشتند و سؤالات متنوّع دینی و تاریخی خود را از آن‌ها می‌پرسیدند.

حتی پس از ظهور اسلام نیز برخی مشاهیر صحابه به فراگیری علم از اهل کتاب می‌پرداختند. برخی از آنان مانند خلیفه‌ي دوّم به این منظور به مدارس یهودیان رفت‌وآمد می‌کردند. خلیفه‌ي دوّم بیش از سایر صحابه به سراغ آن‌ها می‌رفت و به همین دلیل یهودیان او را دوست می‌داشتند.

 در روایتی آمده است:

«عدّه‌ای از مسلمانان برخی مطالب را که از یهودیان می‌شنیدند، می‌نوشتند. پیامبر، صلي‌الله عليه و آله، در واکنش به این اعمال آنان فرمود: «ضلالت برای امّتی بس که ازآن‌چه پیامبرشان آورده دوری می‌گزینند و روی به سوی مطالب دیگران مي‌آورند.» آن‌گاه این آیه نازل شد: «آیا برای آن‌ها کافی نیست که این کتاب را که بر تو نازل کردیم پیوسته بر آنان تلاوت شود؟»[3]

البته یهودیان هم مثل اعراب، بادیه‌نشین بودند و از نظر معرفت فاقد تحقیق بودند ولی چون مناصب دینی و شهرت و منزلت داشتند، به گفتارشان به دیده‌ي قبول نگریسته می‌شد. آن‌ها هم مثل سایر اهالی حجاز بی‌سواد بودند و جز علمای مذهبی‌شان، خوانا و نویسا نداشتند. حتی علما هم به نادانی نزدیک‌تر بودند تا به دانش و از ایشان هم کم‌تر کسی بود که دین خود را به‌خوبی بداند!

نفاق یهود در صدر اسلام

با مختصر دقت و ریزه کاری در حرکت های به ظاهر خیرخواهانه و دین مدارانه یهود و یا نهضت های علمی و فرهنگی آنان، نشانه های نژادپرستی و تعصب قومی و در نهایت زرسالاری و بهره کشی از دیگران بخوبی به چشم می خورد. خداوند در قرآن، آمدن بنی اسرائیل به سرزمین حجاز و استقرار آنان را در اطراف مدینه(یثرب آن زمان) ده ها سال قبل از ظهور پیامبر اکرم(ص)، حرکتی با شعار دین مداری و کمک به نهضت های توحیدی و یاری پیامبر آخرالزمان معرفی می کند.

یهودیان هرگاه در این دوران مورد اذیت و آزار اعراب واقع می شدند و یا در جنگ های قبیله ای شکست می خوردند، پیروزی نهانی را در کنار پیامبر آخرالزمان وعده می دادند و خود را اولین مومنان به دین او معرفی می کردند. ولی هنگامیکه پیامبر اکرم به مدینه آمدند و آنان تعالیم اسلام را مغایر با اهداف خود و خوی نژادپرستی و دنیا دوستی خویش یافتند، بلافاصله پرچم مخالفت و تکذیب رسول خدا(ص) را برداشتند.

خداوند درآیه 89 سوره بقره خطاب به آنان می فرماید: «مگر شما همان هائی نبودید که قبل از آمدن رسول خدا (ص) به دیگران وعده پیروزی نهایی خود را در رکاب پیامبر آخرالزمان می دادید؟ پس چگونه شد که وقتی او آمد و تعالیم اسلام را مخالف نیات شوم خود یافتید بلافاصله او را تکفیر و تکذیب کردید؟ پس لعنت خدا بر کافرین باد[4]»

بهره برداری از اسلام برای کسب منافع بیشتر

اصولا یهود با شامّه قوی دنیاپرستی و زرسالاری که دارد، در تاریخ هرجا بوی پول و قدرت است ردپای یهود را باید در اطراف آن جستجو کرد، و در صدراسلام نیز چون در کتاب های خود ظهور پیامبر جدید و دین نوینی را نزدیک می دیدند و می دانستند این نهضت الهی آنچنان موجی است که همه قرون و اعصار را در جهان بشریت در می نوردد و هیچ موج شکنی یارای مقابله با آن را ندارد، لذا زودتر از دیگران و به داعیه خیرخواهی و دین مداری و یاری پیامبر آخرالزمان می خواستند سوار بر این موج شوند و از قدرت الهی آن به نفع خود سود ببرند و خداوند در جای جای قرآن، اشاره به توطئه های آنان و برداشتن نقاب عوام فریبی از چهره یهود می نماید. مثلا در دنباله آیات فوق بلافاصله می فرماید: «هنگامی که به یهود گفته می شود چرا به آنچه از سوی خداوند و بوسیله پیامبر اسلام نازل شده ایمان نمی آورید پاسخ می دهند ما فقط به تورات و آنچه بر ما نازل شده ایمان داریم و ادیان بعد از موسی (ع) را قبول نداریم.» خداوند در پاسخ می فرماید: «شما اگر واقعا به تورات ایمان دارید پس چرا انبیای خودتان را که مروج تورات و دین موسی (ع) بودند یکی بعد از دیگری می کشتید و حتی در زمان حیات پیامبر خودتان دین او را رها کردید و به گوساله پرستی روی آوردید. و هنگامیکه موسی(ع) تورات را برای شما آورد و شما مامور به اطاعت از احکام کتاب خدا شدید، با کمال وقاحت و مکارانه گفتید: «سَمِعنَا و عَصَینَا» ما پذیرفتیم ولی در عمل نافرمانی کردیم و همه اینها بواسطه عشق شما به گوساله طلائی و پرشدن همه قلب و روح شما از دنیا و قدرت طلبی و پول پرستی است.» «وَأُشرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ العِجلَ بِکُفرِهِم[5]»(همه زوایای قلب آنان پرشد از محبت به گوساله بواسطه کفری که ورزیدند و گوساله پرستی را پیشه کردند.)

اربابان فتنه 2

شکسته شدن نقاب نفاق

و بالاخره خداوند با طرح پیشنهادی برای یهود در همه قرون گذشته و آینده چهره نفاق آنان را برای همیشه رسوا می کند و درآیه 94 به بعد سوره بقره خطاب به آنان می فرماید: «اگر شما واقعا خیرخواه دیگرانید و همه این تلاش ها را برای خدا و روز آخرت خود انجام می دهید پس آرزوی مرگ کنید تا زودتر به بهشت موعود خود برسید، پس چرا از جهاد و شهادت می ترسید و معمولا دوست دارید دیگران را به جان هم بیاندازید و خود بهره گیران نهائی از معرکه نبرد باشید؟»

 خداوند در سوره بقره خطاب به قوم یهود می فرماید: «و اگر شما قوم برتر و دُردانه پروردگارید و دیگران دائما می باید در خدمت شما و زیرنفوذ شما باشند و اگر می گویند بهشت موعود و عرصه قیامت تنها از آن یهود است و حتی همه برگزیدگان تاریخ بشریت و انبیای الهی یهودی بودند پس چرا از مرگ وحشت دارید؟[6]»

سپس در یک جمع بندی نهانی در سوره جمعه می فرماید: «اینها هرگز آرزوی مرگ نمی کنند زیرا خود بیش از همه از باطن کار خود و پرونده سیاهی که دارند باخبرند ولی بدانند که خداوند از همه کس به قلب ها و ضمائر آنان آگاه تر است و دیر یا زود پنجه مرگ شما را در کام خود فرو می بلعد و باید در محضر خداوندی که آگاه به پنهانی ها و آشکارها است پاسخ اعمال خود را بدهند.»

سطحی نگری یهود در اعتقادات

سبک انگاری و برخورد سرسری و متکبرانه با ادیان الهی و تعالیم دینی آنچنان در تاریخ بنی اسرائیل پررنگ است که گوئی سیره آنان استفاده ابزاری از دین برای دنیا است و گوئی حجیت دین تا به آنجا است که توجیهی به دنیا طلبی یهود باشد .

از برجسته ترین آثار سطحی نگری دینی و سرسری انگاری تعالیم الهی ظهور اعتقادات خرافی و اعمال سلیقه های شخصی به اسم دین از یک سو، و توسل به سحر و جادو و گرم شدن بازار تسخیر اجنه و شیاطین و علوم غریبه در میان بنی اسرائیل است. چنانکه خداوند در داستان هاروت و ماروت در زمان حضرت سلیمان، از شیوع سحر و جادو در میان بنی اسرائیل خبر می دهد و ذکر آن در آیه 102 سوره بقره به طول می انجامد و یا ذکر داستان گاو بنی اسرائیل شمه دیگری از به تصویر کشیدن بی ادبی ها و جسارت ها و سهل انگاری های یهود با احکام الهی است، و در همین داستان بخوبی کفر باطنی آنان و نداشتن اعتقاد مبنائی به خدا و نبوت پیامبران الهی و فرامین دینی روشن می شود. اینکه چگونه یک دستور ساده پروردگار بر ذبح گاوی را به بازی گرفتند و با سوالات نیش دار و مسخره گونه کار را بحدی برخود سخت گرفتند که با گمراهی و ناچاری، تکلیف شاق الهی را انجام دادند.

کفر یهود در فرار از جنگ

شبیه به همین جسارت و بی ادبی و سخنان نیش دار و توهین آمیز به پیامبر خود را در اولین لحظات آزادی از چنگال فرعون و لحظات بحرانی خروج از رود نیل و تشکیل حکومت مستقل می بینیم.

هنگامی که حضرت موسی (ع) به آنان می گوید اکنون که از فرعون نجات یافتید به سوی قریه ای نه چندان دور از رود نیل حرکت کنید و با کافران آنجا بجنگید و آنان را بیرون کنید و اولین بنای حکومت مستقل را در آن شهر پایه ریزی کنید در اینجا با کمال بی شرمی و با چشم فروبستن از هزاران حقوق و عنایت های الهی و نعمت های فراوان پروردگار بر آنان به موسی (ع) گفتند: «اِنَّ فِیهَا قَوماً جَبَّارِینَ إذهَب أنتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلا إنَّاهیهُنَا قَاعِدُون[7]»(درآن شهر قومی ستمگرند . تو و پروردگارت بروید و با مردم آنجا بجنگید ما اینجا نشسته ایم.)

مختصر دقت از ظرائف آیه شریفه علاوه بر آنکه بیانگر شرک عملی آنان در رفتار جسورانه با پیامبر عظیم الشأنی مثل حضرت موسی (ع) است، که با او صریحا در امری که سعادت دنیوی و آزادی و رفاه و استقلال آنان در گرو آن است مخالفت می کنند و بی ادبانه می گویند ما در اینجا می نشینیم و هر وقت خطررفع شد و اوضاع آرام گرفت به سوی شهر می رویم، بلکه بیانگر شرک اعتقادی آنان در توحید و نبوت موسی است زیرا دلیل نرفتن خود را ترس از کفار ستمگر اعلام می کنند و نه مامور نبودن به جنگ و جهاد و ثانیا گوئی خدای موسی جدای از خدای آنان است با عبارت نیش داری حساب خود را از موسی و خدایش جدا می کنند و می گویند: ای موسی تو با خدایت به جنگ بروید و ما در اینجا نشسته ایم تا ببینیم چه می شود. و این کلام در زمانی است که ده ها معجزه و کرامت از موسی در مدت طولانی زندگی با او دیده اند و غرق در محبت ها و عنایت های الهی و نجات از ظلم وفرعونیان هستند و حضرت موسی(ع) بحدی از این سخن بر می آشوبد که عاجزانه دست به سوی پرودگار دراز می کند و غربت و تنهائی خود را در میان یهود اینگونه به پروردگار عرضه می دارد: «قال رَبِّ إنِی لا أملِکُ إلّانَفسِی وَ أخِی فَافرَق بَینَنَا وَ بَینَ القَومِ الفَاسِقِین.[8]»(موسی گفت بار پروردگارا من مالک تنها خودم و برادرم هارون هستم(و هیچ قدرتی بر این قوم سرکش ندارم.  حساب من و برادرم و این قوم فاسق را از یکدیگر جدا کن و میان ما فاصله بیانداز.)

 و خداوند نیز در پاسخ عذابی بر آنان فرو می فرستد که یک نسل آنان را در برمی گیرد و به مدت چهل سال در بیابان سرگردان و متحیر به دور خود می گشتند و هر روز بسوی آبادی و اسکان یافتن در محلی مناسب حرکت می کردند ولی هرگز به مقصد نرسیدند و به دور خود دست و پا می زدند:  «فَإنَّهَا مُحَرَّمَهٌ عَلَیهِم أربَعِینَ سَنَهٍ یَتِیهُونَ فِی الأرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفَاسِقِین[9]»(رسیدن به آن شهرآباد چهل سال حرام است و باید در زمین سرگردان بمانند. و تو ای موسی بر این وضع اسف بار آنان و عذاب الهی که بر آنان فرود آمده غصه مخور که اینها قومی فاسق و تبهکارند .)

از آغاز پیدایش اسلام، یهودیان با اهداف دنیوی و حس برتری‌جویی با این دین مقابله کردند. آن‌ها که قرن‌ها پیش از بعثت پیامبر به حجاز مهاجرت کرده بودند، نفوذ فرهنگی و اقتصادی بالایی در یثرب داشتند و در زمینه‌هایی مانند تجارت، ربا و صنعت فعال بودند. یهودیان با نشر افکار، لغات و رسوم خود بر اعراب اثر گذاشتند اما آیین‌شان گسترش نیافت؛ زیرا خود را قوم برگزیده می‌دانستند. با ظهور اسلام، یهودیان در ابتدا با نفاق و تظاهر به همراهی، سعی در سوءاستفاده از دین داشتند، اما پس از ناکامی در تحریف مسیر آن، آشکارا به دشمنی برخاستند. قرآن از توطئه‌هایشان پرده برداشت و نفاق، تعصب، دنیاپرستی، انحراف دینی، جادوگری و فرار از جهاد را از ویژگی‌های بنی‌اسرائیل دانست. داستان‌هایی چون گاو بنی‌اسرائیل و سرپیچی از فرمان حضرت موسی (ع) نمونه‌ای از سطحی‌نگری دینی، شرک عملی و سرکشی آنان بود که منجر به مجازات الهی شد.


[1] و اینک اسرائیل، صفحه‌ي 144.

[2] و اینک اسرائیل، صفحه‌ي 146.

[3] و اینک اسرائیل، صفحه‌ي 154.

[4] سوره بقره -89

[5] سوره بقره -93

[6] سوره بقره -86 تا 96

[7] سوره مائده -24

[8] سوره مائده -25

[9] سوره مائده -26

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code