در اوایل قرن ششم میلادی، یمن تحت حاکمیت پادشاهی یهودی به نام یوسف ذونواس قرار داشت. او آخرین پادشاه سلسله حِمیر بود و از جمله معدود پادشاهان یهودی در تاریخ جنوب عربستان بهشمار میرفت. ذونواس که بهسبب موضعگیری شدیدش در برابر مسیحیان شهرت یافته است، با امپراتوری مسیحی حبشه (اتیوپی کنونی) درگیر جنگی خونین شد. این نزاع مذهبی، در بستری از رقابتهای سیاسی-نظامی میان قدرتهای منطقهای، یعنی روم شرقی (حامی حبشه) و ایران ساسانی (حامی یهودیان)، رخ داد و جلوهای آشکار از پیوند دین و سیاست در آن دوره بود.
در منابع اسلامی، از جمله در قرآن کریم، به این ماجرا در سورۀ بروج اشاره شده است. قرآن از واقعهای یاد میکند که طی آن، مؤمنانی بیگناه در گودالهایی از آتش افکنده شدند، تنها به جرم ایمان به «خدای یکتا». این مؤمنان – که در تفاسیر اسلامی و برخی منابع تاریخی، پیروان مسیح علیهالسلام معرفی شدهاند – حاضر نشدند از ایمان خود دست بکشند و شکنجههای وحشتناکی را تحمل کردند. قرآن، این گروه را «اصحاب اخدود» مینامد. واژۀ «اخدود» در عربی بهمعنای شکاف عمیق در زمین یا گودال است، و اشاره به همان گودالهای آتشی دارد که برای سوزاندن مؤمنان آماده شده بود.
ذونواس نهتنها در یمن، بلکه در سطح منطقهای نیز فعال بود. او با مرزوترا دوم، که در منابع یهودی با عنوان «شاه داوودی» شناخته میشود، روابط سیاسی و مذهبی نزدیکی داشت. مرزوترا، رئیس آکادمی یهودی تلمودی در بابل بود و در سال ۵۲۰ میلادی به یمن سفر کرد. علاوه بر این، خاخامهایی از مناطق تحت نفوذ ایران (بهویژه بینالنهرین) به یمن اعزام شدند تا در جنگهای مذهبی علیه مسیحیان مشارکت کنند. یکی از اسناد مهم در این زمینه، کتیبهای است که در سال ۱۹۵۳ در ظفار یمن کشف شد و بهوضوح نشان میدهد که خاخامهای بابلی در زمان جنگ سال ۵۱۸ میلادی در کنار ارتش ذونواس بودهاند.
طبق برخی اسناد تاریخی، از جمله نوشتههای پروکوپیوس، مورخ بیزانسی، در این جنگها حدود ۱۳هزار مسیحی حبشی کشته شدند و نزدیک به ۹هزار و ۵۰۰ نفر نیز به اسارت درآمدند. این خشونتها در نهایت به مداخلۀ نظامی امپراتوری حبشه منجر شد. ارتش حبشه با حمایت بیزانس به یمن لشکر کشید، ذونواس را شکست داد و یمن را تحت سلطۀ خود درآورد.