نبردی بیپایان میان تاریخ، اسطوره و آینده
بازسازی گذشته یا مهندسی تاریخی؟
قدس، آنگونه که در کتابها و اسطورهها تصویر شده، شهری سلطنتی، باشکوه و مقدس بوده است. اما با پیشرفتهای باستانشناسی در دهههای اخیر، این تصویر بیشازپیش در بوته تردید افتاده. برخی پژوهشگران مدعیاند پادشاهی داوود بیش از آنکه یک امپراتوری باشکوه باشد، نوعی ساختار قبیلهای محدود در فلات فلسطین بوده. بسیاری از مکانهایی که امروز بهعنوان “آثار معبد” معرفی میشوند، بدون شواهد کافی علمیاند و گاه محصول حفاریهای سیاسیمحور هستند، نه کشفهای علمی بیطرف.
از کنعانیان تا ماسادا
در خاورمیانه، تاریخ نهفقط گذشته است، بلکه سلاحی برای تسخیر آینده است. در این میدان، «روایت» همان اسلحهای است که جای توپ و تانک را میگیرد؛ نبردی بیوقفه برای اثبات «حق تعلق» به سرزمین. اسرائیل و فلسطین، دو طرف یک دعوای دیرین، هرکدام با دستانی پر از اسطوره، افسانه، تاریخ و خاک، سعی دارند به جهان بقبولانند که این سرزمین، مال آنهاست؛ و این نبرد، پیش از آنکه سیاسی یا نظامی باشد، یک نبرد تمدنی-فرهنگی است.
در نبرد برای اثبات «حق تعلق»، روایتها نقش اساسی بازی میکنند. صهیونیستها با تکیه بر قصههایی مانند “ماسادا” تلاش کردند الگویی از مقاومت قهرمانانه و مالکیت تاریخی بسازند. در مقابل، برخی گروههای فلسطینی با روایت ریشههای کنعانی خود، سعی کردهاند قدمت تاریخی حضورشان را به هزاران سال پیش گره بزنند.
این جنگ روایتها، فقط در دانشگاه یا کتابخانه جریان ندارد؛ هر خانه تخریبشده، هر کوچه سنگفرششده و هر تور باستانیای که راه میافتد، بخشی از آن است.
ماسادا، قلعهای که اسطوره شد
یکی از پررنگترین روایتهایی که اسرائیل در قرن بیستم به آن جان داد، افسانهی قلعهی «ماسادا» است؛ دژی سنگی در صحرای یهودا که بر فراز صخرهای بلند و صعبالعبور قرار دارد. در سال ۷۳ میلادی، یهودیان شورشی موسوم به «سیقاریها» که از آخرین بازماندگان قیام بزرگ یهود علیه امپراتوری روم بودند، در ماسادا سنگر گرفتند. روایت رسمی اسرائیل میگوید که وقتی رومیها قلعه را محاصره کردند، این یهودیان در اقدامی قهرمانانه، بهجای تسلیم، دست به خودکشی دستهجمعی زدند.
این روایت – هرچند با تردیدهای جدی از سوی باستانشناسان و مورخان مواجه شده – به یکی از سنگبناهای هویت ملی اسرائیل بدل شده است. نسلهای ارتش اسرائیل (IDF) تا سالها در ماسادا سوگند وفاداری یاد میکردند و شعار معروفشان این بود: «ماسادا دیگر هرگز سقوط نخواهد کرد».
حفاریهای انجامشده در ماسادا توسط «ایگال یَدین»، باستانشناس مشهور اسرائیلی، نهفقط یک پروژه علمی، بلکه بخشی از پروژه ملیسازی تاریخ بود. بسیاری از یافتهها با فرضیههای ازپیشتعیینشده تطبیق داده شد، و مدارک مخالف یا نادیده گرفته شدند. حتی برخی محققان غربی بعداً اعلام کردند که شواهد روشنی از «خودکشی جمعی» یافت نشده و بیشتر مبتنی بر بازخوانی دراماتیک نوشتههای «یوسف فلاویوس» (مورخ یهودی-رومی) بوده است.

فلسطینیان و روایتهای کنعانی
در برابر این روایت صهیونیستی، گروههای مختلف فلسطینی نیز تلاش کردهاند از ابزار روایتسازی برای بازپسگیری مشروعیت تاریخی خود بهره ببرند. یکی از مسیرهای این بازتعریف، اتصال فلسطینیان معاصر به «کنعانیان»، یعنی ساکنان اصلی سرزمین کنعان (که بعدها اسرائیل/فلسطین نام گرفت) است.
در این چارچوب، فلسطینیان نه صرفاً یک ملت عربِ مهاجر از شبهجزیره عربستان، بلکه بومیان اصیل سرزمینی معرفی میشوند که از پنج هزار سال پیش تاکنون، ریشه در این خاک داشتهاند.
برخی شواهد این روایت را تقویت میکند:
- استمرار فرهنگی: در بسیاری از روستاهای فلسطینی، نامهای محلی، سنتهای زراعی، معماری بومی و حتی برخی نمادهای مذهبی، ادامهی مستقیم فرهنگ کنعانی و تمدنهای شام باستانی است.
- باستانشناسی مستقل: در سالهای اخیر، برخی باستانشناسان فلسطینی و بینالمللی تلاش کردهاند پروژههای حفاری مستقلی راهاندازی کنند تا شواهدی از تداوم تاریخی حضور غیرعبری در این منطقه ارائه دهند. هرچند بسیاری از این پروژهها با فشار نظامی یا مالی متوقف شدهاند، اما آثار بهدستآمده – مانند خانههای سنگی، کارگاههای سفالگری و کتیبههایی با خط سامی – شکافهای بزرگی در انحصار روایی اسرائیل ایجاد کردهاند.
- مردمشناسی زنده: شاید مهمتر از حفاریهای باستانی، خود مردم فلسطین هستند؛ پیرزنهایی با زبان آمیخته به واژگان آرامی، کشاورزانی که با ابزارهایی چند هزار ساله هنوز زمین را شخم میزنند، و آیینهایی که شبیه آیینهای کنعانی-فنیقی هستند.
بیتالمقدس فقط یک شهر نیست؛ میدانی است که در آن سه دین، چند تمدن و دهها روایت تاریخی به هم میپیچند. شهری که سنگهایش گواهی میدهند چگونه تاریخ درگیر اسطوره شده، چگونه معماری به ابزار اشغال بدل گشته و چگونه آینده، میان دیوارها و گنبدها گم شده است.
شهرسازی برای حذف شهروندان
قدس امروز دیگر آن شهر آرام محصور در دیوار عثمانی نیست. این شهر حالا شبکهای از محلههای گسسته است؛ جغرافیایی که بهواسطه دیوارها، جادهها، مجوزهای تبعیضآمیز و تقسیمبندیهای امنیتی، از هم پاشیده. بخشهای فلسطینی شهر چون جزایری پراکنده در دل فضای توسعهیافته یهودی قرار گرفتهاند؛ توسعهای که بسیاری از ساکنان بومی، آن را پروژهای برای تغییر بافت جمعیتی و حذف تدریجی میدانند.
تخریب برنامهریزیشده در این محله ها، خانههای فلسطینی نهفقط تخریب میشوند، بلکه روی آنها «پارکهای باستانی عبری» ساخته میشود. اسرائیل با حفاری در این مناطق مدعی کشف «آثار عهد داوود» است، و همزمان با بولدوزر، «روایت مقابل» را زیر خاک دفن میکند.
در هیچ جای جهان به اندازه بیتالمقدس، باستانشناسی تا این حد سیاسی، ایدئولوژیک و امنیتی نیست. در نگاه اول، گمان میکنی پروژههای حفاری در جنوب مسجدالاقصی یا اطراف شهر قدیم، تلاشی علمی برای کشف اسرار گذشتهاند؛ اما کافی است چند متر پایینتر بروی تا بفهمی حفاریها در واقع سلاحی بیصدا در یک جنگ بلندمدت هستند.
همزمان، آثار اسلامی و حتی عثمانی در این حفاریها به سادگی نابود میشوند، بدون هیچ مستندسازی رسمی. سنگنوشتههای قدیمی، دیوارههای مربوط به دوران عباسی یا فاطمی، زیر چرخهای بیل مکانیکی دفن میشوند. این پاکسازی تدریجی، یک هدف روشن دارد: حذف حافظه تاریخی مسلمانان از زیر و روی زمین.
در لایهای عمیقتر، میتوان گفت این حفاریها پروژهای برای ساخت یک گذشته مطلوب هستند. گذشتهای که از لحاظ رسانهای و توریستی قابلیت بازاریابی دارد، از لحاظ ایدئولوژیک مشروعیت ایجاد میکند و از لحاظ ژئوپلیتیکی، مالکیت آینده را تأمین میسازد. در واقع، آنچه صهیونیسم در قدس انجام میدهد، نوعی مهندسی زمان و مکان است؛ گذشته را بازنویسی میکند تا آینده را مصادره کند.
قدس مدرن
در پشتصحنه شلوغ و رنگارنگ شهر قدیم، بیتالمقدس مدرن در حال تغییر چهره است. بزرگراهها، شهرکها، تونلها و ساختمانهای نو با سرعتی سرسامآور ظاهر میشوند. اما توسعه برای همه نیست؛ فلسطینیان برای دریافت مجوز ساخت با موانع بسیار مواجهاند و خانههای بدون مجوز، بارها تخریب میشوند.
در مقابل، شهرکهای یهودینشین با سرعت توسعه مییابند و حتی فضای سبز و نواحی تاریخی به پروژههای گردشگری یا پارکهای ملی برای تقویت حضور یهودیان تبدیل میشود.
در ظاهر، قدس شهریست مدرن، توسعهیافته و پرجنبوجوش. ساختمانهای براق، بزرگراههای چندطبقه، مسیرهای ویژه تراموا، و پروژههای لوکس گردشگری در شرق و غرب شهر گسترش یافتهاند. اما در دل این ظاهر توسعهیافته، واقعیتی تلخ پنهان است: توسعهای تبعیضآمیز، دوگانه و ابزارمند.
پس از اشغال بخش شرقی قدس در سال ۱۹۶۷، اسرائیل برخلاف قوانین بینالمللی، مناطق فلسطینی را بهعنوان «قدس متحد» ضمیمه کرد. از آن زمان، تلاش بیوقفهای برای تغییر بافت جمعیتی شرق قدس آغاز شد. شهرکهای یهودی مانند «گیلو»، «رامات شلومو»، «هارحوما» و «بسغات زئیو» با سرعت بالا ساخته شدند، درحالیکه فلسطینیان نهتنها مجوز ساخت دریافت نمیکنند، بلکه حتی برای تعمیر خانههای قدیمی خود هم با جریمه و تخریب مواجهاند.
اسرائیل از دهه ۵۰ به این سو، نامهای عربی روستاها و شهرهای فلسطینی را تغییر داد و اسامی عبری روی آنها گذاشت. این تغییر نهفقط یک اقدام زبانی، بلکه بخشی از پروژه «حذف روایت رقیب» بود؛ گویی اگر نام نباشد، حضور هم نیست.

دیوار فراموشی
از سوی دیگر، توسعه تراموا و بزرگراهها نیز طوری طراحی شده که محلههای یهودینشین را به هم متصل و محلههای فلسطینی را منزوی و منزویتر کند. گویی شهر قدس با دو منطق ساخته شده: یکی برای حضور، دیگری برای حذف. یک سوی این توسعه، برجهای شیشهای و پروژههای گردشگری است؛ سوی دیگر، خانههایی قدیمی و فرسوده که هر لحظه تهدید به تخریباند .
برخی تحلیلگران معتقدند اسرائیل در حال اجرای پروژهای به نام “مینی اتنوساید شهری” در بیتالمقدس است؛ یعنی پاکسازی جمعیتی نه با تانک و توپ، بلکه با قوانین شهرداری، مجوزهای تبعیضآمیز و معماری هدفدار. نتیجه این رویکرد، شهری دوپاره است که در آن عدالت فضایی جایی ندارد.
آیندهای تیره یا افقی جدید؟
قدس در دهههای آینده با چند گزینه مواجه است.
- تقسیم رسمی شهر میان دو دولت؛
- حفظ کنترل کامل اسرائیل با پذیرش نیمبند ساکنان عرب؛
- ساختار بینالمللی خاص برای مدیریت شهری.
این گزینه سوم که در محافل آکادمیک مطرح شده، بر حفظ یکپارچگی شهر در عین احترام به سه دین و دو ملت تأکید دارد. اما تا رسیدن به هر راهحلی، قدس همچنان میدان جنگ خواهد بود؛ نه فقط جنگ گلوله، بلکه جنگ واژه، خاطره، تابلو، سنگفرش و طراحی شهری.
روایتسازی جدید؛ میدان مقاومت نرم
در مقابل پروژههای حکومتی اسرائیل، گروههای فلسطینی هم شکل تازهای از مقاومت را پی گرفتهاند:.بازسازی روایتها. آنها با تولید مستند، نقاشی دیواری، بازسازی شفاهی خاطرات تاریخی، آموزش رسانهای و حتی هنر خیابانی، تلاش میکنند حافظه تاریخی خود را از زیر آوار بیرون بکشند.
اکنون جنگ فقط در زمین نیست؛ بلکه در ذهن و در حافظه است. قدس، بیش از همیشه، به یک میدان «روایتمحور» تبدیل شده است.در برابر ماشین قدرتمند روایتسازی صهیونیستی، نسل جدید فلسطینیان وارد میدان شدهاند؛ اما نه با سنگ یا موشک، بلکه با کلمه، تصویر و حافظه.
در کوچهپسکوچههای محلههای فلسطینی، نقاشیهای دیواری دیده میشود که چهره شهدای محلی، داستانهای تبعید، یا جملاتی از قرآن و شعر مقاومت را بازنمایی میکنند. این نقاشیها، با وجود تلاش نظامیان برای پاککردن آنها، هر بار بازمیگردند قویتر، زیباتر و گویاتر.
جوانان فلسطینی همچنین با استفاده از دوربین موبایل، روایتهای تصویری تولید میکنند.کلیپهای کوتاه از برخوردهای امنیتی، بازداشتها، تخریب خانهها یا خاطرات مادران شهدا. این روایتها در فضای مجازی منتشر میشوند و برخلاف رسانههای رسمی اسرائیل، تصویری انسانی و واقعی از درد و مقاومت را به جهان منتقل میکنند.
زنان نیز نقش پررنگی در این جبهه دارند. مادران، معلمان، هنرمندان و نویسندگان فلسطینی روایتهای شخصیشان را به ادبیات تبدیل کردهاند؛ از خاطرات کودکی در محله قدیمی گرفته تا تجربه تبعید، بازداشت یا مواجهه با نظامیان در مدرسه. این روایتهای زنانه، ابعاد جدیدی از مقاومت را آشکار میکند که کمتر در رسانهها دیده میشود.
برخی گروههای فرهنگی فلسطینی حتی پروژههای «نقشهنگاری حافظه» را آغاز کردهاند. در این پروژهها، ساکنان مسن محلهها، خیابانها، خانهها و مغازههایی را که دیگر وجود ندارند، روی نقشه ثبت میکنند—نقشهای از شهر که در حافظهها زنده است، حتی اگر در واقعیت نابود شده باشد.
این جریان روایتسازی، جنگی است برای بازگرداندن “داستان” به مردمی که سعی میشود داستانشان حذف شود. مقابله با اشغال فقط در سنگر نیست؛ در هر شعر، هر تصویر، هر نقشه و هر خاطرهای که دوباره نوشته میشود نیز هست.
میراث دینی
قدس برای سه دین بزرگ ابراهیمی اسلام، مسیحیت و یهودیت مقدس است. اما معنویت هم اکنون به کالایی سیاسی بدل شده. حضور نظامیان در مسجدالاقصی، محدودیت برای نمازگزاران مسلمان، درگیریهای مکرر در کلیساها یا تلاش برای گسترش مناطق یهودینشین در دل محلههای تاریخی، معنویت قدس را به میدان کشمکش بیوقفهای تبدیل کرده است.
بسیاری از زائران حالا بهجای آرامش، با نارضایتی، تبعیض و کنترل شدید امنیتی مواجه میشوند. قدس امروز، اگرچه مقدس مانده، اما صلح از آن رخت بربسته.
بیتالمقدس امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف است: نه تنها بهعنوان پایتخت مورد مناقشه، نه فقط بهعنوان مکان عبادت یا محل درگیری، بلکه بهعنوان شهری که سرنوشت آن، آینهای از نبرد آینده جهان خواهد بود. میان تسلط یا تساهل، میان حذف یا همزیستی.