ماجرای خرید زمین و کشتار فلسطینیان
شایعه ای برای توجیه جنایت
صهيونيسم جهاني، تلاش بسيار نموده تا تأسيس رژيم غاصب اسرائيل را قانوني و موجّه جلوه دهد. آنها به هر ترفندی متوسّل شدهاند تا نشانی از غصب و اشغال یک سرزمين و زير پا نهادن حقوق ملّت فلسطين بهجا نماند. در اين ميان تحريف تاريخ و ايراد شبهات گوناگون تاريخي، يکي از مهمترين ترفندهاي آنها بوده است. يکي از شبهات مهمّي که در اين باره مطرح است، مسئلهي فروش زمين از جانب فلسطينيان به يهوديهاست. صهيونيستها ادعا ميکنند فلسطينيها خودشان زمينهاي خود را به آنان فروختهاند و کسي به زور زمينهاي فلسطين را تصاحب نکرده است. در اين نوشتار در صدد بررسي صحّت اين مدعا هستيم.
خرید سرزمین، شایعه یا واقعیت؟
تا سال 1296 هجري شمسي (1917 ميلادي)، يهوديان تنها 650 كيلومتر مربّع از 27 هزار كيلومتر مربّع، مساحت كل فلسطين را در مالكيت خود داشتند. در اين سال با شكست دولت عثماني در جنگ جهاني اوّل، انگلستان سرزمين فلسطين را اشغال كرد و طي اعلاميهاي (موسوم به اعلاميهي «بالفور») به صهيونيستها اجازه داد كه در فلسطين «كانون ملّي يهود» ايجاد كنند و يهوديهاي غير فلسطيني را به سكونت در زمينهاي سلطنتي متعلّق به دولت شكستخوردهي عثماني تشويق كرد. از آن تاريخ به بعد، اشغالگران انگليسي با وضع انواع و اقسام قوانين و شرايط را براي اشغال زمينها، ساختمانها و باغات فلسطيني توسط يهوديان فراهم كردند.
رقمي در حدود 597 كيلومتر مربّع، توسّط خود دولت بريتانيا، بهطور رايگان يا به قيمت ارزان در اختيار آژانس يهود و شركتهاي صهيونيستي قرار گرفت. 678 كيلومتر مربّع نيز توسط خانوادههاي عرب غير فلسطيني به يهوديان فروخته شد. 68 كيلومتر مربّع نيز به دستور وزيرمختار انگليس، توسّط يهوديان، به زور از فلسطينيها گرفته شد.
به هر حال در ميان ملّت فلسطين، بسيار كم ديده شدهاند كساني كه زمينهاي خودشان را فروخته باشند. آندستهي قليل كه زمينهاي خود را فروختند، اكثراً نه با طيب خاطر، بلكه در اثر شرايط به وجود آمده از قوانين انگليس در مورد كشاورزان فلسطيني، مجبور به فروش زمينهاي خود شدند. مثلاً بعد از برداشت محصول «هربرت ساموئل»، حاكم منصوب انگليسيها كه خود يهودي و از سران صهيونيسم بود، ناگهان صادرات گندم و زيتون را ممنوع اعلام كرد. در نتيجه، كشاورزان فلسطيني كه بخش عمدهي درآمدشان از محلّ فروش توليدات کشاورزي بود، ديگر از عهدهي مخارج و مالياتهاي سنگين دولت بر نميآمدند و دولت هم زمينهاي آنها را در عوض ماليات مصادره مي نمود.
با اين حال چنان كه آورده شد، جمع ارقام زمينهاي واگذارشده به صهيونيستها (با احتساب زمينهايي كه از قبل در اختيار يهوديان بود) در زمان سلطهي انگليس، تقريباً به دوهزار كيلومتر مربّع رسيد كه در مقايسه با «27 هزار كيلومتر مربّع» مساحت فلسطين، فقط 7/7 در صد است؛ يعني در هنگام اعلام موجوديت دولت اسرائيل كمتر از 8 درصد زمينهاي فلسطين در اختيار يهوديان بود كه از اين ميزان هم چيزي حدود يكسوم آن با خريد اراضي به دست صهيونيستها افتاد و مابقي با مساعدت انگليس در اختيار آنها قرار گرفت.
«اين بدان معني است كه تنها چيزي حدود 5/2 درصد از زمينهاي فلسطين به صهيونيستها فروخته شده است.»
کشتار و ترور برای تأسیس یک دولت!
پس از خروج انگلیس از فلسطین در بهار ۱۹۴۸و اعلام موجودیت دولت اسرائیل، بقیۀ این سرزمین بهتصرف یهودیان درآمد؛ نه ازطریق خرید، بلکه با کشتار، غصب، شکنجه، تخریب، فشار، توطئه و با بدترین شکل از فجایع و جنایاتی که ممکن است به تصور بشر درآید. بهراستی اگر فلسطینیها، خود سرزمینشان را تقدیم یهودیان کردهاند، چرا صهیونیستها برای بیرونراندن اهالی فلسطین از خانه و کاشانهشان متوسل به اینهمه جنایت شدهاند؟
طبق طرح سازمان ملل متحد در ۲۹ نوامبر۱۹۴۸، فلسطین میباید به سه بخش تقسیم شود که در یک قسمت آن، دولتی یهودی و در قسمت دوم، دولتی عرب – فلسطینی و در قسمت سوم، حکومتی بینالمللی تأسیس شود. روستای «دیر یاسین» نزدیکترین نقطۀ بخش دولت فلسطینی، تحت سلطه و حکومت جدیدالتأسیس یهودی بود که ۲۴کیلومتر با آن فاصله داشت. صهیونیستها که به بخش اهدائی سازمان ملل قانع نبودند و ازطرفی، حمایت عملی و علنی سازمان ملل را داشتند، تصمیم گرفتند الگوهای هیتلری را پررنگتر از آنچه نازیها عملی کرده بودند، اقتباس کنند. ازنظر صهیونیستها، قتلعام «دیر یاسین» حالتی سمبلیک داشت. آنان میخواستند به دیگر فلسطینیها تفهیم کنند که وقتی چنین روستای بیطرفی کشتار میشود، سرنوشت بقیه معلوم است.[1]
در ۹ آوریل ۱۹۴۸، تروریستهای یهودی «ایرگون زوای لعومی»[2] و دستۀ «اشترن»،[3] دوست و پنجاه و چهار عرب دیر یاسین را که دهکدهای در کنارۀ غربی اورشلیم است، قتلِعام کردند. مردان در دِه نبودند و در شهر کار میکردند. وقتی یهودیان به دِه وارد شدند، تنها با پیرمردان و زنان و کودکان روبهرو شدند. صدوپنجاه زن و کودکی را که جان بهدر برده بودند، برهنه کردند و آنان را سوار بر کامیونهای روباز، در محلهای یهودینشین گرداندند. در این محل آنان را سنگسار کردند و به رویشان آب دهان انداختند. در روزهای بعد، ورقههایی را که شرح این قتلِعام در آن آمده بود، در بسیاری از دهکدههای عربنشین به دیوارها چسباندند.
اتومبیلهای بلندگودار در بخش عربنشین اورشلیم راه افتادند و از پشت بلندگوهایشان به زبان عربی گفته میشد: «اگر خانههایتان را ترک نکنید، سرنوشت شما نیز مثل سرنوشت دیر یاسین خواهد بود.» چند روز پسازاین واقعه، نمایندۀ صلیب سرخ در فلسطین به محل رفت. او در یک آبانبار،۱۵۰ جسد و در کنار آن۴۰ یا۵۰ جسد دیگر یافت و رویهمرفته، ۲۵۴ جسد شمرد. ازجمله جسد ۱۴۵ زن که ۳۵ نفرشان آبستن بودند. او دختری ششساله را یافت که در زیر تودهای از اجساد، هنوز زنده مانده بود. وی موفق نشد تعداد اجسادی را که در چاههای آب انداخته شده یا قطعهقطعه شده بودند، بشمارد.

«مناخم بگین»،[4] فرماندۀ گروه ایرگون و نخستوزیر اسرائیل درسالهای ۱۹۷۷تا۱۹۸۳و نیز برندۀ جایزۀ صلح نوبل سال ۱۹۷۹، با خوشحالی اعلام کرد: «در نتیجۀ این قتلِعام، ترس، اعراب فلسطین را فرا گرفت. آنان وحشتزده میگریختند و فریاد میزدند: «دیر یاسین! دیر یاسین!» در اهمیت سیاسی و اقتصادی این ماجرا هرچه گفته شود کم است!» یک روز پس از ماجرای دیر یاسین، «هاگانا[5]» از تصرف این دهکده بهرهبرداری کرد و دهکدۀ عربی دیگر یعنی «قولونیه» را تصرف کرد. دوازده روز پس از ماجرای دیر یاسین، هاگانا[6]و ایرگون[7] آشکارا در تصرّف «حیفا»[8] باهم همکاری کردند. از ۶۲ هزار عرب ساکن حیفا، ۵۷ هزار نفرشان فرار کردند… .[9]
حاصل این کشتارها و نتیجۀ این تروریسم سازمانیافته، این بود که در همان سال ۱۹۴۸، ساکنان ۵۳۱ روستا و شهر فلسطینی، یعنی جمعاً۹۰۰هزار نفر از خانه و کاشانۀ خود اخراج شدند. این جنایات، همچنان ادامه داشت. در اکتبر۱۹۵۳، ۵۳ نفر روستایی «قیبیه» که بهزورِ آتشِ تفنگ در خانههایشان محبوس شده بودند، در اثر انفجار خانههایشان توسط یهودیها کشته شدند. در «خانیونس»، در آوریل۱۹۵۶، ۲۵۷ نفر کشته شدند که از آن میان،۱۴۰ نفر آواره بوده و ۱۳۵ نفر ساکنان محل بودند. در «کفرقاسم»، در اکتبر۱۹۵۶، ۵۱ روستایی که تقریباً نیمی از آنان زن و کودک بودند، به جرم بیرونآمدن از خانههایشان هنگام ساعت منع آمدورفت، کشته شدند؛ درحالیکه اصلاً به آنان اطلاع داده نشده بود.
در اردوگاه آوارهگان کرامه، در نوامبر۱۹۶۷، عمداً در خیابان بهسوی کودکانی که از مدرسه خارج میشدند، نارنجک و بمب پرتاب کردند و آنان را از پا درآوردند. به تجسم صحنههای مذکور، بدون اینکه به شرح و تفصیل اضافی نیاز باشد، کشتار ۳هزار آوارۀ اردوگاه صبرا و شتیلا و امثال آنها را باید اضافه کرد تا فقط بعضی از صدها نمونه، نام برده شود.
توجه شود که همۀ اینها صحنههای کشتار است، نه جنگ. یعنی، یک طرف مردم بیسلاح و بیدفاع روستا یا حرم یا نمازگزاران مسجد یا بچّههای پناهگرفته در پناهگاه هستند و درطرفِدیگر، ارتش مجهّز و مسلح وحشی است، با اندیشۀ نژادپرستانۀ صهیونیستی که برای کشتار و جنایت تعلیم دیده است. صهیونیسم برای تحقق شعار «سرزمینی بدون ملت، برای مردمی بدون سرزمین»مرتکب این جنایات شد و برای سرپوشنهادن بر این فجایع بود که دست به تحریف تاریخ زد.

صهیونیسم جهانی با تحریف تاریخ و انتشار شایعاتی مانند فروش زمین توسط فلسطینیان، سعی در مشروعیتبخشی به تأسیس رژیم اسرائیل داشته است. تا پیش از سلطه انگلستان، تنها حدود ۲٫۵٪ از اراضی فلسطین توسط خود فلسطینیان فروخته شده بود و بیشتر زمینها با فشار و قوانین استعماری یا کمک دولت بریتانیا در اختیار صهیونیستها قرار گرفت. پس از اعلام موجودیت اسرائیل در ۱۹۴۸، باقی اراضی با زور، کشتار و جنایت اشغال شد. قتلعام دیر یاسین نمونهای از این فجایع است که با هدف ترساندن فلسطینیان و وادارکردن آنان به فرار انجام شد. در جریان این جنایات، هزاران فلسطینی کشته و صدها روستا نابود شدند. این اقدامات نه جنگ، بلکه کشتار هدفمند مردم بیدفاع بود. صهیونیسم با شعار «سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین»، این جنایات را مرتکب شد و برای پنهانکردن واقعیتها، دست به تحریف تاریخ می زند.
.[1] بهاءالدین علمالهدا، نژادپرستی اسرائیل و آمریکا، ص۲۵۲.
[2] . The Irgun (Hebrew: ארגון; full title: הארגון הצבאי הלאומי בארץ ישראל Hā–ʾIrgun Ha-Tzvaʾī Ha-Leūmī b-Ērētz Yiśrāʾel, lit سازمان شبه نظامی صهیونیستی که در دوران قیمومیت انگلستان بر فلسطین، بین سالهای 1931 تا 1948 اداره میشد.
[3]. Stern group.
[4]. Menachem begin.
[5] از گروهکهای تروریستی در فلسطین اشغالی
[6]. Haganah 1920–1948.
[7]. Irgun 1931–1948
[8]. Haifa.
.[9] شمسالدین رحمانی، جنایت جهانی، ناشر: پيام نور، ۱۳۷۸، ص۷۲.