واکاوی دلایل اثبات یا رد واقعی بودن پروتکل ها
از پروتکلها چه میخواهند؟[1]
هنری فورد، هدفگذاری کلان در پروتکلها را بسیار جالب تحلیل کرده است که برای شناخت محتوای درونی پروتکلها، بسیار لازم است؛ لکن آنچه درخور تأمل است، زمان بیان این سخنان است. زمان بیان دیدگاه هنری فورد به ابتدای قرن بیستم باز میگردد؛ ولی قابلیتهای فرازمانی داشته و گویی اکنون نیز درحال وقوع است.
«روشی که پروتکلها برای تجزیه و درهمشکستن جامعه بهکار میگیرند، روشن است: نابودی اندیشهها! درک این روش، برای فهمیدن معنی جریانهای متناقضی که دورۀ حاضر (دورۀ هنری فورد) را چنین آشفته و نابسامان ساختهاند، لازم است. اگر آنان که به واسطۀ این اصوات مختلف و فرضیات ناهماهنگ، پریشان و مأیوس شدهاند، دریابند که اغتشاش و دلسردی آنها دقیقاً همان هدفی است که دنبال میشود، شاید سرنخی مطمئن برای ارزیابی آن اصوات و درک معنی آن فرضیهها بهدست آورند.
«عدم اطمینان، تردید، یأس و ترس، همان واکنشهایی هستند که برنامۀ طرحریزیشده در پروتکلها میخواهد ایجاد کند. »
اجرای این روش، وقت میگیرد و بر طبق پروتکلها، وقت هم گرفته و درحقیقت، قرنها طول کشیده است. هزارونهصد سال طول کشید تا اروپا به این درجه از انقیاد و سرسپردگی کشیده شود. انقیاد خشونتآمیز در برخی کشورها و انقیاد سیاسی در برخی دیگر و سرسپردگی اقتصادی در همۀ کشورهای اروپا، اما در آمریکا، اجرای همین برنامه، تقریباً با همین میزان موفقیت، مستلزم فقط ۵۰ سال بوده است! توجه شود مرکز قدرت یهود، آمریکاست و حامیان اصلی برنامۀ یهود در این کشور اقامت دارند.
کل روش پروتکلها را شاید بتوان با یک عبارت توصیف کرد: تجزیه، خنثی ساختن آنچه انجام شده، ایجاد یک خلأ زمانی طولانی و توأم با نومیدی که در آن، هرگونه تلاش برای بازسازی بینتیجه خواهد ماند و نیز اعتقاد و اعتماد به نفس درمیان مردم غیریهود را خدشهدارکنند، تا آنان که خارج از این هرجومرج و آشفتگی قرار دارند، بهآرامی و باقدرت، اختیار امور را بهدست بگیرند. این، خلاصۀ روش پروتکلهاست.
«برای تسلطیافتن بر افکار عمومی، نخست باید آن را مغشوش ساخت.»
زهر لیبرالیسم
حقیقت، یکی است و نمیتوان آن را مغشوش کرد؛ اما این لیبرالیسم دروغین و فریبنده که همهجا انتشاریافته و تحتحمایت یهود در آمریکا با سرعتی که در اروپا هرگز سابقه نداشته، درحال شکلگیری است، بهآسانی دچار اغتشاش میشود؛ زیرا خطاست و عاری از حقیقت است و خطا، هزار چهره بهخود میگیرد.
یک ملّت، حزب، شهر یا انجمنی را که «زهر لیبرالیسم»، آن را آلوده کرده باشد، درنظر بگیرید. صرفاً با ارائۀ اَشکالِ دیگری از اندیشۀ اصلی، میتوانید در آن به تعداد افراد و اعضای آن، انشعاب ایجاد کنید. این از دید نیروهایی که مخفیانه افکار عمومی را کنترل میکنند، یک استراتژی معروف و شناخته شده است. وقتی تئودورهرتسل، از بنیانگذاران اندیشه صهیونیسم، سالها قبل اظهار داشت که حکومت صهیونیستی پیش از ظهور دولت سوسیالیستی، پدید میآید، این استراتژی را میشناخت و او میدانست لیبرالیسمی که وی و اسلافش بنیان نهاده بودند، چگونه به واسطۀ اختلافها و انشعابهای بیشماری به زنجیر کشیده شده و فلج خواهد شد.
جریانی را که غیریهودیان و نه یهود، قربانی آن بودهاند، میتوان چنین تشریح کرد: ترویج «روحیۀ تساهل و آزاداندیشی»[2] بهمثابۀ یک آرمان و ایدهآل. این عبارت در همۀ بیانههای اعتراضآمیز یهود علیه اشارات علنی به آنها یا بهاصطلاح برنامۀ جهانیشان به چشم میخورد: «ما تصور میکردیم شما آزاداندیشتر از آن باشید که چنین افکاری را بیان کنید.» این لفظ، یک اصطلاح مهم و کلیدی است و بر وضع و حالتی ذهنی دلالت میکند که یهودیان، مایلاند غیریهود را همواره در آن نگاه دارند؛ یعنی نوعی حالت اغماض توأم با رخوت، حالتی که در آن، عباراتی بیمعنی درباب آزادی به زبان میآید، عباراتی که همچون معجون خوابآور بر ذهن و وجدان اثر میگذارد و انجام هر کاری را در خفا جایز میداند. این عبارت، این شعار، یک سلاح بسیار قابلاعتماد یهودی است. @پروتکل پنجم@: «در همۀ ادوار، مردم کلمات را بهجای اعمال پذیرفتهاند.» پروتکلها باصراحت اذعان میدارند که واقعیتی در پس این عبارت وجود ندارد.
در پروتکلها آمده است:
«برای منحرفنمودن فکر و نظر غیریهود، باید توجه آنها بهسمت صنعت و تجارت جلب شود.» همین منحرفساختن افکار بهسوی پایگاه ماتریالیستی است که قدرت تصرف و نفوذ حامیان پروتکلها و همچنین، مبلغان یهودی را پیش از هر چیز افزایش میدهد. «تساهل و آزاداندیشی» با نادیدهانگاشتن مسائل اصلی و حیاتی، بهسرعت، به مادیگرایی تنزیل پیدا میکند. تمامی اختلافاتی که امروز جهان را پریشان میسازد، میتوان در همین قلمرو نازل جستوجو کرد.
این نزول به مادیگراییِ محض، تا بدانجاست که ازسویی، سرمایۀ یهود در قالب پرداخت وام بهرهای به کارخانهداران، آنهارا تحتفشار قرار میدهد و ازسویدیگر، آشوبگران یهودی که بر کارگران فشار میآورند، شرایطی را بهوجود آوردهاند که بدون تردید، ادارهکنندگان جهانی ِتوطئۀ پروتکلها را فوقالعاده خشنود مینماید. به @پروتکل نهم@ توجه کنید:
«ممکن است ترکیب قدرت غیریهودیان آگاه و بابصیرت و قدرت کور تودهها، ما را به هراس اندازد؛ ولی ما، با برافراشتن حصاری از تضاد و خصومت میان این دو، همۀ اقدامات لازم را علیه چنین اتحاد محتملی بهعمل آوردهایم. بدینگونه، نیروی کور و بیبصیرت تودهها، حامی ما باقی میماند. ما و فقط ما، آنان را رهبری خواهیم کرد. طبعاً، انرژی آنها را برای دستیابی به هدف خود بهکار خواهیم گرفت.»
مشاهدۀ شجرهنامۀ[3] لیبرالیسم یهود، از آغاز تا تأثیرات اخیر آن بر زندگی غیریهود چندان مشکل نیست. پریشانی و اغتشاش مدنظر یهود اینجاست.
«امروزه پریشانی، مشخصۀ اصلی فضای فکری غالب مردم است. نمیدانند چهچیز را باور کنند. نخست، مجموعهای از واقعیات به آنها ارائه میشود و آنگاه مجموعهای دیگر، سپس تفسیری از شرایط به آنان القا میگردد و بعد تفسیری دیگر، کمبود اطلاعات صحیح بهطور شدیدی، احساس میشود.»

بازار مکارهای پُر از تفسیرهای مختلف وجود دارد که هیچچیز را روشن نمیکند؛ بلکه فقط بر اغتشاش میافزاید. درحقیقت، بر بخشی از روش ایجاد پریشانی و اغتشاش که همۀ نیروهای یهودی برای بهوجودآوردن آن متحد میشوند، باید بیفزاییم که ایجاد حالتی بسیار علاجناپذیرتر از پریشانی نیز ادامۀ روش مذکور را تشکیل میدهد: «تخلیه و فرسایش قوا».[4]
درک این معنا مستلزم تلاش زیادی نیست. امروز خستگی و فرسودگی، یکی از عواملی است که مردم را تهدید میکند. جنگ و خستگی و فشار روحی ناشی از آن، فرایند تخلیه و فرسایش قوا را آغاز کرده است. در بسیاری از کشورها شکست حرکتهایی که به دروغ، «نهضتهای مردمی» خوانده میشوند، کار را به جایی رسانده که مردم میپندارند هیچ نهضت مردمی قرین موفقیت نخواهد بود.
«@پروتکل دهم@: قوای همه را با ترویج اختلاف، دشمنی، کینۀ خانوادگی، قحطی، بیماری و کمبود، چنان فرسوده میسازیم که غیریهود، هیچ گریزگاهی جز توسل به ثروت و قدرت ما پیش روی خود نیابد.»
«@پروتکل پنجم@: ما با این تدابیر، غیریهودیان را چنان خسته و فرسوده میسازیم که ناچار شوند، قدرت و اقتدار بینالمللی را به ما عرضه کنند. چنین قدرتی به ما امکان میدهد تا تمامی نیروهای حکومتی جهان را بهآسانی جذب کنیم و به اینصورت یک حکومت تشکیل میدهیم. ما باید نظام آموزشی جامعۀ غیریهودی را بهنحوی هدایت کنیم که افراد این جامعه در برابر هر مسئولیتی که به ابتکار نیاز دارد، از روی دلسردی و یأس، احساس درماندگی کنند.»
پروتکل ها و نظام متشکل یهودی
هنری فورد تحلیل قابل توجهی بر پروتکل ها دارد. او این پرسش ها را مطرح می کند که آیا یهودیان، نظام متشکل و سازمانیافتۀ جهانی دارند؟ خطمشی این نظام چیست؟ چگونه اداره میشود؟ به این سؤالات در @پروتکلها@ توجه کافی شده است. هرکس @پروتکلها@ را در ذهن خویش پرورده است، از چنان دانشی در خصوص طبع بشر و تاریخ و کشورداری برخوردار بوده که ازنظر جامعیت و نیز ازنظر موضوعات و اهدافی که به آنها پرداخته است، حیرتانگیز است. البته اگر یک شخص، بهتنهایی آنها را بهوجود آورده باشد!
«@پروتکلها@، واقعی هستند که مثل یک افسانه نباید با آنها برخورد کرد و متقنتر و مستدلتر از آن هستند که نظریهپردازی صرف یا اسناد جعلی باشند. تاکنون، تبلیغات یهود، این گزاره را که @پروتکلها@ از روسیه میآیند، بسیار بزرگ جلوه داده است. این را بهسختی میتوان پذیرفت که @پروتکلها@ درواقع، ازطریق روسیه آمده است. شواهد درونی نشان میدهند که @پروتکلها@ را یک روسی ننوشته است و نسخۀ اصلی آنها به زبان روسی نبوده است و تحتتأثیر اوضاع و شرایط روسیه نگاشته نشدهاند؛ بلکه به روسیه راه پیدا کردهاند و نخست در حدود سال ۱۹۰۵، توسط پروفسور «نیلوس»[5] انتشار پیدا کردهاند. او کوشید @پروتکلها@ را بر طبق حوادثی که در آن زمان در روسیه جریان داشت، تفسیر کند. مأموران سیاسی، @پروتکلها@ را در همۀ نقاط جهان بهصورت نسخۀ خطی یافتهاند. قدرت یهود، هر کجا توانسته است این نسخ را ضبط و توقیف کرده و گاه دارندگان آن را به اشدّ مجازات محکوم ساخته است. اما، دوام @پروتکلها@ واقعیتی است که ذهن را به تأمّل وا میدارد. دروغ محض، دوام پیدا نمیکند و تأثیر آن زود ازبین میرود. @پروتکلها@ «برنامهای جهانیاند» و در این خصوص، هیچ تردیدی نیست. این برنامه، درون مواد و فصلهای خودِ @پروتکلها@ بیان شده است… نکتهای که این کشور (آمریکا) و کشورهای دیگر باید به آن توجه کنند، آن نیست که فلان جنایتکار یا دیوانه چنین برنامهای را تدارک دیده است؛ بلکه این است که ابزار تحقق مهمترین جزئیات برنامه، پس از تهیه و ارائۀ آن، فراهم گردیده است. خود این سند، نسبتاً بیاهمیت است؛ اما اوضاع و شرایطی که به آن توجه و تأکید میکند، بسیار حائز اهمیت است.»[6]
جعلی یا واقعی؟
مبلغان یهودی سؤال کردهاند: «آیا اگر چنین برنامۀ جهانی در اختیار یهودیان بود، آن را روی کاغذ میآوردند و منتشر میکردند؟» در پاسخ باید گفت مدرکی وجود ندارد مبنی بر اینکه کسانی که @پروتکلها@ را اعلام کردند، آنها را بهصورت دیگری بهجز صورت «شفاهی» بیان و ارائه کرده باشند. @پروتکلها@ به شکلی که در اختیار ما قرار دارند، ظاهراً یادداشت خطابههایی هستند که کسی آنها را شنیده و روی کاغذ آورده است. بعضی از آنها طولانی و بعضی کوتاهاند. آنچه از زمان طرح @پروتکلها@ تاکنون همیشه عنوان شده است، این است که آنها یادداشت سخنرانیهایی هستند که جایی در فرانسه یا سویس، خطاب به دانشجویان یهودی ایراد شده است.[7]
البته تلاش شده تا چنین وانمود شود که @پروتکلها@ منشأ روسی دارند؛ ولی دیدگاه متفاوتی که بیان شد، در کنار شواهد موجود درخصوص زمان طرح @پروتکلها@ و نیز بعضی اشارات گرامری، این تلاش را کاملاً خنثی کرده است. لحن بیان @پروتکلها@، بهطور قطع، مؤید این فرضیه است که آنها در اصل سخنرانیهایی بودهاند که برای دانشجویان ایراد شدهاند؛ زیرا هدف آنها بهروشنی القای برنامهای خاص نیست؛ بلکه ارائۀ اطلاعات دربارۀ برنامهای است که ظاهراً هماکنون درحال اجراست.
تئوری قدرت جهانی یهود
کسانی که به تئوری قدرت جهانی یهود بیش از آثار عملی این قدرت در جهان امروز علاقهمندند، غالباً به مدارکی متشکل از ۲۴ سند استناد میکنند که به «پروتکلهای علمای ارشد صهیون» مشهورند… اینکه چه کسی نخستینبار این اسناد را به «علمای صهیون» نسبت داده است، مشخص نیست. میتوان بدون انجام تحریف مهمی در این اسناد، هرگونه نشانهای از نگارش آنها را بهوسیلۀ یهود از میان برد و درعینحال، تمامی نکات اصلی را در جامعترین برنامه، برای تسلط بر جهان حفظ کرد که تاکنون به آنها توجه عمومی شده است.
با اینهمه، حذف همۀ نشانههای یهود، به ظهور تناقضاتی منجر خواهد شد که در @پروتکلها@ بهصورت فعلی وجود ندارد. هدف برنامهای که در @پروتکلها@ فاش شده است، از میانبردن همۀ مراجع قدرت و ظهور قدرت جدیدی است که در قالب حکومتی مطلق و استبدادی برپا میشود. چنین برنامهای نمیتوانست از طبقۀ حاکمی که هماکنون قدرت را در دست دارد، منشأ بگیرد. اگرچه ممکن بود ساخته و پرداختۀ آنارشیستها[8] باشد، آنارشیستها صریحاً اظهار نمیدارند حکومت استبدادی، غایت مطلوب آنهاست. نویسندگان @پروتکلها@ را میتوان گروهی از خرابکاران فرانسوی تصور کرد؛ نظیر کسانی که در دوران انقلاب فرانسه تحترهبری «دوک بدنام اورلئان»[9] فعالیت میکردند؛ ولی این فرض، متضمن پذیرش تناقضی است میان این واقعیت که خرابکاران مذکور درگذشتهاند و اینکه برنامهای که ضمن @پروتکلها@ اعلان شده است، نهفقط در فرانسه، بلکه در سرتاسر اروپا و بهنحو بسیار محسوسی در ایالات متحده، بهطور ثابت و مستمر درحال اجراست.
اگر خواننده، کمی بیشتر از معمول، به خود زحمت مطالعۀ این قبیل مسائل را بدهد، به نقشههایی برمیخورد که برای بهقدرترسیدن «سلطان مطلق جهان» ارائه شده است و تنها در این هنگام، روشن میشود که قرار است این سلطان مستبد از چه اصل و نسبی باشد. در تمامی این اسناد، تردیدی باقی نمیماند که برنامه، چه کسانی را نشانه گرفته است. نفس اشرافیت، هدف برنامه نیست. سرمایه بهخودی خود مدنظر برنامه نیست. البته اقدامات کاملاً مشخصی برای استفاده از طبقۀ اشراف و سرمایه و حکومت بهمنظور اجرای برنامه، پیشبینی شده است؛ ولی برنامه علیه کسانی تدوین شده است که «غیریهود» خوانده میشوند. درحقیقت، اشارۀ مکرر به غیریهود، هدف این اسناد را مشخص میکند.
حرکتهای مردمی با رنگ و لعاب «لیبرال» تشویق میشوند و فلاسفهای پشتیبانی میشوند که لاابالیگری در مذهب، اقتصاد، سیاست و زندگی خانوادگی را ترویج میدهند تا از همگسیختگی و تفرقه، جایگزین انسجام و اتحاد اجتماعی شود و توطئهای مشخص، بدون آنکه کسی متوجه باشد، با موفقیت، جامۀ عمل بپوشد و هنگامیکه فریب و بطلان اینگونه فلسفهها نشان داده شود، مردم طبق آن شکل گرفته باشند.
میراث نسلبهنسل
علاوه براین، اگر ارزش ظاهری @پروتکلها@ را درنظر بگیریم، روشن است برنامهای که در این سخنرانیها تشریح شده، در زمان ایراد آنها تازگی نداشته است. مدرکی دال بر اینکه @پروتکلها@ اخیراً تنظیم شده باشند، در دست نیست. نوعی صبغۀ سنتی یا دینی در همۀ آنها وجود دارد، گویی بهوسیلۀ اشخاصی معتمد و راز آشنا از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. اثری از کشف تازه یا هیجان و اشتیاق در @پروتکلها@ نیست؛ بلکه در این مجموعه، آرامش و اطمینان به حقایقی کهن و خطمشیهایی مشاهده میشود که دیری است تجربه بر آن صحه گذاشته است.[10]
در خود @پروتکلها@، لااقل دوبار به مسئلۀ قدمت این برنامه اشاره شده است. این قدمت، برمبنای @تلمود@ است و تحلیل هنری فورد خواندنی است:
«در اعصار کهن، ما نخستین کسانی بودیم که شعار «آزادی، برابری، برادری» را درمیان مردم فریاد زدیم. از آنپس، طوطیان نادانی که جویای آرای انتخاباتیاند و همهسو گرد این طعمه ازدحام میکنند، بارها و بارها این کلمات را تکرار کردهاند و با این کار، سعادت جهان و آزادی فردی حقیقی را تباه ساختهاند… غیریهودیانِ ظاهراً زیرک و باهوش، رمز کلمات مذکور را نفهمیدند، تناقض موجود در آنها را در نیافتند و توجه نکردند که در طبیعت، برابری وجود ندارد… .»[11]
آیا میتوان این را اشارهای به «سنهدرین»[12] سرّی یهودی دانست که قائم به خود، درون فرقهای خاص از یهود، نسلبهنسل تداوم یافته است؟
بار دیگر یادآور میشویم که مبدعان و هدایتگرانی که در @پروتکل سیزدهم@ به آنان اشاره میشود، ممکن نیست فرقهای حاکم باشند؛ زیرا آنچه برنامه مطرح میکند با منافع چنین فرقهای مستقیماً در تضاد است…؛ زیرا روشهایی که پیشنهاد میشود، همان روشهایی است که اجرای آنها به تضعیف چنین گروهی میانجامد. اشخاص مدنظر در این پروتکل، همان قومی هستند که حکومت آشکاری ندارند، همهچیز به سود آنهاست و چیزی ندارند که از دست بدهند؛ همان کسانی که میتوانند درمیان جهانی که درحال فروریختن است جان سالم بهدر برند. فقط یک فرقه است که با این توصیف تطابق دارد.[13]
سدونیا از یهود می گوید[14]
«بنجامین دیزرائیلی»[15] کنت «بیکانزفیلد»[16] و نخستوزیر بریتانیای کبیر، یهودی بود و به آن افتخار میکرد. او کتابهای بسیاری نوشت و در تعدادی از آنها در مورد قوم خود بحث کرد و کوشید آنان را به شکلی واقعگرایانه معرفی کند. دولت بریتانیا در آن زمان، هنوز تا این اندازه یهودی نشده بود و دیزرائیل از بزرگترین چهرههای آن محسوب میشد. در یکی از کتابهای او به نام «کنینگزبای»،[17] شخصیتی یهودی به اسم «سدونیا»[18] ظاهر میشود که دیزرائیلی در قالب شخصیت و سخنان او، سعی میکند چهرۀ یهود را چنانکه دوست دارد دنیا او را ببیند، ارائه کند.
درعینحال، یهود بینالملل در این کتاب، بهصورت تمامعیار ترسیم شده است. همان یهودِ معتقد به پروتکلها که سر انگشتان او، به شکلی پنهان و مرموز، رشتههای انگیزۀ بشری را از اینسو به آنسو حرکت میدهد.
دیزرائیلی قهرمان یهودی کتابش را وامیدارد که بگوید: «اشخاصی بر جهان حکم میرانند که کاملاً متفاوت با تصور کسانی است که پشت پرده را نمیبیند.»

عبارات افشاگرانهتری نیز در کتاب وجود دارند و موجب میشوند این فکر به ذهن خواننده خطور کند که شاید دیزرائیلی این کتاب را برای این نوشته تا جهان را از آرمان یهود برای کسب قدرت برحذر بدارد:
«شما هرگز به یک نهضت عظیم فکری در اروپا برنمیخورید که یهود به شکل وسیعی در آن شرکت نداشته باشد. یسوعیانِ[19] نخستین، یهودی بودند. دیپلماسی مرموز روسیه که اروپای غربی را چنین مضطرب ساخته، بهوسیلۀ یهود تنظیم شده و تداوم مییابد. انقلاب بزرگی که هماکنون در آلمان درحال شکلگیری است و در حقیقت، یک نهضت اصلاحات دینی دوم و عظیمتری خواهد بود که هنوز در انگلستان چندان مطرح نشده است، رشد و توسعۀ خود را کلاً مدیون حمایتهای یهود است.»
اینکه یهودیان دقیقاً چگونه عمل میکنند تا طبق دعوی پروتکلها نظام حاکم را بهوسیلۀ ایدهها و افکار در هم بریزد و ویران کنند، در گفتوگویی ازسوی «سدنیا» بیان میشود:
«حزب محافظهکار انگلیس در شرایطی بحرانی، در یک انتخابات مهم شکست میخورد. یهودیان علیه آنها رأی میدهند. کلیسا از تأسیس دانشگاهی مبتنی بر تسامح و تساهل دینی احساس خطر میکند؛ اما وقتی متوجه میشود که سرمایۀ مورد نیاز برای این کار تأمین نشده، آرامش خود را باز مییابد. یک یهودی، بیدرنگ پیشقدم شده، سرمایۀ لازم را وقف میکند.»
اگر غیریهودی این کلمات را نگاشته بود، فریاد «آنتیسمیتیسم» (یهودیستیزی) در این سرزمین طنین میانداخت. «سدونیا» سخن را چنین ادامه میدهد: «و آنان (یهودیان) باید نسل بعد از نسل، قدرتمندتر و برای جامعهای که با آنان دشمنی میورزند، خطرناکتر شوند.»
«اعتقاد به تسامح و تساهل دینی»[20] در یک کلام، آیین پروتکلهاست: نوعی تجزیه و استحالۀ فکری که ملغمهای از افکار و ایدههای بهاصطلاح «لیبرال» که بهخودیخود، نظام تازهای بنا نمیکند، اما قادرند نظام مستقر و موجود را ویران کنند و زمینۀ آن را فراهم میکنند.
یهود میگوید پروتکلها جعلیاند. آیا بنجامین دیزرائیلی نیز جعلی است؟ آیا این نخستوزیر یهودی هم چهرۀ تحریفشدهای از قوم خویش ارائه کرده است؟ او نشان داد روسیه، یعنی همان کشوری که یهودیان آن زمان، شکوِه میکردند که در آنجا نسبتبه سایر کشورها آزادی کمتری وجود دارد، زیر سلطۀ یهود است. او ثابت کرد یهودیان، روش انقلاب را میدانند و در کتاب خود، انقلابی را که بعد از مدت کوتاهی در آلمان بهوقوع پیوست، پیشبینی کرد. چگونه از وقوع این انقلاب مطلع بود؟ این انقلاب با پشتیبانی یهودیان درحال شکلگیری بود و هرچند در آن هنگام، حقیقتاٌ «اطلاعات زیادی در انگلستان موجود نبود»، دیزرائیلی یهودی مطلع بود و میدانست که سرچشمۀ این انقلاب و نحوۀ شکلگیری و توسعه و غایت آن، یهودی است. یک نکته روشن است: دیزرائیلی حقیقت را گفت. او چهرۀ واقعی قوم خود را به دنیا معرفی کرد. او قدرت و هدف و روش یهودی را با دقتِنظر توصیف کرد که ورای علم و آگاهی متعارف، نشاندهندۀ نوعی همفکری و تفاهم نژادی است.
دیزرائیلی، این شرقیترین ملازم دربار و با نزاکتترین سیاستمدار انگلستان، با آن زیرکی و کاردانی درزمینۀ امور مالی، چرا چنین کرد؟ آیا دلیل این کار، همان غرور خاص نژادی، همان خودپسندی تجاوزگرانه و خطرناکی است که موجب میشود یهود، اغلب اسرار خود را فاش کند؟ فرقی نمیکند. دیزرائیلی یگانه کسی است که حقیقت را درخصوص یهود بیان داشت، بدون اینکه به سوءتعبیر و تحریف متهم شود.
[1]. برگرفته شده، همراه با توضیح و تلخیص از: هنری فورد،@یهود بینالملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۱۰۷تا۱۱۴.
[2]. Broad – Mindedness.
[3]. Genealogy.
[4]. Exhaustion.
[5]. Sergius Nilus
[6]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۸۵تا۸۷.
[7]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ص۹۴.
[8]. هرجومرجطلبانی که به ضرورت وجود حکومت در جوامع، معتقد نیستند.
[9] .Charles d’Orléans
[10]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ص۹۵.
[11]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ص۹۶.
[12]. SANHEDRIN: شورای عالی قضایی و مذهبی کهن خاخامهای قوم یهود که از ۷۰تا۷۲ عضو تشکیل میشده است. حضرت عیسیمسیح نیز در این شورا، محکوم به تصلیب شد.
[13]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ص۹۶و۹۷.
[14]. هنری فورد، @یهود بینالملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی و پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۷۵تا۷۸.
[15]. Benjamin Disraeli (1881-1804م): نخستوزیر انگلیس (۱۸۷۴تا۱۸۸۰م).
[16]. Beaconsfield.
[17]. Coningsby.
[18]. Sidonia.
[19]. Jesuit: عضوی از انجمن مسیح، وابستهبه کلیسای کاتولیک رم که در سال ۱۵۳۴ بهوسیلۀ «سن ایگناتوس لویولا» بنیان گذاشته شد.
[20]. latitudinarianism.