تاریخ بردهداری جهانی
در سال ۱۴۱۵میلادی، یعنی هفتادوهفت سال پیش از سفر کریستف کلمب به قارۀ آمریکا و هشتادودو سال پیش از سفر واسکو داگاما به شرق، یکی از شاهزادگان پرتغالی به نام هنری (۱۳۹۴تا۱۴۶۰م) که بعدها به «هنری دریانورد»[1] شهرت یافت، برای اشغال بندر سیتا،[2] در ساحل مراکش، راهی شمال آفریقا شد. هِنری این بندر را اشغال کرد و دژی استوار در آن ساخت. این نخستین مستعمرۀ فرادریایی اروپاییان و سرآغاز تهاجمهای دریایی بعدی آنان به شرق و غرب است.[3]
لید میانمتن: نخستینبار در سال ۱۴۴۱میلادی، زمانی که «هِنری دریانورد» در جستوجوی راه دریایی هند، به ساحل غربی آفریقا رسید، دوازده مرد و زن و کودک را به اسارت گرفت و آنان را با خود بهعنوان برده به پرتغال برد و در بازار لیسبون فروخت. هفت سال بعد، حدود یکهزار آفریقایی شکار شدند و در بازار لیسبون به فروش رسیدند. بااینحال، با کشف قارۀ آمریکا توسط کریستف کلمب و تسخیر سرزمینهای پهناور آن بهوسیلۀ کانکوئیستادورها، تجارت برده اهمیت اقتصادی فوقالعادهای یافت. تا این زمان از بردگان بهعنوان غلامان و کنیزان خانگی در کاخهای اعضای خاندانهای سلطنتی و اشراف پرتغال و اسپانیا استفاده میشد. ازاینپس بردگان به یکی از ابزارهای تولید و یکی از سه عامل اصلی اقتصاد پلانتها (نیروی کار و زمین و سرمایه) بدل شدند. در دوران پنجاهسالۀ پس از ورود کلمب به باهاماس، اسپانیاییها، مکزیک و پرو و جزایر هند غربی را تصرف کرده و در سال ۱۵۴۲، پرتغالیها شروع به اشغال برزیل کردند. در این سرزمینها نهتنها معادن عظیم طلا و نقره بهچنگ آنان افتاد، بلکه کشتزارهای وسیع تنباکو و نیشکر نیز پدیدار شد. اسپانیاییها و پرتغالیها در بهکارگیری بومیان قارۀ آمریکا توفیقی نداشتند؛ بنابراین برای تأمین نیروی کار لازم خود، به شکار سیاهپوستان آفریقایی روی آوردند. میسیونرهای اسپانیایی به رهبری کشیشی به نام لاس کازاس که بعدها اولین اسقف مکزیکو شد، تجارت برده را تشویق میکردند. در سدۀ شانزدهم، صدور برده به قارۀ آمریکا بهشکلی روزافزون تداوم داشت.[4]
بااینحال با ورود انگلیسیها تجارت جهانی برده و اقتصاد پلانتکاری در سدههای هفدهم و هجدهم اوجی شگرف و بیسابقه یافت. سپس هلندیها، فرانسویها، دانمارکیها، سوئدیها و سرانجام آلمانیها نیز وارد این عرصه شدند.[5]
منبع اصلی شکار برده در غرب آفریقا بوده و بازار آن، مستملکات انگلیس در قارۀ آمریکا بود. بهطور عمده، این بردگان در پلانتهای نیشکر و تنباکو بهکار گرفته میشدند. در این زمان، کمپانیهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، دانمارکی و آلمانی در غرب آفریقا قرارگاههای اختصاصی شکار برده داشتند.
اروپای سدههای هفدهم و هجدهم، گردانندۀ بزرگترین «نظام بردهداری» تاریخ بشر
انگلستان در سدۀ هجدهم به بزرگترین قدرت بردهداری زمانه تبدیل شد. در نخستین سالهای سدۀ هجدهم، انگلیسیها سالیانه حدود ۳۶هزار برده حمل میکردند.[6] در سال۱۷۷۰ نیمی از تجارت بردۀ غرب آفریقا در دست انگلیسیها بود که ناوگانی شامل دویست کشتی با ظرفیت۵۰هزار برده در اختیار داشت.[7] در دهۀ۱۷۸۰ حجم تجارت بردۀ انگلیسیها به۸۰هزار نفر در سال رسید.[8] بنابراین، دهههای پایانی سدۀ هجدهم و دوران اقتدار خاندان ولزلی در دربار انگلیس را باید اوج تجارت جهانی برده شمرد.
اقتصاد پلانتوکراتیک در کنار غارت شرق و تمامی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی و علمی آن، در شکوفایی بینظیر ثروت و رفاه جزیرۀ انگلیس نقشی چشمگیر داشت که در نیمۀ اول سدۀ نوزدهم، به شکل انقلاب صنعتی پدیدار شد. سرزمینی فقیر که در آغاز سدۀ نوزدهم کمتر از۱۰میلیون نفر جمعیت داشت و اکنون به ثروتی دست یافته بود که حتی در رؤیاهایش نیز تصور نمیکرد و فقط به اقلیتی خاص تعلق داشت؛ نه به جمعیت دهمیلیونی سکنۀ انگلیس. در همین زمان، بخش مهمی از این مردم در فقری جانکاه بهسر میبردند و آن ثروت انبوه در دست معدود خاندانهایی انباشته میشد که آنان را «الیگارشی مستعمراتی» میخوانیم. همین الیگارشی بود که در سدۀ نوزدهم پدیدۀ زرسالاری جهانی را شکل داد.
در مستملکات آمریکایی بریتانیا، جمعیت سفیدپوست به دو بخش تقسیم میشد: ۱. دوسوم جامعۀ سفیدپوستان طبقۀ متوسط انگلیسی بودند که هریک از آنان، چهار برده یا کمتر در تملک داشتند؛ ۲. یکسوم نخبگان پلانتوکرات بودند که مالکیت بخش عمدۀ اراضی و انبوه بردگان به دست آنان بود.[9] اینان در زندگی شاهانۀ خود غوطه میخوردند. میهمانیهای مجلل و پُرخرج و آمیزش افراطی با زنان برده، بخش مهمی از اوقاتشان را پُر میکرد.[10] هر نوع عملیات جنسی با بردگان زن مجاز بود و معمولاً اولین رابطۀ جنسی پسران سفیدپوستی که به بلوغ میرسیدند، با زنان سیاهی بود که آنان را بزرگ کرده یا حتی شیر داده بودند.[11] بدینسان در قارۀ آمریکا نسلی از بردگان مادرزادی پدید آمد؛ انسانهایی که از پدران سفیدپوست بودند و بهعنوان برده در خانۀ برادران و خویشاوندان پدری خود کار میکردند.[12]
«جیمز والوین»[13] براساس دفترچههای یادداشت روزانهای که از برخی پلانتوکراتها بهجای مانده است، شرحی دردناک از رفتار ظالمانۀ جنسی آنان با بردگان بهدست آورده است. اروپاییان تا مدتها، اجازه نمیدادند سیاهپوستان تشکیل خانواده بدهند؛ زیرا گمان میکردند آنان فاقد غریزۀ تشکیل خانوادهاند؛ یعنی موجوداتی کمتر از حیوانات. سالهای طولانی گذشت تا سرانجام اجازۀ تشکیل خانواده به بردگان داده شد.

آمار تجارت برده در قارۀ آفریقا
براساس سه منبع متفاوتِ ۱. مور و دنبار (نیویورک، ۱۹۶۹)؛ ۲. والوین (لندن، ۱۹۹۲)؛ ۳. مانینگ (کمبریج، ۱۹۹۰). میکوشیم تا تصویری از تعداد آفریقاییانی را نشان دهیم که از آغاز تا پایان دوران بردهداری از قارۀ آفریقا به اسارت برده شدهاند.
۱. کلارک مور و آن دنبار تعداد کل بردگان آفریقا را ۱۵میلیون نفر ذکر کردهاند. در آستانۀ سدۀ نوزدهم در قارۀ آمریکا، اسپانیاییها ۷۷۶هزار نفر و فرانسویها نیممیلیون بردۀ سیاه را در تملک داشتند.[14]
۲. به نوشتۀ جیمز والوین،[15] از آغاز تجارت اروپایی برده تا آستانۀ سدۀ هجدهم، حدود ۱٫۶۵میلیون نفر سیاهپوست، به اسارت برده شدهاند.[16] طبق این برآورد، جمعاً حدود ۱۲میلیون نفر بردۀ آفریقایی به قارۀ آمریکا صادر شد که۱۰تا ۱۲درصدشان در مسیر مُردند و حدود ۹٫۶ تا ۱۰٫۸میلیون نفر از آنان در سواحل آمریکا پیاده شدهاند.[17]
۳. نتایج پژوهش دقیق آماری پاتریک مانینگ فراتر از این ارقام است. به نوشتۀ او در سدههای شانزدهم و هفدهم حدود ۴میلیون نفر و در دو سدۀ هجدهم و نوزدهم حدود ۱۴میلیون نفر برده از آفریقا صادر شدهاند. مانینگ در مجموع کل کسانی را که در دوران بردهداری از قارۀ آفریقا به قارۀ آمریکا صادر شدهاند، ۱۸میلیون نفر میداند.[18]
در دوران تجارت اروپایی برده، نهتنها۲۰ تا ۲۵میلیون نفر از ساکنان این قاره در خود آفریقا و قارۀ آمریکا و سایر نقاط جهان به اسارت برده شدند، بلکه بخش مهمی نیز در جریان شکار برده به قتل رسیدند. به نوشتۀ والوین، در اواخر سدۀ هجدهم، در بخش مرکزی آفریقای غربی (شکارگاه اصلی بردگان) سالیانه بین۵۰ تا۶۰هزار نفر به بردگی گرفته میشدند و در همین حدود جان خود را از دست میدادند.[19]
جمعیت غرب آفریقا در نیمۀ سدۀ نوزدهم، ۲۵میلیون نفر گزارش شده است. برخی محققان معتقدند، اگر تجارت جهانی برده وجود نداشت، این جمعیت باید ۴۶ تا ۵۳میلیون نفر میبود.[20]
عامل اصلی عقبماندگی قارۀ آفریقا
باید بیفزاییم که نهتنها ثروتهای مادی و نیروی انسانی قارۀ آفریقا به تاراج رفت، بلکه ساکنان این قاره نیز به جوامعی ناموزون و فاقد ساختار متعادل جمعیتی، فرهنگی و بیگانه با میراث تاریخی خویش بدل شدند و بدینسان، ساختهای سیاسی و اجتماعی آنان نیز منهدم شد. این فاجعه بزرگتر از کشتار و اسارت انسانی و تاراج ثروتهای مادی است؛ زیرا امکان نوزایی قارۀ آفریقا را برای دورانی طولانی از میان برد. توجه کنیم که مردان، بهویژه مردان جوان، عموماً به اسارت برده شدند یا به قتل رسیدند و درنتیجه، جمعیت زنان به شکلی نامتعارف غلبه یافت.[21] این قطعاً عامل اصلی عقبماندگی قارۀ آفریقاست.
تا دهههای متمادی پس از انقلابهای آمریکا و فرانسه، بردهداری همچنان تداوم داشت و همان ملتهایی که این انقلابها را به سرانجام رسانیدند، خود بیهیچ تغییری درگیر تجارت جهانی برده بودند. فقط در اواخر سدۀ نوزدهم، ممنوعیت بردهداری بهطور جدی رخ داد و این درحالی بود که در منشور مشروطیت انگلستان (۱۶۸۸) و اعلامیۀ استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و اعلامیۀ حقوق بشر فرانسه (۱۷۸۹)، «برابری انسانها» اعلام شده بود. در دنیای غرب «انسان» معنای خاص و محدودی داشت.
حرکت عوامفریبانه و شیطنتآمیز انگلیس به بهانۀ ممنوعیت بردهداری
۱. کاهش اهمیت اقتصاد پلانتکاری و بهتبعِ آن، کاهش سودآوری تجارت برده؛
۲. آغاز و اوجگیری تجارت جهانی تریاک در اواخر سدۀ هجدهم و اوایل سدۀ نوزدهم و انتقال سرمایهها به این عرصه و تبدیل این پدیدۀ جدید به محور اصلی تکاپوی جهانی الیگارشی مستعمراتی غرب. در سدۀ نوزدهم، تجارت جهانی تریاک، همان جایگاهی را در اقتصاد جهانی غرب یافت که در سدۀ هجدهم، تجارت جهانی برده داشت؛
۳. آغاز موج شورشهای بزرگ بردگان در پلانتها از اواخر سدۀ هجدهم؛
۴. دگرگونی در ساختار اجتماعی و فرهنگی دنیای غرب، در طول سدۀ نوزدهم، پیدایش جوامع انبوه بشری و بهتبعِ آن، تأثیر پدیدۀ افکار عمومی بر ساختار سیاسی این کشورها.
در اواخر سدۀ هجدهم، مبارزۀ افکار عمومی غرب علیه بردهداری آغاز شد. در سال ۱۷۷۲، خریدوفروش برده در جزیرۀ انگلیس ممنوع اعلام شد و این همزمان با قیامهای گسترده و خونین بردگان بود.
در سال ۱۷۸۷، «انجمن مبارزه برای الغای تجارت برده»[22] در لندن تأسیس شد؛ ولی فقط در اوایل سدۀ نوزدهم، یعنی در سال ۱۸۰۷ بود که دولتهای انگلیس و ایالات متحدۀ آمریکا، رسماً ممنوعیت خریدوفروش برده را اعلام کردند.
در سال ۱۸۱۹، دولت بریتانیا «ناوگان سلطنتی مبارزه با تجارت برده»[23] را تشکیل داد و در سال ۱۸۲۳، «کمیسیون ضد بردهداری» در لندن تشکیل شد. انگلیسیها به بهانۀ «مبارزه با تجارت برده» حرکتی عوامفریبانه و شیطنتآمیز را سازمان دادند. عرصۀ اصلی تحرک «ناوگان سلطنتی مبارزه با تجارت برده»، آبهای خلیجفارس و شرق آفریقا و اقیانوس هند بود و تجارت جهانی تریاک را که بهتازگی اوج گرفته بود، تحتالشعاع تبلیغات خود قرار میداد. با اینحال، فقط در سال ۱۸۳۳، در مستعمرات انگلیس، به بردگان آزادی اعطا شد و این درست در زمانی است که تجارت جهانی تریاک، خلأ مالی ناشی از سقوط تجارت جهانی برده را پُر کرده بود.
توجیه بردهداری
با پایان دوران «تجارت جهانی برده» بهشکل کلاسیک آن، توجیه و استتار این فصل سیاه از تاریخ معاصر غرب به یکی از کارکردهای تاریخنگاری رسمی بدل شد. در ایجاد تمدن جدید، از سهم تعیینکنندۀ میلیونها بردهای که به قارۀ آمریکا برده شده یا در قارۀ آفریقا بهکار گرفته شدند و نیز همین حدود انسانهایی که در فرایند خونین «شکار برده» نابود شدند، سخنی نیست. بهعکس، میکوشند تا سهم بردهداری را در پیدایشِ تحول سدههای نوزدهم و بیستم غرب، ناچیز و کماهمیت جلوه دهند:
۱. ادعا میکنند جمعیت کودکانی که در این دوران در آفریقا از گرسنگی مردند، دَه برابر جمعیتی است که به بردگی گرفته شدند.[24] آقای جوزف میلر و همفکرانش، توجه نمیکنند که اسارت نیروی جوان و کارآمد آفریقا، فقر و بیچارگی کودکان و مردان و زنانِ ازکارافتاده و بیپناه را درپی داشت و سبب مرگ انبوه کودکان شد. کم نبودند کودکانی که والدینشان به اسارت رفتند و لاجرم، محکوم به مرگ شدند؛ بنابراین، باید رقم مرگومیر این کودکان را نیز به تعداد انسانهایی افزود که مستقیماً در جریان بردهگیری به قتل رسیدند و آن را از پیامدهای تجارت اروپایی برده دانست. فقر مرگبار و قحطیهای وحشتناک پسازآن، همه و همه پیامدهای مستقیم این «تجارت» بود.
۲. با بزرگنمایی «بردهداری باستان» و تعمیم نمونههای یونان و روم به سراسر جهان، «نظام بردهداری» را پدیدهای طبیعی و همهگیر در تمامی جوامع بشری جلوه میدهند و بدینسان همگان را در این «گناه» سهیم میکنند. برای نمونه، پاتریک مانینگ مینویسد: «بردهداری، نهادی است که در همه یا اغلب جوامع بشری درطول تاریخ وجود داشته است.»[25]
۳. «تجارت اروپایی برده» در کنار «تجارت اسلامی برده» عنوان میشود. بدینسان، به جعل پدیدهای به نام «بردهداری اسلامی» در قارۀ آفریقا دست میزنند تا فاجعۀ اسارت و نابودی میلیونها انسان را فرایندی طبیعی جلوه دهند. در ایران، بقایایی بسیار ناچیز از نژادهای آفریقایی مشاهده میشود؛ ولی نمیتوان ادعا کرد آنان بقایای بردگاناند. بهنظر میرسد بسیاری از آنان در مراودۀ طبیعی جمعیتی با قارۀ آفریقا، به ایران مهاجرت کردهاند. برای نمونه، در جنوب ایران، گروههای انگشتشماری از سیاهپوستان دیده میشوند که به «کولو» شهرت دارند. کولوها بهطور سنتی دارای مشاغلی چون پاککردن گندم در زمان درو هستند. درواقع، اینان بقایای طوایف مهاجر با حرفههای معیّن و تخصصی مانند «کولیهای» مهاجر هندی هستند. این درحالی است که پرتغالیها و یهودیها بهمدت ۱۰۸ سال بر بندر هرمز و مناطق همجوار آن حاکمیت داشتند و قطعاً به دادوستد برده نیز مشغول بودند.

تفاوت زیاد غلام در اسلام و برده در غرب
اگر مفهوم بردهداری بهدرستی درک شود، درمییابیم که بردهداری در همه یا اغلب جوامع بشری در طول تاریخ وجود نداشته است. در بسیاری از جوامع کهن، عنوان «غلام» وجود داشت؛ ولی این با نظام بردهداری تفاوت دارد که در چند تمدن معین، بهویژه مصر و یونان و روم باستان به شکلی نمونهوار دیده میشود. بردهداری بهعنوان نظامی اقتصادی، کارکرد تولیدی معینی دارد؛ یعنی باید عرصهای برای بهرهکشی از این نیروی انبوه وجود داشته باشد. درغیر اینصورت، غلامان و کنیزان همواره در سطح اجتماعیِ محدود و ناچیزی باقی میمانند. بهعبارتِدیگر، باید «پلانت»هایی باشد تا «بردگانی» بهکار گرفته شوند. درصورت فقدان پلانت، غلام و کنیز، همان کارکردی را دارد که پیش از تملک قارۀ آمریکا در اسپانیا و پرتغال داشت. تجارت اروپایی برده از آغاز تا نیمۀ سدۀ هفدهم رشد اندکی داشت و فقط زمانی به اوج میلیونی خود رسید که در قارۀ آمریکا با کشتار بومیان، کشتزارهایی بسیار مهم به چنگ اروپاییان افتاد. در سرزمینهای شرق، از چین تا ایران، عثمانی، خاورمیانۀ عربی و شمال آفریقا، هیچگاه چنین مناطقی وجود نداشت که تهی از سکنۀ کهن بومی باشد تا به واردات برده و بهرهکشی از نیروی کار آنان نیازی باشد.
اگر در سرزمینهای اسلامی، بهرهکشی از بردگان در شاخههای اصلی تولید وجود داشت، امروزه باید شاهد حضور جدی بازماندگان آنان میبودیم و قطعاً این پدیده در ترکیب جمعیتی و فرهنگ جوامع خاورمیانه، بازتاب جدی مییافت؛ درست مانند جامعۀ سیاهان ایالات متحدۀ آمریکا.
در سرزمینهای اسلامی، «غلام» حقوق معیّنی داشت و این با بردۀ اروپایی تفاوت اساسی دارد. در سرزمینهای اسلامی، غلام در زمرۀ اعضای خانواده بهشمار میرفت و در اروپا، برده ابزاری بود فروتر از حیوان. در سرزمینهای اسلامی، غلام بهطور جدی امکان تحرک اجتماعی داشت. کم نیستند دودمانهای غلامانی که در سرزمینهای اسلامی به حکومت رسیدند. بنابراین، پدیدۀ غلامی در شرق با بردگی در غرب، دو پدیدۀ کاملاً متمایز فرهنگی و اقتصادی است و یکسانانگاری این دو، خطاست.
تجارت بردهداری اروپایی از قرن ۱۵ میلادی آغاز شد و بهعنوان یک سیستم اقتصادی گسترده، جمعیت آفریقا را بهطور گستردهای تحت تأثیر قرار داد. اولین مستعمرات اروپایی در آفریقا، مانند بندر سیتا، پایههای این تجارت را فراهم کردند. با کشف آمریکا و اشغال سرزمینهای جدید، نیروی کار لازم برای پلانتهای نیشکر و تنباکو بهدست آمد و این تجارت به اوج خود رسید. بیش از ۱۲ میلیون برده از آفریقا به آمریکا صادر شدند که بخشی از آنان در مسیر به قتل رسیدند. این تجارت باعث نابودی جمعیت، فروپاشی ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در آفریقا شد. در غرب، بردهها بهعنوان ابزار تولید به کار گرفته میشدند، در حالی که در اسلام، غلامان دارای حقوق و امکان تحرک اجتماعی بودند. با اوجگیری انقلابهای آمریکا و فرانسه، مبارزات علیه بردهداری آغاز شد و در قرن ۱۹ میلادی، ممنوعیت خریدوفروش برده اعلام شد. این تاریخ، نشاندهنده تأثیرات عمیق این پدیده بر جوامع بشری و تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی بین غرب و شرق است.
[1]. Henry the Navigator.
[2]. Seuta.
[3]. Encyclopedia Americana, USA: Grolier Incorporated, 1985, vol. 14, p. 105.
[4]. Clark D. Moore and Ann Dunbar [eds.], Africa; Yesterday and Today, N.Y.: Praeger, [1969,] 1971, pp. 106-107.
[5]. Patrick Manning, Slavery and African Life, Cambridge: Cambridge University Press, 1990, p. 32.
[6]. Walvin, Black Ivory; A History of British Slavery, 1992 p. 318.
[7]. Clark D. Moore and Ann Dunbar [eds.], Africa; Yesterday and Today, N.Y.: Praeger, [1969,] 1971, p. 108.
[8]. ibid, p. 318.
[9]. ibid, pp. 88-89.
[10]. ibid, p. 72.
[11]. ibid, p. 131.
[12]. ibid, p. 132
[13] James Walvin- پروفسور تاریخ و تاریخنگار آمریکایی.
[14]. Moore and Dunbar, ibid, pp. 108-109.
[15]. James Walvin.
[16]. Walvin, Black Ivory; A History of British Slavery, p. 26.
[17]. ibid, p. 318. .
[18]. Patrick Manning, Slavery and Africa Life, Cambridge: Cambridge University Press, 1990, p. 84.
[19]. Walvin, Black Ivory; A History of British Slavery, p. 322.
[20]. ibid, p.322.
[21]. Patrick Manning, Slavery and African Life, Cambridge: Cambridge University Press, 1990, p. 22.
[22]. Society for Abolition of the Slave Trade.
[23]. Royal Navy Anti-Slave Trade.
[24]. Joseph Miller, Way of Death; Merchant Capitalism and the Angolan Slave Trade, London: 1988, p. 155.
[25]. Manning, ibid, p. 27.