کشتار 8تا 10میلیون ایرانی بین سالهای 1917تا1919میلادی در خلال جنگ جهانی اول با مدیریت بریتانیا در ایران
گزارشی از سال ۱۹۱۷ میلادی در ایران؛ روزنامۀ زبان آزاد؛ یکشنبه ۲۱ذیقعده۱۳۳۵،
«خراسان در آتش قحطی، وبا و عدمِ امنیت میسوزد. هریک از این علل، منفرداً برای تهییج افکار کافی است…» «…عدهای اهالی ستمدیدۀ قوچان به صحن [امامرضا] پناه آورده و نفت روی خود ریخته و آتش زدهاند و مردم جمع شده، آنان را نیمسوخته خلاص کردهاند. این است حال خراسان… .» «در مشهد، دکانهای خبّازی بهدلیل قحطی بسته شدهاند. جمعیت گرسنه در کنار نانواییها تجمع کرده و فریاد و فغانشان به هوا میرود. هر لحظه احتمال بروز شورش در شهر قوت میگرفت. وزارت داخله به وزارت مالیه نوشت: برای جلوگیری از پیشروی بحران، هرچه سریعتر غلّات به این منطقه ارسال گردد.»
قحطی بزرگ
دکتر محمدقلی مجد، براساس اسناد غنی موجود در دفتر ملی بایگانی و مدارک آمریکا و نیز «مرکز اسناد ملّی ایالات متحدۀ آمریکا»[1] (نارا-NARA)، تصویری هولناک را از ایران در سالهای جنگ جهانی اول و پسازآن ارائه میدهد. اسناد علنیشدۀ دولت آمریکا دربارۀ دورۀ تاریخی ذکرشده ثابت میکند بزرگترین نسلکُشی سدۀ بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بود. طبق اسناد، درطول سالهای ۱۹۱۷تا۱۹۱۹، بین ۸ تا ۱۰میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مُردند و جمعیت ایران تا حدود 40 % کاهش یافت.
قحطی در زمانی رُخ میدهد که ایران زیر سلطۀ ارتش بریتانیا بود. در آن زمان، ایران تأمینکنندۀ اصلی مواد غذایی ارتش بریتانیا در منطقه بود و ارتش بریتانیا و پیمانکاران آن، بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران را میخریدند. این سیاست، مواد غذایی را در ایران بهشدت کاهش داد. عجیبتر اینجاست که ارتش بریتانیا، واردات مواد غذایی را از بینالنهرین و هند و حتی از ایالات متحدۀ آمریکا به ایران ممنوع کرد. درحالیکه در بینالنهرین (عراق) و هند، غلّۀ فراوان وجود داشت، ایران در میانۀ این دو سرزمین، با کمبود غلّه مواجه بود. در این سالها، دولت بریتانیا ایران را از درآمدهای نفتی خود نیز محروم کرد. بهطور خلاصه، بریتانیا و سلاطین واقعی آن از قحطی و نسلکُشی در ایران بهعنوان ابزاری برای سلطه بر این سرزمین استفاده کردند.[2]
تاکید: طبق اسناد آمریکایی، در سال ۱۹۱۴ مقارن با آغاز جنگ جهانی اول، جمعیت ایران ۲۰میلیون نفر بوده که در سال ۱۹۱۹، به ۱۱میلیون نفر کاهش یافته است؛ جمعیت ایران در سال ۱۹۱۹، باید به حدود ۲۱میلیون نفر میرسید، درحالی که در سال ۱۹۵۶ توانست به جمعیت بیستمیلیونی برسد.}
گوشهای از فجایع قحطی بزرگ در شهرهای ایران
«کمرهای» نقل میکند روز چهارشنبه ۲۲جمادیالاول۱۳۳۶ مطابق با ۱۹۱۶، از تکیۀ رضاقلیخان تا درب مدرسۀ خان، ناله و گریه و ضجّۀ اطفال و زن و مرد شنیده میشد. همه داخل کوچهها ریخته بودند و از گرسنگی جان میدادند. بهقول مردی ساوجی نام، روز ۲۶جمادیالثانی۱۳۳۶، عدهای از مردم دولاب از گرسنگی مُردند و عدّهای دیگر نیز نزدیک به موت بودند. او نقل کرد هر روز عدهای از مردم دولاب به این شکل میمیرند.»[3]
«وضعیت روستاهای همدان بسیار رقّتآورتر بود. بسیاری از روستاها، قربانی جنگ ویرانگر روس و عثمانی گردیدند. گلولههای جنگ طرفین، دائم به این روستاها اصابت میکرد و مردم را به هلاکت میرسانید. درختهای منطقه قطع شد. باغها ویران گردید. در پایان جنگ، فقط خندقی عمیق و یک پل بر روی یک رودخانه باقی ماند. در یکی از روستاهای همدان به نام کوریجان، وقتی قشون روس و عثمانی عقبنشینی کردند، از جمعیت هفتصد خانهواری آن، تلّی از خاک باقی ماند که مملو از نعشهای متعفن و سگان هار بود. وقتی مباشری به نام علیمردانخان معتضدالممالک وارد این روستای مخروبه شد، چندین روز با عوامل خود فقط سگهای هار را میکشت و نعش دفن میکرد. همهچیز سوخت و غارت شد و پایمال گردید.»[4]

بررسی اسناد و تبیین دقیقتر چیستی ماجرا
بررسی واقعبینانۀ اینکه چگونه ۴۰درصد از جمعیت ایران در بین سالهای ۱۹۱۷تا۱۹۱۹ در اثر قحطی و بیماریهای واگیردار و قتل و کشتار از بین رفتند، موارد پشتپردۀ بسیار دردناکی را آشکار میکند. یکی از این موارد شایان توجه، همزمانی شیوع قحطی با آغاز دورۀ مشروطه است. در اکثر منابع داخلی و خارجی که راجعبه مشروطه مطلب نوشته شده، کوچکترین اشارهای به این حادثۀ دهشتناک و همزمانی آن با مشروطه دیده نمیشود. قسمتی از ریشههای این ماجرا در احزاب و گروهها و شخصیتهایی بوده است که به غلط از آنها باعنوان رجال ملّی یاد شده است؛ کسانی که با اعمال خود، راه را برای پادشاهشدن رضاخان پهلوی هموار کردهاند. ماجرا از دورۀ دوم مشروطه شروع شد. در این دورۀ جانسوز، دو استان کشور ایران از آفت قحطی مصون ماند: سیستانوبلوچستان و گیلان. ممانعت در استان سیستان کار انگلیسیها بود؛ زیرا سیستان دروازۀ ورود به هندوستان بود. انگلیسیها تلاش کردند امنیت و آرامش آن استان را به هر نحو ممکن تأمین کنند تا از آنجا علیه منافع خودشان در هند خطری شکل نگیرد. بهطور مثال، درست در اوضاعی در اطراف و اکناف کشور قحطی شده است، در اواخر سال ۱۲۹۶ (هجری شمسی و ۱۳۳۶ هجری قمری) یعنی همان سال قحطی، وزارت مالیه، ۲۵هزار خروار جنس دولتی سیستان را که نصف گندم و نصف جو بود، بهصورت مزایده فروخت.[5]
گیلان نیز به دست باکفایت میرزا کوچکخان جنگلی اداره میشد. او کارکنان خیانتپیشه و مهمل دولت مرکزی را از ادارات بیرون راند و خود به ادارۀ گیلان پرداخت. گیلان تا پایان جنگ و تا قبل از رخنۀ آشوبآفرینان در جنبش جنگل، از مرفهترین مناطق بود و تا پایان جنگ، هیچگونه گزارشی از قحطی در آن نرسیده است. میرزا کوچکخان جنگلی که مانع ورود بیگانه به گیلان میشد،[6] نهتنها خدمات بزرگی به مردم این منطقه انجام داد، بلکه به دستور او، دویستخروار برنج از رشت به تهران ارسال کردند تا معینالوزاره یعنی حسینخان علاء بین مردم تقسیم کند. همچنین، میرزا مساعدت کامل کرد تا چهارهزار خروار برنج خریداریشدۀ دولت، دراسرعِوقت به تهران فرستاده شود.
کشتاری هدفمند
وقایع دردناک پس از پایان جنگ اول و قحطی بزرگ، حاکی از برنامۀ جهانوطنی اقلیت حاکم بر جهان معاصر است. دولت انگلستان در اعلامیهای، گناه این قحطی بزرگ را گردن میگیرد: «…دولت انگلستان با خرید و ذخیرۀ منابع غذایی در ایران، آن را دچار قحطی و کمبود وحشتناکی کرده است.»[7]
«دولت بریتانیا از آنِ چه کسانی است و منافع چه گروه یا افرادی در بروز و مدیریت این قحطی مطرح بوده است؟ چرا کشتار مردم ایران و ایجاد اراضی خالی از سکنه، برای دولت بریتانیا اهمیت داشته است؟»
خشونت و کشتار و برافروختن آتش جنگ در جنگ جهانی اول از اجزای جداییناپذیر الیگارشی آریستوکرای یهودی [8] در مسیر آرمان مدنظر بود. «تئودور هرتسل»[9] در خاطرات خصوصی و محرمانۀ خود به این اصل تأکید کرده بود که فشار نظامی، ابزاری لازم در استراتژی یهود است.[10] همۀ این سخنان و بسیاری سخنان محرمانۀ دیگر، طرح جنگ جدید و فراگیری در اروپا بود که نهتنها برای یهود ضرری نداشت، بلکه در پیشبرد اهداف و تحقق آرمان آن نیز بسیار سودمند و برجسته بوده است. اینگونه رویداد بزرگی به نام جنگ جهانی اول برپا شد و همانگونه که هرتسل خبر داده بود، یهودیان نهفقط آتشافروز جنگ بودند، بلکه بیشتر از رؤسای کشورهای درگیر جنگ، دربارۀ مدت تقریبی استمرار یا پایان آن اطلاع داشتند.[11]
جنگ جهانی اول بهترین موقعیت و فرصت را برای اهداف صهیونیسمِ جهانی فراهم کرد. از دیدگاه رهبران این رژیم، مسئلۀ صهیونیسم با آغاز جنگ اهمیت پیدا کرد و در این مقطع زمانی، صهیونیسم به واقعیت تبدیل شد.[12]
بااینهمه، دربار و دولت انگلستان نقش بسیار مهمی در مسیر استراتژی صهیونیسمِ جهانی برعهده داشت. «حییم وایزمن»[13]، یکی از رهبران صهیونیست مقیم انگلیس، در همایش صهیونیستی لندن در۲۰مه۱۹۱۷، طی سخنانی با اشاره به اهمیت جنگ جهانی اول در سرنوشت یهودیان جهان و آرمان صهیونیسم افزود:
«تأسیس کشور یهودینشین در فلسطین، هدف غایی ما و هدف اصلی تلاشهای صهیونیستی است؛ اما راه دستیابی به هدف، در گرو رشتهای از مراحل واسطه قرار دارد. یکی از این مراحل واسطه که من امیدوارم بر اثر این جنگ بهوجود آید، حمایت کشور قدرتمندی همچون انگلیس از کشور برحقِّ یهود در فلسطین است.»
حکّام انگلیسی در زمان وقوع قحطی بزرگ در ایران، همگی یا یهودی بودند یا تحتتأثیر اشرافیت یهود قرار داشتند. حتی در کابینۀ انگلستان بسیاری از وزرا یهودی بودند. «هربرت ساموئل»[14] که در زمان جنگ جهانی اول، وزیر کشور انگلیس بود و پس از جنگ، فرماندۀ نیروهای انگلستان در فلسطین شد نیز یهودی بود. جالب توجه است که ماجرای قحطی بزرگ در ایران، با مدیریت و اعمال نفوذ مستقیم هربرت ساموئل اجرا شد.
«محافل مخفی یهودی صهیونیستی تا قبل از توطئۀ اشغال فلسطین، طرح پیچیده و اسرارآمیزی را برای اشغال ایران و تصرف بخش عظیمی از اراضی حاصلخیز آن را از طریق حکومت بریتانیا در سر میپروراندند. »
یهودیان درصدد بودند با اشغالِ بخش وسیعی از ایران و ایجاد پایگاههای پوششی و استقرار یهودیان در نقاط مختلف جهان بهویژه اروپا، به طرز خزندهای بر ایران تسلط یابند که مشابه آن را در فلسطین اجرا کردند. با این تفاوت که ایدۀ مزبور، با رمز پنهان «صهیونیسم بدون صهیون»، جز ایران، چند نقطه از آمریکای لاتین و آفریقا را نیز دربرمیگرفت.

نقش محتکران یهودی در قحطی بزرگ
ادارۀ اصلی بانک شاهنشاهی ایران که مواد غذایی را احتکار میکرد، با خاندان یهودی «ساسونها» بود. درست زمانی که مردم ایران از گرسنگی میمُردند، تعدادی از سوداگران و تجار یهودی، برای پُرکردن کیسۀ خود، به قیمت فقیرترکردن هرچه بیشتر مردم، غلات را به روسیه حمل میکردند. متن این خبر بهخوبی گویاست: «بهواسطۀ اینکه چند نفر از تجار بنیاسرائیل (یهودیان)، اخیراً در انزلی شروع به خرید برنج نموده و محرمانه به روسیه حمل مینمایند، ازطرف وزارت داخله برای دوّمینبار، تعلیمات لازمه برای جلوگیری از حمل آذوقه به خارجه داده شده و به وزارت مالیه هم نوشته شد که به رؤسای گمرک، دستورالعمل اکید بدهند که از حمل آذوقه و خشکبار جداً جلوگیری کنند.»[15]
بزرگترین طرح وطنفروشی
«عزیزالله نعیم» یکی از پایهگذاران و اعضای فعال انجمن صهیونیسم ایران، در سال۱۹۲۰ یعنی یکسال پس از جنگ و قحطی در ایران، یکی از اعضای رسمی و مرکزی تشکیلات صهیونیست و رئیس کل این تشکیلات در ایران شد. او در سال۱۳۱۰ش (۱۹۳۱م) حدود ۱۲سال پس از فاجعۀ کشتار و قحطی، طی طرحی مبسوط و هشت مادهای به دربار رضاخان، از توطئه و برنامهریزی بلندمدت یهودیان، دربارۀ ماجرای کشتار میلیونها ایرانی پرده برداشت. این طرح که پیشازاین، ازطریق کانونهای صهیونیستی در آمریکای جنوبی و کانادا و بعضی دیگر از مناطق جهان اجرا شده بود، انجمنهای صهیونیستی در ایران، آن را باعنوان «آبادکردن اراضی خالصۀ ایران» تعقیب کردند.
طریقۀ معمور و آبادکردن اراضی خالصه در ایران[16]
عملیکردن طرح «آبادکردن اراضی خالصۀ ایران» بسیار آسان و منوط به جلبِتوجه انجمنهای بسیار بزرگ خیریۀ یهود در آمریکا و اروپاست که هر سال میلیونها تومان در سایر ممالک درحال استعمار خرج میکنند و یهودیان اروپای شرقی از قبیل لهستان، رومانی، اتریش، مجارستان و… را که قصد فلاحت و زراعت داشته باشند، به آمریکای جنوبی و… بُرده و در آن نقاط، مشغول کار کشت و زرع میکنند. سالهای متمادی است که در این راه اختصاص پیدا کرده و در معمور و آمادهکردن اراضی قابلفلاحت و زراعت، تجربههای کافی را بهدست آوردهاند. بهخصوص برای مهاجرت، اکثراً اشخاصی را انتخاب میکنند که استعداد و کفایت مقصود سیاسی درنظر ندارند و تنها آرزویشان این است که همهکس در رفاه و صلح و صفا زندگی کند. یکی از انجمنهای بزرگ خیریۀ یهود شرح اقدامات خیرخواهانه و عملیات نوعپروارنه را که در سایر ممالک از قبیل آمریکایی جنوبی و کانادا و… انجام شده، در جلدی جداگانه بهطور ضمیمه، محض استحضار خواطر اولیای امور، معروض و تقدیم میدارد.
چگونه میتوان توجه انجمنهای بزرگ خیریۀ یهود اروپا و آمریکا را جلب کرد؟ در مقدمه باید گفت ایران از هر حیث، بر سایر ممالک استعمارشده، برتری دارد و شرط اولِ جلبِتوجه انجمنهای بزرگ خیریۀ یهود، وضع قوانین، راجعبه آزادی عقاید و معتقدات و تساوی حقوق افراد مملکت است که در ایران نیز مانند سایر ممالک متمدنه (غربی)، افراد ایرانی همین حقوق را دارند. مساحت فعلی ایران یکمیلیونو۶۵۰هزار کیلومترمربع است و فقط دوازدهمیلیون جمعیت دارد؛ درصورتیکه مملکت فرانسه که مساحتش تقریباً ثلث مساحت ایران است، چهلمیلیون سکنه دارد. بنابراین، ایران گنجایش چندینبرابر ساکنان امروزه را دارد. ایران، آبوهوای خوب و فصول مفید سنواتی دارد. همچنین، اراضی حاصلخیز قابل زراعت و… دارد؛ بهطوریکه بهمحض ورود، فلاحان و زارعان میتوانند به موجب اصول و شیوۀ جدید، فوراً شروع به شخمکاری و کشت و زرع کنند و حتی نقاطی در ایران است که به آبیاری نیازی ندارد و تخم را بهطور دیمی افشانده و سر فصل درو میکنند. مخارج استعمار و مستقرداشتن دهقان و روستایی در ایران، به مراتب از سایر نقاط کمتر خواهد بود. برایناساس، میتوان بر عدۀ دهقانان و روستائیان افزود.
نظر به مراتب معروضه و برای اینکه به سهولت بتوان توجه انجمنهای بزرگ خیریۀ یهود را جلب کرد، پیشنهاد میکند که قوانینی به مضامین ذیل، از مجلس شورای ملی، شیّدالله ارکانه، بگذرد:
«… مادۀ دوم: حقوق کشوری و سیاسی ایرانیان بدون فرق نژاد و مذهب در مقابل قانون، مساوی و از مزایای آن متمتّع و بهرهمند و وظایف آن را باید بدون استثنا انجام دهند.
مادۀ سوم: یکی از عوامل مهم ترقی و تعالی مملکت ایران، کشاورزی است. هر کشاورز و صنعتگر خارجی که قصد مقیمشدن در ایران را داشته باشد، پس از دو سال اقامت در مملکت میتواند تبعیت ایران را پذیرفته و ورقۀ تبعیت به او ارائه خواهد شد.
مادۀ چهارم: دولت ایران اراضی وسیع قابل کشاورزی خالصه را مجّاناً الیالابد در اختیار کشاورزان خارجی که قصد مقیمشدن در ایران را داشته باشند، گذارده (یهودیان مهاجر به ایران)، تا خود، به کشت و زرع آن پرداخته و در آبادانیاش بکوشند.
مادۀ ششم: کلیۀ اراضی که بهموجب مقررات (مادۀ سوم) بین کشاورزان تقسیم میشود، از پرداخت هر مالیات و عوارض تا مدت دَه سال معاف است.
«امر امر مطاع – مترصّد اوامر دولت علیّه – اقل عزیزا…ّ نعیم [امضا]»[17]
هولوکاست واقعی همین کشتار هدفمند ایران در جنگ جهانی اول بوده است که با هدف تأمین منافع اقلیتی حاکم و استعمارگر تأمین شد و اگر واژۀ «هولوکاست» مصداقی واقعی برای حرف اچ انگلیسی{H} که انحصاراً برای هولوکاست یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم استفاده میشود، میبایست برای کشتار مردم آمریکای جنوبی در جریان فتح آمریکا؛ کشتار مردم اوکراین در استعمارگری استالین و چپاول صهیونیستها؛ کشتار و قحطی مردم فلسطین در جنگ جهانی دوم؛ کشتار مردم ایران در جنگ جهانی اول با قحطی و بیماری و بسیاری دیگر اشاره کرد. درواقع هولوکاست واقعی اینها بوده و هیچ موزه و نمایشگاهی برای معرفی و مرثیهسرایی برای مظلومیت این مردمان برگذار نشد و هیچ کشور استعمارگری غرامتی بر بازماندگان آن پرداخت نکرده است.
مثلث جنگ، قحطی، اشغال
محافل مخفی یهودی صهیونیستی درصدد بودند با اشغالِ بخش وسیعی از مناطق آسیای غربی ازجمله کشور ایران و ایجاد پایگاههای پوششی و استقرار یهودیان، به طرز خزندهای این مناطق را اشغال کنند. چند سال بعد در فلسطین مراحل سهگانۀ «جنگ، قحطی، اشغال» اجرا شد؛ با این تفاوت که این توطئه، در فلسطین بهصورت کامل عملی گردید و تا امروز ادامه دارد.
بهطور خلاصه فرایند وطنگزینی یهودیان بدین شکل طراحی شده بود:
- خالیشدن سرزمینی از ساکنین آن، با کشتار گسترده از طریق جنگ و قحطی.
- ایجاد ساختار حقوقی برای گرفتن سرزمین خالی از سکنه در آن کشور توسط فشار حاکمیت استبدادی مسلط بر آن سرزمین (مثل بریتانیا).
- حضور یهودیان در آن سرزمین و گرفتن زمینها برای همیشه.
این روند وحشتناک با رمز پنهان «صهیونیسم بدون صهیون»، جز کشور ایران، در چند نقطه از آمریکای لاتین و آفریقا را نیز اتفاق افتاد و اکنون بسیاری از تملکهای گسترده در این مناطق بدین شکل در اختیار یهودیان قرار گرفته است.
بزرگترین نسلکُشی سدۀ بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بود. طبق اسناد، درطول سالهای ۱۹۱۷تا۱۹۱۹، بین ۸ تا ۱۰میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مُردند و جمعیت ایران تا حدود 40 % کاهش یافت
محافل مخفی یهودی صهیونیستی درصدد بودند با اشغالِ بخش وسیعی از مناطق آسیای غربی ازجمله کشور ایران و ایجاد پایگاههای پوششی و استقرار یهودیان، به طرز خزندهای این مناطق را اشغال کنند.
[1]. دفتر ملی بایگانی و مدارک آمریکا، مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکاست. این دفتر بنیاد مستقل فدرالی در آمریکاست که ساختمان آن در واشینگتن دیسی قرار گرفته است. – National Archives and Records Administration
[2]. Mohammad Gholi Majd، The Great Famine and Genocide، 1917ـ 1919 ، University Press of America 2003. Donald. N Wilber: Riza shah Pahlavi, (New York, 1975), p.17.
[2]. Harold Nicholson: Curzon, the Last Phase, (London,1934), p.129: Persia, during the war, had been exposed to violations and sufferings not endured by any other neutral country.
[2]. Nabil-ed-Dowleh to Lansing، Note 177 and enclosures, 763.72111/7190, October 1918
.[3] حسین آبادیان، ایران: از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، چ۱، ۱۳۸۵، ص۲۳۵؛ جنگ: قحطی بزرگ و نسلکُشی در ایران، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
[4]. روزنامۀ خاطرات عینالسلطنه، ج6، ص4895.
[5]. نوبهار، سال ششم، ش107، یکشنبه 26جمادیالاولی1336، 10مارس1918، «اعلان».
[6]. ستارۀ ایران، ش114، سهشنبه 21جمادیالاولی1336، 5مارس1918، «فتوّت و مردانگی».
[7]. Nabil-ed-Dowleh to Lansing، Note 177 and enclosures, 763.72111/7190, October 1918, 5.
[8] نظام حکومتی که اشراف بسیار ثروتمند یهودی در رأس آن قرار دارند
[9] Theodor Herzl: بنیامین زئب (تئودور) هرتسل به عبری: (בנימין זאב הרצל)- ۲مه۱۸۶۰ تا ۳ژوئیه۱۹۰۴ (روزنامهنگار، فعال سیاسی و نویسنده) یهودیالاصل اتریشی که جنبش سیاسی صهیونیسم را توسعه داد. (برگرفته از: Encyclopedia Britannica) او پدر صهیونیسم سیاسی مدرن محسوب میشود. هرتسل سازمان صهیونیستی را تشکیل داد و مهاجرت یهودیان به فلسطین را در جهت تشکیل دولت یهودی ترویج کرد. به دلیل فعالیتهای صهیونیستیاش، او در زبان عبری با عنوان خوزه همدیناه (חוֹזֵההַמְדִינָה) شناخته میشود که به معنای «بینندۀ دولت» است. او بهطور خاص در اعلامیۀ استقلال اسرائیل، رسماً «پدر معنوی دولت یهود» نامیده میشود.
[10]. خاطرات خصوصی تئودور هرتسل، ۱۹۰۴ میلادی. المسیری، عبدالوهاب: دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمۀ مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانۀ کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضۀ فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
[11]. هنری فورد، یهود بینالملل، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۱۵۹.
[12]. همان، ص۹۶.
[13] Chaim Weizmann رهبر صهیونیستی متولد روسیه بود که بهعنوان رئیس سازمان صهیونیستی و بعداً اولین رئیسجمهور اسرائیل منسوب شد. او در ۱۶فوریه۱۹۴۹ انتخاب شد و تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۲ در این سمت بود. وایزمن در دستیابی به اعلامیۀ بالفور در سال ۱۹۱۷ و متقاعدکردن دولت ایالات متحده برای بهرسمیت شناختن کشور تازهتأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ نقش مهمی داشت.
[14] Herbert Samuel از اندیشمندان و فعالان برجسته و نامدار صهیونیسم بوده و به خانوادۀ معروف ساموئل مونتاگ تعلق دارد. خانوادۀ ساموئل، از آغاز، در تجارت جهانی تریاک درگیر بود و ثروت انبوه خود را از این طریق اندوخت. همچنین اولین فرماندار فلسطین، پس از اشغال آن توسط انگلستان در جنگ جهانی اول بود و در مهاجرت اشغالگرایانۀ یهودیان به فلسطین نقش مهمی ایفا کرد. نیز مدیریت قحطی بزرگ در ایران از هنرنماییهای اوست.
[15]. «قدغن حمل آذوقه»، زبان آزاد، سهشنبه ۲۳ذیقعده ۱۳۳۵، ۱۱سپتامبر۱۹۱۷.
[16]. سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، چ۲، مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص۸۵تا۹۳.
[17]. سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، چ۲، تهران: مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص۸۵تا۹۳.