صهیونیسم، از اندیشه تا عمل1-1

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل (تاریخچه جنبش صهیونیسم)

تاریخچه جنبش صهیونیسم

رژیم صهیونیستی چگونه تشکیل شد[1]

در تاریخ‌نگاری رایج، شروع صهیونیسم را برگزاری کنگرۀ اول صهیونیست‌ها در شهر بال سویس به سال ۱۸۹۷م (۱۲۷۶ش)، می‌دانند. اساساً، چنین چیزی بدون مقدمه و زمینه، امکان ندارد و نشانه‌های فراوانی، شروع حرکت صهیونیسم را به سال‌ها پیش می‌رساند؛ اما اگر حتی همین را هم بپذیریم، باید ابتدا بدانیم در اواخر قرن نوزدهم، اوضاع و احوال اروپا چگونه بوده است.

در این ایام، اروپا به‌طور کامل، در آنچه به نام «دنیای صنعتی» مشهور است کاملاً‌ غرق شده بود. کارخانه‌های فراوان، کار کارگری، ‌احزاب سیاسی مختلف، اقتصاد صنعتی و تولید انبوه، زدوبندهای سیاسی درجهت حفظ و گسترش دامنۀ نفوذ و در خارج از اروپا حفظ دنیای استعماری که از یک‌سو مواد خام کارخانه‌ها را فراهم می‌کرد و از سوی‌دیگر، بازار فروش و دنیای مصرف بخشی از تولیدات را تأمین می‌کرد، مجموعۀ اوضاع و احوال اقتصادی و سیاسی اروپا را می‌ساخت. امپراتوری‌های قدیمی اتریش و پروس، گرفتار تعارض شده بودند تا ازسویی، قیافۀ اشرافیت قدیمی سنتی خود را حفظ کنند و از سوی‌دیگر، با دنیای صنعتی جدید آشنا شوند. کشورهای استعماری همچون هلند و بلژیک و فرانسه و ایتالیا و آلمان ، با ثروت بادآورده و اخلاق نژادپرستانه از سویی، نفرت‌انگیز بودند و از سوی‌دیگر، رشک‌برانگیز.

اما این محدودۀ اروپا با سه کشور در اطرافش کاملاً‌ ارتباط داشت و در تأثیر و تأثر با آن‌ها بود:

اول، انگلستان که بعد از شکست ناپلئون در سال ۱۸۱۵م (۱۱۹۴ش)، ‌درواقع، آقا بالاسری برای اروپا شده بود و در اقتصاد و سیاست و دسیسه‌ها و جابه‌جایی قدرت‌ها دخالت فراوان داشت. به‌خصوص که منشأ فراماسونری و داعیه‌دار انقلاب صنعتی نیز بود. انگلستان در قرن نوزدهم، کاملاً در اختیار سرمایه‌داری یهود و در رأس آن‌ها خاندان روچیلد بود.

دوم، روسیۀ تزاری با سرزمینی پهناور و تاریخی پُرفرازونشیب و در قرن نوزدهم هم با کشمکش‌های فراوان داخلی با رفت‌وآمد هر تزار، کل سیاست و شیوۀ رفتار زیرورو می‌شد. تلاش برای گرفتن و هضم صنعت و درعین‌حال، حفظ و حراست سرزمینی وسیع با طوایف متنوع و فرهنگ‌های فراوان، وضع خاصی را ایجاد کرده بود که نمی‌توان چندان آن را پیش‌بینی کرد. روسیه در آن ایام، بیشترین تعداد یهودی‌ها را در درون خود جای داده بود که علاوه‌بر همه‌نوع تلاش قومی، جریان سیاسی مهمی را هم به نام مارکسیسم هدایت می‌کرد که عاقبت هم خاندان رومانوف را به زیر کشید.

سوم، امپراتوری عثمانی که نام و یادش قرن‌ها موجب وحشت اروپا می‌شد. دولتی مسلمان که بعد از جنگ‌های صلیبی و رنسانس و پس از فتح قسطنطنیه در اواخر قرن پانزدهم، حتی توانسته بود شهر وین را نیز محاصره کند. دولت عثمانی برای سردمداران و حکومت‌گران اروپا همیشه با نوعی وحشت و ترس همراه بود و لذا، برای گسترش و حفظ قدرت باید از این کابوس آزاد می‌شد.

در چنین شرایطی است که عناصر و عوامل فراوان و جدیدی، تاریخ اروپا را نقش می‌زد. یهودی‌ها در این میان، به‌عنوان قوم منحصر‌به‌فردی که برخلاف همۀ اقوام دیگر در سراسر دنیا، پراکنده شده و دولت و سرزمین خاصی نداشتند، به‌طور طبیعی به این فکر می‌افتادند که راهی برای خود بیابند.

یهودی‌ها با وجود پراکندگی و با اینکه بعضاً در بعضی کشورها، تحت‌فشار دولت‌ها و قدرت‌ها و مردم قرار می‌گرفتند در این ایام احساس می‌کردند می‌توانند به کارهای بزرگ‌تری دست بزنند. آن‌ها با جریان استعمار، ثروت‌های کلانی اندوخته بوند، با ارتباطات خود در کشورهای مختلف و ایضاً با ارتباط با تشکیلات فراماسونری، احساس قدرت می‌کردند و از بسیاری جریانات پشت پرده خبر داشتند و چه بسا، بسیاری از آن‌ها را خود سازمان می‌دادند، با قدرت پول و سرمایه و خصوصاً ‌در دنیای مادی و اقتصادی اروپای قرن نوزده، این‌ها می‌توانستند بازیگران قدرتمندی باشند، با عقب‌نشینی کلیسا و برخاستن موانع فرهنگی و اخلاقی، امکان ترویج اندیشه‌های خود را یافته بودند و با در اختیارگرفتن روزنامه‌ها و محافل فکری و فرهنگی، امکان تأثیرگذاری را یافته بودند و همۀ این‌ مسائل، آن‌ها را به این فکر انداخته بود که می‌شود به آرزوی دیرینۀ دولت یهودی هم جامۀ عمل پوشاند.

آرزوی دیرینه یهود

قوم یهود از سال ۷۰ میلادی که به دست تیتوس از فلسطین رانده و در کشورهای جهان، پراکنده شده بودند، در همۀ دعاها و نمازها مدام و هر روز، این جمله را تکرار می‌کردند که «سال دیگر اورشلیم»، اما نحوۀ اجرای این آرزو را با شیوۀ آرام و با معجزۀ خداوندی می‌دانستند؛ ولی در قرن نوزده، ‌احساس قدرت اقتصادی و سیاسی از یک‌سو و رواج اندیشه‌های مادی و دنیایی از سوی‌دیگر، آرزوی «بازگشت به ارض موعود» را با تدابیر نظامی و سیاسی آمیخت و آن‌ها را بر آن داشت که به‌جای انتظار معجزه، آستین‌ها را بالا بزنند و خود شروع کنند.

«سوکولوف»[2] یکی از بنیان‌گذاران و نظریه‌پردازان پُرآوازۀ صهیونیسم می‌نویسد:

با آن‌که یهودیان انگلیس در تبلیغ اندیشه و سیاست بازگشت و استقرار یهودیان در فلسطین پیشگام بودند، پیشرفت علمی دراین‌زمینه، مرهون تلاش یهودیان فرانسه یا دقیق‌تر بگوییم، فردی یهودی‌فرانسوی است. فعالیت و کوشش عاشقان صهیون با آغاز فعالیت گستردۀ بارون ادموند دورچیلد در سال‌های۱۸۹۶ تا ۱۸۹۵ برای ایجاد آبادی یهودی‌نشین در فلسطین وارد مرحلۀ تازه‌اش شد.[3]

جالب است که هم در انگلیس و هم در فرانسه و هم در همۀ اروپا، این خانوادۀ گستردۀ روچیلد است که هم به سیستم جهانی بانکداری سلطه دارد و هم به دولت‌ها وام می‌دهد و هم مخارج طرفین جنگ‌ها را تأمین می‌کند، هم برای برده‌داری، سرمایه ‌درست می‌کند، هم برای خرید سهام کانال سوئز و نیز حفر کانال پاناما سرمایه‌گذاری می‌کند. همان کارها که دیگر یهودی‌ها هم با اندازه‌ها و مقیاس‌های کوچک و بزرگ در سراسر جهان و در طول تاریخ انجام داده‌اند، علاوه‌بر همۀ این‌ها، با دستیابی به باغ‌ها و زمین‌های فلسطین، عده‌ای یهودی را در سرزمین مقدس جاگیر می‌کند.

تازه از این ایام به بعد است که سروصدای شخصی دیگر درزمینۀ ژورنالیسم مطبوعاتی و اجتماعی یهودیان اروپا به‌عنوان رهبر نهضت صهیونی پیدا می‌شود:

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل1-2

«تئودور هرتصل۱۹۰۴ تا۱۸۶۰ روزنامه‌نگار اتریشی‌مجارستانی، مؤسس صهیونیست، متولد بوداپست، در وین به روزنامه‌نگاری و درام‌نویسی پرداخت. اولین کنگرۀ صهیونیسم را در شهر بال (سویس) در سال ۱۸۹۷، تشکیل داد و همین کنگره بعداً سازمان جهانی صهیونیسم[4] شد که خود وی تا زمان مرگش ریاست آن را برعهده داشت.[5]»

چند روز پس از کنفرانس، هرتصل در یادداشت‌های خویش این‌طور نوشت:

اگر بخواهم کارهای انجام‌شده در کنفراس بال را در یک کلمه که البته قادر به انتشار و بیان آن نیستم، خلاصه کنم، باید چنین بگویم که دولت یهودی در بال به‌وجود آمد. گرچه این سخن را اگر در آن زمان می‌گفتم، دنیا مرا مورد تمسخر قرار می‌داد. در خلال ۵ سال یا شاید ۵۰ سال آینده به‌طور قطع، همگان آن را خواهند دید… .[6]

حقوق‌دانان عرب در کنفرانسی که در سال ۱۹۶۷م (۱۳۴۶ش)، در الجزایر برگزار کردند، دربارۀ انگیزه‌ها و نیات پنهانی سردمداران صهیونیسم، نکاتی را ذکر کرده‌اند که شایان توجه است:

هرتصل، خود شکل جغرافیایی کشوری که بنا بود در آینده تشکیل شود، توصیف کرده بود: «ما باید به نسبت پیشرفت بازرگانی خارجی خود، به دریا راه پیدا کنیم. نیز باید مالک زمینی با وسعت زیاد و پر دامنه باشیم، تا کشاورزی جدید خود را در مقیاسی بزرگ در آن زمین اجرا کنیم» (از دفتر خاطرات تئودور هرتصل). شعار تبلیغاتی ما باید چنین باشد: «فلسطین داود و سلیمان» و سطح آن: «از رود نیل تا شط فرات» (ایضاً).

کنگرۀ دوم که در سال ۱۸۹۹ تشکیل شد، تصمیم گرفت بانک مستعمراتی یهود را تأسیس کند و آن بانک، شرکت سهامی بود با سرمایۀ دومیلیون لیرۀ استرلینگ و مرکز آن در لندن قرار داشت.

این بانک درحقیقت  مناسبت‌ترین وسیلۀ معامله با حکومت ترکیه[7] ‌برای کسب امتیاز و خرید زمین بود. سرمایۀ ملی یهودی که در سال ۱۹۰۱، به‌وسیلۀ کنگرۀ پنجم صهیونیسم ایجاد شد، در اندیشۀ مبتکران و مؤسسان آن، خرید زمین را در فلسطین تأمین می‌کرد و بایستی این زمین‌های ابتیاعی[8]، ملک غیرقابل انتقال ملت یهود باشد.[9]

گفتنی است که صهیونیست‌ها علاوه‌بر تشکل و تجمع اعضای خود، کوشش‌های دیگری هم در زمینه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی انجام می‌دادند. آن‌ها از یک‌سو با هجوم فرهنگی‌تبلیغاتی و با به‌کارگیری انواع وسایل هنری و ادبی مطبوعاتی، کوشیدند تا هم لزوم یک جنبش همه‌گیر یهودی و صحت راه خویش را به یهودیان نشان دهند و آن‌ها را به‌دنبال خود بکشند و هم به مردم اروپا بقبولانند تا با مخالفت آن مواجه نشوند؛ اگرچه نقشه‌های مزورانه‌ای نیز داشتند تا از احساسات یهودی آنتی‌سمیتیستی ، ریشه‌دار اروپائیان نیز درجهت مقاصد خود استفاده کنند. ازسوی‌دیگر، آن‌ها با انواع روابط با سردمداران و سیاست‌مداران اروپایی و نیز دولت عثمانی قدم‌به‌قدم درجهت مقاصد خود پیش رفتند.[10]

یکی از این تلاش‌ها، ‌رجوع به سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی و پیشنهاد خرید سرزمین فلسطین بود که با عکس‌العمل تند سلطان مواجه شد.

سلطان عبدالحمید در ژوئن۱۸۹۶، به این درخواست پاسخی شایسته داد. (او گفت) امپراتوری ترکیه از آن من نیست؛ بلکه متعلق به ملت ترک است. من نمی‌توانم هیچ قطعه‌ای از آن را مجزا کنم. بهتر آن است که یهودیان، میلیون‌ها (پول) خود را پس‌انداز کنند! هنگامی که امپراتوری من تقسیم گردد، فلسطین را مفت تصاحب خواهند کرد؛ اما اینک فقط لاشۀ ما را می‌توان تقسیم کرد. من اجازه نمی‌دهم که موجود زنده را کالبدشکافی کنند.[11]

سلطان عبدالحمید به‌روشنی می‌‌دانست که این جواب روشن و تند درواقع، اعلام جنگ به جهودان است و حتی سرنوشت خود را هم پیش‌بینی می‌کرد.

عبدالحمید در نامه‌ای که به شیخ محمود ابوالشامات در دمشق نوشته، سبب قیام ترکان و یهودیان بر خود را مخالفت او با طرح تشکیل وطن یهودی در فلسطین می‌داند.[12]

جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، شروع شد. در یک طرف جنگ، روسیۀ تزاری بود و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و آمریکا و ژاپن و در سوی دیگر، امپراتوری عثمانی و آلمان و اتریش و هنگری و بلغارستان. یعنی علاوه‌بر این‌که همۀ کشورهای اروپایی در این جنگ ویرانگر درگیر شده بودند و اساس اقتصاد و حیات اجتماعی همۀ آن‌ها در معرض هجوم واقع می‌شد؛ ‌اما درواقع، این روسیه و عثمانی بودند که باید در این جنگ تا آخرین نفس تلاش می‌کردند تا از پای در بیایند.    درنهایت نیز هر دو دچار فروپاشی شدند. روسیه تزاری تبدیل شد به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و امپراتوری عثمانی هم تکه‌پاره شد و کشورهای متنوع و مختلف خاورمیانه، تحت سیطرۀ انگلیس و فرانسه ساخته شد و بدنۀ اصلی عثمانی هم تبدیل شد به ترکیۀ لائیک تحت‌فرمان آتاتورک یهودی‌الاصل و مخالف شدید اسلام و مسلمانی.

آغاز اشغال

قبل از پایان جنگ، در سال ۱۹۱۷م (۱۲۹۶ش)، یک واقعۀ مهم رخ داد. صدور اعلامیۀ بالفور، وزیر خارجه انگلیس که در نوامبر آن سال و یک ماه پیش‌از آن‌که بیت‌المقدس به تصرف ژنرال آلن بی، یهودی‌انگلیسی درآید به روچیلد نوشت:

«وزارت امور خارجه، ۲نوامبر۱۹۱۷

 لُرد روتچیلد عزیز، با مسرت فراوان، به نمایندگی از جانب دولت اعلی‌حضرت، اعلامیۀ حمایت از آمال صهیونیستی یهودیان را که به کابینه تسلیم شده و مورد تصویب قرار گرفته است، ابلاغ می‌دارم. دولت اعلی‌حضرت، تأسیس یک موطن ملی برای قوم یهود را در فلسطین، با دیدۀ مساعد می‌نگرد و تمامی تلاش خود را برای تسهیل در تحقق این هدف به‌کار خواهد گرفت؛ البته با درک کامل این نکته که هیچ اقدامی مغایر با حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهود موجود در فلسطین یا حقوق و موقعیت سیاسی که یهودیان ساکن در کشورهای دیگر از آن‌ها برخوردارند، صورت نخواهد گرفت. سپاسگذار خواهم شد چنانچه این اعلامیه را به فدارسیون صهیونیستی ابلاغ کنید.»

                                                ارادتمند شما

آرتور جیمز بالفور[13]

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل1-3

پس از پایان جنگ و پیروزی انگلیس و فرانسه، تشکیلات بین‌المللی به‌ نام «جامعۀ ملل» سرهم‌بندی شد که قرار بود، نظام جهانی برای راه‌بردن کل دنیا به‌وجود بیاورد. اما تنها کاری که کرد، این بود که سرزمین فلسطین را در قیمومیت انگلستان درآورد؛ در حالی‌که بقیۀ سرزمین‌ها و قومیت‌های جداشده از عثمانی، هریک به‌صورت یک کشور درآمدند. طبعاً، ‌قیمومیت انگلستان به‌معنی سیطره و سلطۀ بزرگ‌ترین ابرقدرت آن روز دنیا بر منطقۀ فلسطین بود که هر مخالفت و دشمنی با آنچه در آنجا باید رخ می‌داد، در نطفه خفه شود.

آنچه باید رخ می‌داد درواقع، در وعدۀ بالفور از جانب انگلیس روشن شده بود. در ۱۹۲۳، فلسطین تحت قیمومیت بریتانیای کبیر قرار داده شد و هدف این کار، اجرای مفاد اعلامیۀ بالفور بود. تعداد مهاجران یهودی به فلسطین در سال اول قیمومیت، افزایش بسیار یافت؛ ولی دیری نگذشت که بین بریتانیا و صهیونیست‌ها بر سر تعبیر بعضی از مواد اعلامیه، اختلافِ‌نظر پدید آمد و این امر، سبب اختلاف بین سران نهضت درباب نحوۀ مقابله با بریتانیا گردید. در طی جنگ جهانی دوم،  ایالت متحدۀ آمریکا، مرکز فعالیت صهیونیست‌ها شد.[14]

در بین سال‌های ۱۹۲۳م (۱۳۰۲ش) تا ۱۹۲۸م (۱۳۰۷ش)، یهودی‌ها با سازمان‌دهی صهیونیست‌ها، گروه‌گروه وارد فلسطین می‌شدند و مسلمانان فلسطین، به‌تدریج با حقایق تلخ قضایا آشنا می‌شدند تا این‌که در سال ۱۹۲۹م (۱۳۰۸ش)، در کنار دیوار براق (ندبه) بزرگ‌ترین درگیری مسلمانان با صهیونیست‌ها، ‌در آن دوران، رخ داد که تلفات سنگینی برای طرفین داشت.

از سال‌های ۱۹۳۵م (۱۳۱۴ش)، به بعد با زمزمه‌های حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان و سخنرانی‌های هیتلر، مهاجرت‌های بیشتر و بیشتری به‌سوی فلسطین اوج گرفت. در سال ۱۹۳۳م (۱۳۱۲ش)، تعداد یهودی‌های واردشده به فلسطین به ۳۰۳۲۷ نفر یعنی سه‌برابر سال قبل و نزدیک شش‌برابر دو سال پیش‌ازآن رسید. این ارقام در سال‌های ۱۹۳۴م (۱۳۱۳ش) و ۱۹۳۵م (۱۳۱۴ش)، به‌ترتیب به ۴۲۳۶۰ و۶۱۸۶۰ نفر رسید که موجب وحشت ساکنان فلسطین و باعث عکس‌العمل تند آنان شد.

در سال ۱۹۳۵م (۱۳۱۴ش)، روحانی مجاهد به نام عزالدین قسام که گروه مسلحانه‌ای تشکیل داده بود، با نیروهای انگلیس درگیر شد و با قوای عظیم نظامی آن‌ها مقابله کرد و شهید شد. شهادت او، آتش جنگ را در فلسلطین شعله‌ور ساخت؛ به‌طوری‌که در پانزدهم آوریل ۱۹۳۶م (۱۳۱۵ش)، ‌فلسطینیان، چند یهودی را کشتند و یهودی‌ها در تل‌آویو تظاهراتی راه انداختند و بلوا و آشوب در شهرها و روستاها و به اشکال مختلف بروز کرد و باز روحانی دیگری به نام حاج محمدامین‌الحسینی، عنان رهبری انقلاب فلسطینیان را به‌عهده گرفت.

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل1-4

مجاهدات فلسطینیان به‌طور مداوم، ادامه داشت. همچنان‌که دسیسه‌های صهیونیست‌ها و همراهی انگلیس‌ها با آن‌ها. در این ایام، دو پدیدۀ مهم و خطرناک هر روز شدیدتر و عمیق‌تر رخ می‌نمود: یکی مهاجرت یهودی‌ها به فلسطین و دوم، تسلیح و آمادگی نظامی آن‌ها. نقش انگلیس در این ایام، آن بود که با انواع سیاست‌بازی‌ها و نیرنگ‌ها، از سویی، فلسطینیان را در مقابل جریان مهاجرت یهودی‌ها به صبر و تحمل و وعده و آینده دلخوش کند و از سوی‌دیگر، به‌شدت از مسلح‌شدن آنان جلوگیری کند؛ در حالی‌که در مقابل تسلیح یهود، مقاومت و واکنش مهمی نشان نمی‌داد.

در هرحال، این قضایا با شروع جنگ جهانی دوم تا حدودی فروکش کرد و گویی مردم فلسطین در مقابل حادثه‌ای بزرگ‌تر، از گرفتاری‌های خود غافل شدند. جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹م (۱۳۱۸ش)، شروع و در ۱۹۴۵م (۱۳۲۴ش)، تمام شد که در طرفی، انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروی گروه متفقین را تشکیل می‌دادند و در مقابل آنها، آلمان و ایتالیا و ژاپن بودند که کشورهای محور را شامل می‌شدند.

این جنگ هم با تلفات بیش از۵۰ میلیون نفر و خسارات و خرابی‌های بی‌حساب تمام شد و درواقع، آمریکا و بانک‌های صهیونیستی آن بودند که پیروز جنگ به‌حساب می‌آمدند؛ چراکه با۴۰۰ میلیارد دلار وام به کشورهای درگیر جنگ، آن‌ها را کاملاً وامدار خود و تحت سلطۀ شرایط خویش درآوردند. بعد از جنگ هم باز همان اهداف و اغراض جامعۀ ملل و قواعد جهانی در قالب سازمان ملل متحد جمع‌وجور شد و سلطۀ بلامنازع آمریکا بر کشورهای جهان و البته با حضور ابرقدرت شرق که شوروی بود و بهترین اثر و فایده‌اش برای غربی‌ها، این بود که همۀ تحمیل‌ها و سلطه‌های خود را با شعار مبارزه با کمونیسم و شوروی توجیه می‌کردند.

اما در فلسطین، بلافاصله پس از خاتمۀ جنگ، باز هم همان توطئه‌ها و دسیسه‌ها شروع شد: مهاجرت‌های بیشتر و بیشتر یهودی‌ها، ‌مسلح‌شدن صهیونیست‌ها، راندن فلسطینی‌ها به عقب و فشارهای انگلیس بر اعراب، حمایت آمریکا از یهودی‌ها و اختلاف انواع و اقسام کشورهای عربی و اعمال قدرت‌های آنان بر فلسلطینیان که مشکلات آنان را پیچیده‌تر می‌کرد.

و البته مجامع بین‌المللی و کشورهای بزرگ هم با انواع و اقسام معاهده‌ها و قرار و مدارها درواقع، فضایی را به‌وجود می‌آوردند که صهیونیست‌ها بهتر بتوانند به توطئه‌ها و دسیسه‌های خود ادامه دهند.

صهیونیست‌ها کاملاً‌ به سراغ آمریکا رفته و به‌کلی از انگلیس دست شسته بودند؛ اما انگلیس هم، دفاع و همراهی به‌نفع فلسطینیان نمی‌کرد. بر اثر فشار صهیونیست‌ها، رئیس‌جمهور آمریکا، ترومن، در سپتامبر۱۹۴۵ و پس‌از ‌آن نیز از دولت بریتانیا تقاضا کرد که ۰۰۰/۱۰۰ پناهندۀ یهودی‌اروپایی را در فلسطین بپذیرد. دولت بریتانیا در پاسخ، آمریکا را دعوت کرد تا در کمیتۀ تحقیق متشکل از نمایندگان انگلستان و آمریکا در باب فلسطین و پناهندگان یهود شرکت کند. این کمیته در دسامبر تشکیل شد و گزارش خود را در۳۰ آوریل۱۹۴۶ تقدیم کرد. از جمله مواد و شرایط مهم این گزارش، صدور فوری اجازۀ مهاجرت ۰۰۰/۱۰۰ تن یهودی به فلسطین و تصدیق این اصل بود که فلسطین باید نه کشور عربی و نه کشور یهودی باشد…[15]

گویا نه فلسطینی در کار است و نه ساکنینی دارد و نه آنان نظری دارند. خودشان می‌بریدند و می‌دوختند و روزبه‌روز عرصه بر فلسطینیان تنگ‌تر و میدان برای صهیونیست‌ها بازتر می‌شد. کم‌کم شکل قضایا به‌این‌صورت درآمده بود که طرحی را انگلیس می‌داد، آمریکا نمی‌پذیرفت و آمریکا پیشنهادی می‌کرد و انگلیس مخالفت می‌کرد. این قضایا ادامه داشت تا آشوب و اغتشاش در فلسطین درگرفت و در هرج‌ومرجی که همۀ این ناحیه را فرا گرفته بود، خون‌های بسیاری از هر دو طرف ریخته شد . در ۱۹ مارس ۱۹۴۸، آمریکا عدمِ ‌پشتیبانی خود را از طرح تقسیم فلسطین اعلام کرد.

انگلستان از شرکت در هرگونه طرحی که مورد قبول دو طرف ذی‌نفع نباشد، سرباز زد و تصمیم قطعی خود را به اتمام حکومت قیمومیت و فراخواندن قوای خود از فلسطین در ۱۵ مه ۱۹۴۸ اعلام کرد. جلسۀ فو‌ق‌العادۀ مجمع عمومی سازمان ملل در ماه آوریل برای مطالعۀ مجدد مسئلۀ فلسطین برگزار شد. در این جلسه، طرح حکومت قیمومی فلسطین مورد بحث قرار گرفت ولی صهیونیست‌ها در۱۴مه، تأسیس دولت اسرائیل را اعلام داشتند. ترومن، رئیس جمهور  ایالات متحده این دولت جدید را چند ساعت پس از اعلام تأسیس آن، به رسمیت شناخت. در این ضمن، یهودیان فلسطین با سنگدلی تمام به عملیات انتقام‌جویانه دست زدند و در ۹ آوریل، یک سازمان تروریسی یهودی، ‌ساکنان دهکدۀ عرب‌نشین دیریاسین[16] نزدیک بیت‌المقدس را قتلِ‌عام کرده و حتی به زنان و کودکان نیز رحم ننموده…[17] و این‌چنین، دولت صهیونیستی بر روی خون و  رنج و آوارگی مردم فلسطین شکل گرفت.[18]


[1]. برگرفته از کتاب ارزشمند:@سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ایران@، چ۲، مؤسّسۀ مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، ۱۳۸۴، ص۴۳تا۵۴.

[2] Nahum Sokolow

[3]. ناهوم سوکولوف، @تاریخ صهیونیسم@، ص۳۳۵.

[4]. World Zionist Orqanization.

[5]. دکتر غلامحسین مصاحب، @دانشنامۀ فارسی@، ج۳، ص۳۲۵۹، عنوان هرتصل.

[6]. دکتر غازی اسماعیل ربابعه، @استراتژی اسرائیل@، ترجمۀ محمدرضا فاطمی، نشر سفیر، چ۱، ۱۳۶۸، ص۱۸.

[7]. غربی‌ها و خصوصاً یهودی‌ها حتی از بردن نام عثمانی ابا دارند؛ درحالی‌که مقصودشان از ترکیه همان عثمانی است.

[8] فروخته شده-خریدنی

[9]. گزارش حقوق‌دانان عرب در الجزایر، @مسئلۀ فلسطین@، ترجمۀ اسدالله مبشری، انتشارات خوارزمی، چ۲، ۱۳۷۵، ص۵۶.

[10]. مشروح این قضایا را در کتاب توطئۀ جهانی نوشتۀ محمدتقی تقی‌پور، چاپ ۱۳۶۷، سازمان تبلیغات اسلامی می‌توان دید.

[11]. گزارش حقوق‌دانان عرب در الجزایر، @مسئلۀ فلسطین@، ص۵۸.

[12]. عبدالله ناصری طاهری، @بیت‌المقدس شهر پیامبران@، انتشارات سروش، ۱۳۶۷، ص۶۹.

[13]. عبدالله شهبازی، @ظهور و سقوط سلطنت پهلوی@، ج۲، تهران: مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶، ص۱۱۵. این ارجاع از کتاب@سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ایران@ نیست و برای کامل‌تربودن متن بیانیه، در اینجا آمده است.

[14]. غلام‌حسین مصاحب، @دانشنامۀ فارسی@، ج۲، ص۱۵۹۹، ذیل عنوان صهیونیست.

[15]. غلام‌حسین مصاحب، @دانشنامۀ فارسی@، ج۲، ص۱۹۲۲.

[16]. شرح کشتار زنان و کودکان و مردان دهکدۀ فلسطینی دیریاسین در کتاب @جنایات جهانی@، نوشتۀ شمس‌الدین رحمانی، انتشارات پیام آزادی، چ۱، ۱۳۶۸ آمده است.

[17]. غلام‌حسین مصاحب، @دانشنامۀ فارسی@، ج۲، ص۱۹۲۳.

[18]. برای کسب اطلاعات بیشتر دربارۀ جنایات صهیونیست‌ها در فلسطین، مراجعه شود به کتاب غازی خورشید، @تروریسم صهیونیستی در فلسطین اشغال‌شده@، ترجمۀ حمید احمدی، مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر، چ۱، ۱۳۶۳.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code