صهیونیسم، از اندیشه تا عمل2-1

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل 2

بازنگری مفهوم صهیونیسم

تعریف‌های متفاوت و گسترده از صهیونیسم[1]

 اصطلاح «صهیونیسم» بر یک دیدگاه مشخص نسبت‌به یهودیانی که در اروپا (خصوصاً در محافل پروتستانی انگلستان از اواخر قرن شانزدهم) پدیدار شدند، اطلاق می‌شود. براساس این دیدگاه، یهودیان بخشی سازمانی از شاکله و ساختار تمدنی غرب نیستند که حقوق و تکالیف سایر شهروندان را داشته باشند؛ بلکه ملت سازمانی (ارگانیک) برگزیده­اند که وطن مقدسشان فلسطین است و ازاین‌رو، باید به‌ آنجا کوچانده شوند. این جریان، منادی اسکان یهودیان در فلسطین، حتی پس از خاموشی شور دینی همراه با جنبش اصلاح دینی، ادامه پیدا کرد. این گرایش که «صهیونیسم مسیحی» نامیده می‌شود، اینک در ایالات متحده و خصوصاً، در برخی محافل پروتستانی تندرو، درحال تجدید حیات است.

 با افزایش رویکردهای «سکولاریزاسیون»[2]  در جوامع غربی، گرایش‌ها و مفاهیم صهیونیستی در محافل فیلسوفان، به‌ویژه رمانتیک‌ها، اندیشمندان سیاسی و ادیبان پدیدار شد. این محافل شعار اسکان دوبارۀ یهودیان در فلسطین را سر می‌دهند، با این توضیح که یهود ملت سازمانیمطرود است که بنابر دلایل تاریخی و سیاسی و حتی «علمی»، ارتباطی سازمانی (ارگانیک) با فلسطین دارد. این نوع از صهیونیسم را «صهیونیسم غیریهودیان» یا «صهیونیسم اغیار» می‌خوانند.

بنابراین، عجب نیست که می‌بینیم ناپلئون بناپارت، در عصر جدید، اولین غربی است که به شرق یورش می‌آورد و از مهم‌ترین یهود‌ستیزان جهان غرب و یکی از منادیان سکولاریسم فراگیر و نیز صاحب اولین طرح صهیونیستی واقعی است که صهیونیست‌ها را به مهاجرت و اسکان در «سرزمین اجدادشان» فرا می‌خواند!

۴ در سال ۱۸۴۱، با توفیق اروپا در ارائۀ برنامۀ استعماری خود علیه جهان اسلام، مفهوم صهیونیسم، به مفهومی بنیادین در گفتمان سیاسی غربی تبدیل شد.. با افزایش مسئلۀ یهود، مسئلۀ شرق با آن مقارن شد و این تصور که می‌توان این دو مسئله را ازطریق ادغام در یکدیگر حل کرد، فراگیر شد.

در فاصله میان نیمۀ قرن نوزدهم سال ۱۸۸۰، لرد شافتسبری و لارنس‌اولیفانت که هر دو از اندیشمندان صهیونیست غیریهودی بودند، مفاهیم صهیونیستی و خطوط اصلی طرح صهیونیسم را به‌طور کامل عینیت بخشیدند. شافتسبری تعریف غربی مفهوم صهیونیسم را در عبارت «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» (با کلماتی بسیار نزدیک به شعار صهیونیسم) خلاصه کرد. اولیفانت هم کوشید طرح صهیونیسم را به اجرا گذارد.

اصطلاح صهیونیسم را اندیشمند یهودیاتریشی، «ناتان‌بِرنبائوم»،[3] در آوریل۱۸۹۰ در مجلۀ خود، آزادسازی، ارائه داد. وی معنای این اصطلاح را در سخنرانی به تاریخ ۶نوامبر۱۸۹۱ توضیح داد و گفت صهیونیسم، تأسیس سازمانی است که حزب قومی سیاسی و علاوهبرآن، حزبی با گرایش عمل‌گرایانه (محبان صهیون) را شامل شود که درحال‌حاضر وجود دارد. در جای دیگری (در کنگرۀ اول صهیونیسم در سال ۱۸۹۷)، بِرن‌بائوم تصریح کرد صهیونیسم، قومیت و نژاد و ملت را یکی می‌داند. به‌این‌ترتیب، برنبائوم مفهوم اصطلاح «ملت یهود» را که در گذشته، به گروهی دینینژادی اطلاق می‌شد، بار دیگر تعریف کرد.

«براساس این تعریف، «ملت یهود» گروهی نژادی (بهمعنای رایج در آن زمان) شد که جنبۀ دینی آن کاملاً حذف شد و صهیونیسم، فراخوان ملی یهودی شد که ویژگی‌های نژادییهودی، یعنی در مرحلۀ بعدی، ویژگی‌های قومی را به‌جای دین یهودی، والاترین ارزش مطلق می‌دانست و یهودیت را از اعتقادات مشیحانی (موعودگرایانه) و عناصر رازآلود آخرالزمانی رها می‌کرد. »

جنبش صهیونیسم

جنبش صهیونیسم می‌کوشد ازطریق کار سیاسی منظم، به اهداف خود برسد و نه با تکیه بر صدقات. پس از کنگرۀ اول صهیونیسم (۱۸۹۷) در بال، این اصطلاح محدود شد و حوزۀ دلالت آن به فراخوان سازمان صهیونیسم و کوشش‌های آن اختصاص یافت. براین‌اساس، صهیونیست کسی بود که به برنامۀ بال، ایمان داشت.

مفهوم غربی صهیونیسم در اعلامیۀ بالفور تبلور کامل یافت. این اعلامیه که همچنان عطیه‌ای به «قوم یهود» داده شد، عرب‌ها را گروه‌های غیریهودی خواند. یعنی یهودیان ملت بدون سرزمین شدند و فلسطین هم سرزمین بدون ملت.

نویسندۀ اسرائیلی، «آبراهام یهوشاوا»،[4] دربارۀ صهیونیسم می‌گوید: از یک قرن پیش، برای حل تنگنای یهودی، یعنی مسئلۀ یهود در اروپای شرقی، فرایندی پدید آمد که خود با موانع بسیار مواجه شد. صهیونیسم جنبشی بود که برای حل این مشکل آغاز شد. به اعتقاد وی، فرایند یادشده به پایان رسیده است؛ یعنی صهیونیسم، بود و دیگر نیست.

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل2-2

درحال‌حاضر، کلمۀ «صهیونیسم» در جهان عرب بدینمعناست: «استعمار استیطانی[5] و اشغالگرانۀ فلسطین که با حمایت غرب، استوار و ریشه‌دار شد.» این کلمه برای بسیاری از عرب‌های مسلمان یا مسیحی که درگیری اعراب و اسرائیل را درگیری دینی می‌دانند، مفاهیمی دینی دارد.

برای روشن‌کردن میزان «تشتتی»[6] که در عرصۀ مفهومی این کلمه هست، می‌توانیم اشاره کنیم که صهیونیسم، براساس یکی از قطعنامه‌های سازمان ملل، جنبشی نژاد‌پرستانه است و براساس قطعنامه‌های دیگر چنین نیست.

«ما معتقدیم یک شکل و مضمون اصلی و فراگیر صهیونیستی وجود دارد، که تعریف واقعی آن را تشکیل می‌دهد. یک پیمان خاموش، میان تمدن غربی و جنبش صهیونیستی در این شکل و مضمون نهفته است و یک مادۀ انسانی دوسویه (یهودیان خارج از فلسطین و عرب‌هایی که در این سرزمین زندگی می‌کنند) نیز وجود دارد.»

اما آنچه به‌طور دقیق‌تری مفهوم صهیونیسم را تعریف می‌کند.

۱. صهیونیسم در ساحت مواجهه با حاکمیت‌ها و ملت‌ها، موضع و موقعیتی جهانی دارد؛

۲. در ساحت تاریخی و مواجهه در برهه‌های مختلف و به‌خصوص از نظر اصولِ مبنایی، ثبات تاریخیِ بسیار شگفت‌انگیزی دارد.

۳. در آینده‌پژوهی و هدف‌گذاری و نیز آخرالزمان، داعیه‌دار برترین نقش و بزرگ‌ترین مواجهۀ سیاسی، اقتصادی و نظامی است.

4. در ساحت مدیریتی؛ استفاده‌ی یکسان از قانون‌های مطلق ، جریان صهیونیسم را عهده‌دار تکالیف اجرایی می‌نماید. 

باتوجه‌به 4 نکتۀ ذکرشده، اساس تعریف صهیونیسم، تعریفی معنوی و دینی است.

«مقصود از کلمۀ «صهیون» در میراث دینی یهودی، کوه صهیون و قدس و حتی به‌طورکلی، سرزمین مقدس است و یهودیان، خود را «دختر صهیون» می‌خوانند. این کلمه برای اشاره به یهودیان، به‌مثابۀ جمعیت دینی هم به‌کار می‌رود. واقعیت این است که بازگشت به صهیون در نظام دینی یهودی، اندیشه‌ای محوری است؛ زیرا پیروان این عقیده، ایمان دارند که «ماشیح»[7] نجات‌بخش، در آخرالزمان خواهد آمد تا ملت خود را به‌سوی صهیون (سرزمین ـ پایتخت) رهبری کند و بر جهانی پُر از عدالت و آسایش حکم راند.»

کلمۀ «صهیون» در ضمیر (وجدان) دینی یهودی، مفاهیم شعاری و دینی دارد؛ چنان‌که در مزمور شمارۀ ۱۳۷/۱ از زبان جماعت اسرائیل، پس از کوچ اجباری به بابل آمده است: «بر ساحل رودهای بابل نشستیم و با یاد صهیون گریستیم.» در کتاب مقدس، اشارۀ پراکنده‌ای به ارتباط با صهیون وجود دارد که معمولاً آن را «عشق صهیون» می‌نامند. این عشق در نماز، تجربه‌های دینی، مناسک دینی گوناگون و در مصادیقی استثنایی، به شکل رفتن به فلسطین برای زندگی و عبادت در این سرزمین (مجاورشدن) ظاهر می‌شود. ازاین‌رو، مهاجران یهودی که در فلسطین اقامت می‌گزیدند، کار نمی‌کردند و با صدقه‌هایی که یهودیان جهان می‌فرستادند، زندگی می‌کردند. زندگی در فلسطین، نه کاری دنیایی، بلکه رفتاری پرهیزکارانه محسوب می‌شد که پاداش آن در آخرت یا آخرالزمان داده می‌شود؛ به‌خصوص این‌که یهودیت حاخامی (ارتدکس)، کوشش برای بازگشت جمعی و عملی به فلسطین را تحریم می‌کند و آن را کفر و بدعت و کاری از قبیل «دحیکات هاکتس»[8] یعنی «تعجیل برای آخرالزمان» می‌شمارد. بنابراین، پذیرش و عمل به قواعد صهیونیسم به‌مثابۀ دینی اهمیت‌یافته و استیطان، اشغال، نژادپرستی، حاکمیت جهانی و…، عملی عبادی محسوب می‌شود، نه فرایندی صرفاً سیاسی. درواقع، معنویتی فراگیر است و همچون ویروسی، مقرر دانسته تا تمام شریان‌های معنوی دیگر را تحت‌تأثیر خود قرار ‌دهد.

در مسیحیت نفوذ یافته و معنویت التقاطی «صهیونیسم مسیحی» را به ‌وجود می‌آورد، در اسلام نفوذ کرده و «وهابیت» و «بهائیت» را تولید می‌کند، در «بودیسم» نفوذ یافته و دالایی‌لامایِ صهیونیست را به‌وجود می‌آورد و بسیاری دیگر. ساختار التقاطی و سکولاریزۀ[9] یهودی در فلسفه و جامعه‌سازیِ غربی حلول‌یافته و تمدن غربی را مضمحل می‌کند. در اندیشه‌های اومانیستی و روان‌شناختی بروز یافته و به دُکترینی صهیونیستی تبدیل می‌کند.

این تعریف از صهیونیسم، نکتۀ بسیار مهم دیگری را نیز متوجه می‌کند و آن شریان استیطانی[10] قدرت صهیونیسم بر تمام معنویت‌ها و ساختارهای اندیشه‌ای است که براساس این ساختار استیطانی بر اندیشه‌ها، تمام وقایع تاریخی و اجتماعی هویت، بروز ‌یافته و این پیچیده‌ترین ساحت ادراک صهیونیسم است.

صهیونیسم، از اندیشه تا عمل2-3

سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین[11]

این شعاری صهیونیستی است که شناخت تاریخ ظهور آن دشوار است؛ اما می‌توان گفت این شعار، تعبیر سکولاریستیاز دیدگاه انجیلی است که می‌گوید، فلسطین، سرزمین موعود و مقدس، و یهود نیز ملتی مقدس است؛ از این‌رو، ملت مقدس ناچار است به سرزمین مقدس بازگردد؛ زیرا صاحب آن است.

شاید اولین کسی که این دیدگاه را سکولاریزه کرد، «لرد شافتسبری»[12] باشد که در نیمۀ قرن نوزدهم دربارۀ «سرزمین باستانی برای ملت باستانی» سخن گفت. سپس، فرایند سکولاریزاسیون تکمیل شد تا به تعبیر امروزی آن (سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین) رسید. به‌نظر می‌رسد «اسرائیل زانگویل»[13] صاحب این تعبیر باشد.

به‌هرحال، این شعار به ظاهر ساده، بازتاب طبیعی گفتمان فرهنگی مدرن غرب است، و از آن دیدگاه معرفتی سکولاریستی و امپریالیستی سرچشمه می‌گیرد که تعابیر انجیلی را سکولار(مادی و کاربردی) می‌کند و آن‌ها را از تعابیری مجازی که تحقق آن موکول به مشیت الهی در آخرالزمان است، به شعار‌های استیطانی (مهاجرتی و وطن گزینی) دقیق و مشخص تبدیل می‌کند که هم‌اینک و همین‌جا، به زور اسحله، تحقق یافته است. این نگرش نسبت‌به هستی (طبیعت و انسان) که آن را ماده‌ای مصرفی می‌بیند، انسان غربی را در مرکز قرار می‌دهد و ازهمین‌جهت همۀ جهان، خالی و بدون تاریخ و بدون انسان می‌شود، اگر هم انسانی یافت شود، مادۀ مصرفی غیر‌اصیل و بی‌ارزش است.

از این‌روست که فلسطین، سرزمین مسکونی بدون مردم است و فلسطینیان به ماده‌ای مصرفی تبدیل می‌شوند که بهخودیخود، ارزشی ندارند.

یهودیان هم تسلیم همین فرایند می‌شوند، آنان به‌جای این‌که به‌معنای مجازی، ملت مقدس باشند، به‌معنای دقیق آن، ملت یهود می‌شوند و از آن‌جا که ملت هستند، با تمدن غربی که فقط ملت‌های غربی را دربر می‌گیرد، نسبتی ندارند و ازهمین‌جهت، سرزمینی هم ندارند.

پس ‌از‌این، جز عملیات تبدیل‌شدن به ابزار و به‌کار گرفته‌شدن که شکل جابجایی دوگانه (انتقال یهودیان از تبعید‌گاه به سرزمین و انتقال بومیان از سرزمین به تبعید‌گاه) را به خود می‌گیرد، کاری نمی‌ماند. تمام این عملیات، تحت نظارت تمدن غربی و در راه منافع آن انجام می‌شود و این همان برنامۀ صهیونیسم است.

شعار «سرزمین بدون ملت و ملت بدون سرزمین» هماهنگی و هارمونی لفظی جادویی دارد. این شعار به دو بخش با تعداد کلمات مساوی تقسیم می‌شود و کلمۀ «بدون» در هر بخش، مرکز ثابت و عنصر مشترک است. عناصر غیرثابت این شعار، کلمات «سرزمین» و «مردم» است که جابه‌جا می‌شوند، درست به‌همان ترتیب که یهودیان و عرب‌ها جابه‌جا می‌شوند.

این شعار، انسجام سازمانی (ارگانیک) و یکدستی کاملی دارد. هیچ حرف زائد یا کلمۀ نابجایی در آن نیست و بیان خوبی است از نظر سازمانی (ارکانیک) و پیچیدۀ تمدن جدید غربی که قالب‌های زیبا و منسجم لفظی را ترجیح می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که قالب، همچون اسطوره‌، مرجع خود و متکی‌برخود می‌شود. انسان، گاهی چنان مبهوت زیبایی عبارت می‌شود که فراموش می‌کند این شعار، نابود‌کننده و به‌معنی کنارزدن و حذف مسلمانان عرب فلسطینی است. ترجمۀ سیاسی این عبارت را در اعلامیۀ بالفور مشاهده می‌کنیم که عرب‌ها را «جمعیت‌های غیریهودی» خوانده است.

درواقع، شکل و مضون اصلی و فراگیر صهیونیسم، همان صورت تغییریافته و تفصیلی شعار سرزمین بدون ملت است. پس ملت سازمانیِ رانده‌شده، همان ملت بدون سرزمین است که به سرزمینی منتقل خواهد شد که مردم آن نابود یا اخراج می‌شوند. به‌این‌ترتیب، ملت رانده‌شده در چارچوب دولت کارکردی، به ملتی سودمند تبدیل می‌شود.

گفتمان صهیونیستی، پس از سال ۱۹۶۷ و تصرف اراضی فلسطینی با تراکم جمعیتی زیاد، مجبور شد به وجود ملتی در این سرزمین اعتراف کند و ناچار به عملیات فریبکارانه برای تحمیل شعار قبلی بر واقعیت متوسل شود. محتوای دولت خودگردان، از نظر اسرائیل، به‌معنای حقوق فلسطینیان است، بدون این‌که آنان بر روی زمین هیچ حقی داشته باشند (یعنی فلسطینیان تبدیل به ملت بدون سرزمین شده‌اند). همان‌گونه که وجود راه‌های کمربندی (به دور مناطق فلسطینی‌نشین) خود، نشان اعتراف ضمنی به وجود ملت فلسطین است که استعمار‌گران چاره‌ای جز «دورزدن» آن را ندارند.


[1]. عبد‌الوهاب المسیری، @دانشنامۀ یهود و یهودیت و صهیونیسم@، ترجمۀ مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های تاریخ خاورمیانه، ج۶، تهران: دبیرخانۀ کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضۀ فلسطین، ۱۳۸۳، ص۴تا۷.

[2]. سکولاریزاسیون(Secularisation) فرایندی است که در آن جامعه از یک هویت کاملادینی به رابطه‌  جدایی دین از ساحت اجتماع و سیاست پیش می رود.

[3]. Nathan Birnbaum.

[4]. Abraham B. Yehoshua.

[5]. وطن گزیدن- وطن گرفتن.

[6]. تَشَتُّتاً [شتّ] الشملُ: ازهم‌گسيخته و پراكنده‌شده، پراکنده‌ساختن.

[7] Messiah

[8] دحیکات هاکتس: یعنی شتاب برای رسیدن به پایان خط.

[9]. توضیحات بیشتر در فصل ششم بخش سکولاریسم در همین کتاب، آمده است.

[10]. در لغت‌نامۀ دهخدا: به‌معنای وطن‌گرفتن و وطن‌کردن و وطن‌گزیدن، آمده است. درواقع، از دو بخش مفهومی تشکیل می‌شود: اول، نوعی تحکم و استعمار در این وطن‌گزیدن مستتر است و شکل انتخاب‌گونه و دموکراتیک آن مخدوش است؛ دوم، جایگاه تبدیلی و تملک انحصاری است به‌گونه‌ای که هویت قبلی در آن ساحت توطینی، کوچک‌ترین اهمیتی نداشته و کاملاً به عنصر و مادۀ جدید تبدیل می‌شود.

[11]. عبد‌الوهاب المسیری، @دانشنامۀ یهود و یهودیت و صهیونیسم@، ترجمۀ مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های تاریخ خاورمیانه، ج۶، تهران: دبیرخانۀ کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضۀ فلسطین، ۱۳۸۳، ص۱۲و۱۳.

[12] Lord Shaftesbury.

[13]. Israel Zangwill.

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code