بررسی روند شکل گیری و اثرگذاری ساختار فراماسونری در جهان
از تشکیلات سری فراماسونری چه میدانیم؟
«واژۀ «ماسونیه» برگرفته از واژۀ انگلیسی «Mason» است که در عربی، «ماسون» نوشته میشود. این واژه، بهمعنای «بنّا»ست که کلمۀ «Free» بهمعنای «آزاد» بدان اضافه شده و ترکیب «بنّای آزاد» را تشکیل داده است.»
بهطور خلاصه، «فراماسونری بهعنوان تشکیلاتی منسجم و مرموز و درهمپیوسته با مراکز جهانی قدرت، پدیدهای است که از قرن هجدهم به بعد و در پیوند با رویکرد استعماری تمدّن غرب و مراحل تاریخی شکلگیری آن بهوجود آمده است. این تشکیلات، در سازگاری با نقش تاریخی ویژهای که در لوای شعار «برادری و برابری و آزادی» و «نوعدوستی» و در مراحل بعدی «ایجاد حکومت واحد جهانی» ایفاگر آن بود، گامبهگام با نفوذ استعماری دول غربی در عالم، توسعه یافته و به سازمانی جهانی بدل شده است.» توجه شود که فراماسونری، در نگاهی فراتر و از بالا، سازمان و تشکیلات کارکردی است، قطعاً درمورد وجود آن اتفاقِ نظر وجود دارد؛ لکن در نوع برخورد و تعریف آن، تفسیرها و تأویلات فراوانی است که منشأ و تاریخ آن را مخدوش میکند.
دامنزدن به توهمی بزرگ
«بنیانگذاران و نظریهپردازان فراماسونری در طول سدههای هیجدهم و نوزدهم کوشیدهاند تا هم از طریق جعل تاریخی و پیونددادن فراماسونری با «گیلدهای[1] بنایان سدههای میانه» و هم از طریق بهکارگیری نمادها و نامهای معماری در این نهاد جدید، میان آن با سنن بنایان سدههای میانۀ اروپا، پیوند برقرار کنند و از اینطریق، به آن سیمایی کهن و رازآمیز و جاذب بخشند. بدینسان، هم خاستگاه فراماسونری را در هالهای از ابهام فروبرده و هم از جاذبه و شکوۀ معماری گوتیک اروپا بهسود خویش بهره جستهاند.
ریشه های تفکر ماسونی
در جریان جنگ صلیبی اول تنها طی دو روز، لشکر صلیبیها حدود چهلهزار مسلمان را به وحشیانهترین شکل در فلسطین قتل عام کردند.[2] پساز آن، صلیبیها بیتالمقدس را پایتخت خود قرار داده و یک حکومت پادشاهی کاتولیک را تأسیس کردند که از مرزهای فلسطین تا انطاکیه امتداد داشت.
بعدها، صلیبیها مبارزهای را برای حفظ موقعیت خود در خاورمیانه آغاز کردند. آنها مجبور بودند بهمنظور حفظ حکومتی که تأسیس کرده بودند، آن را سازماندهی کنند. به این خاطر، آنها فرقههای نظامی تشکیل دادند که مشابه آن وجود نداشت. اعضای این فرقهها از اروپا به فلسطین میآمدند و در نوعی صومعه زندگی میکردند و در آنجا، آموزشهای نظامی را برای جنگیدن با مسلمانان فرا میگرفتند. بهخصوص، یکی از این فرقهها با دیگران تفاوت داشت و دچار دگرگونیهایی گردید که بر روند تاریخ تأثیر میگذارد. این فرقه، شهسواران معبد (تمپلیهها) بود.»[3]
شهسواران معبد[4]
«شهسواران معبد با نام کامل «سربازان فقیر عیسیمسیح و معبدسلیمان»، به سال ۱۱۱۸ شکل گرفتند که ۲۰ سال بعد از اشغال بیتالمقدس بهدست صلیبیها بود.
در ابتدا، این فرقه فقط ۹ عضو داشت؛ اما بهتدریج، گسترش یافت. شهسواران معبد، خود را سربازان فقیر مینامیدند؛ اما در مدت کوتاهی بسیار ثروتمند شدند. زائران مسیحی که از اروپا به فلسطین میآمدند، در کنترل کامل این فرقه بودند و شهسواران معبد، با پول آنها بسیار ثروتمند شدند. بهعلاوه، آنها برای نخستینبار، یک سیستم اعتباری و چک شبیه بانک را بهکار گرفتند. طبق نظر مؤلفان انگلیسی، یعنی میکائیل بینت[5] و ریچارد لایف،[6] آنها نوعی نظام سرمایهداری قرون وسطایی را بنیان نهادند و از طریق معاملاتی که برپایۀ بهره یا ربا قرار داشت، آنجا را میگرداندند.[7]
شهسواران معبد، مسئول اصلی تهاجم صلیبیها و قتلِعام مسلمانان بودند. بههمین دلیل، «صلاحالدین ایوبی»،[8] فرماندۀ مسلمانان که لشکر صلیبیها را در ۱۱۸۷ در «نبرد حطین»[9] شکست داد و بیتالمقدس را آزاد ساخت، با اینکه تعداد زیادی از مسیحیان را مورد عفو قرار داد، اما شهسواران معبد را بهدلیل جنایاتی که مرتکب شده بودند، محکوم به مرگ کرد. شهسواران معبد با فرار از قدس و با وجود از دستدادن بیتالمقدس و تحمل تلفات سنگین، همچنان به حیات خود ادامه میدادند و بهرغم کاهش مستمر حضور مسیحیان در فلسطین، آنها قدرت خود را در اروپا افزایش دادند و ابتدا در فرانسه و سپس، در سایر ممالک به حکومتی در درون یک حکومت، تبدیل شدند.
تعداد زیادی از آنها، به اسکاتلند پناهنده شدند. یعنی به تنها سرزمین سلطنتی اروپا که هنوز در قرن چهاردهم، اقتدار کلیسا را به رسمیت نشناخته بود. در آنجا، آنها تحتحمایت پادشاه اسکاتلند، روبرت بروس،[10] تجدید سازمان کردند. مدتی بعد، آنها روش مناسبی برای مخفیشدن یافتند که توسط آن، به حیات سری و مخفیانۀ خود ادامه میدادند. آنها به مهمترین صنف، در جزایر قرون وسطای انگلستان، یعنی لژ بنایان رخنه کردند و سرانجام، کاملاً این لژها را تحتکنترل خود درآوردند. با شروع عصر مدرن، لژ بنیان نام خود را به «لژهای ماسونی» تغییر دادند [11]
مجلۀ فراماسونری ترکیه، «معمار سنان» اطلاعات فراوان دیگری درمورد ارتباط بین فرقۀ شهسوران معبد و فراماسونری ارائه میدهد. در مقالهای با عنوان «شهسوران معبد و فراماسونری» ذکر میکند که «آداب و مراسم پذیرش در فرقۀ شهسوران معبد، شبیه به فراماسونری کنونی است.»[12] طبق همین مقاله، اعضای فرقۀ شهسوران معبد هم مانند ماسونری، یکدیگر را برادر خطاب میکردند.[13]
ماسون ها می آیند
این فرقۀ عجیب، از صلیبیها تحتتأثیر «اسرار»ی که در بیتالمقدس یافته بودند، نسبتبه مسیحیت مرتد شده و شروع به انجام آیینهای ساحری کردند . گفتیم که خیلی از محققین بر این عقیده هستند که این راز به کابالا مربوط میگردد. بهعنوان مثال، نویسندۀ فرانسوی، «الیفاس لوی»[14] در کتاب خود به نام @تاریخ جادوگری@، مدارک مشروحی ارائه میدهد که فرقۀ شهسوران معبد، آیینهای اسرارآمیزی را به اجرا درمیآوردند که بهطور مخفیانه، در تعالیم کابالا آموزش دیده بودند.[15]
در اینجا تصور بر آن است که اقتدار مخفی و پس پردۀ مفهوم شهسواران معبد، یعنی الیگارشی یهودی، برای آرامش غیرکلیسایی در اسکاتلند به آنجا رفته و میبینیم که کابالا نیز در همین دوره، در اسکاتلند اوج میگیرد و ریشۀ تدوین کتاب @ظهر@ را در همین دوران پژوهش کردهاند.
«پس همان اقتدار کهن الیگارشی زراسالارانِ پراکنده، ولی متحد یهودی است که این فاصلۀ تاریخی از قرن سیزدهم تا قرن هجدهم را تفسیر میکند و ساختار رمزآلود و مخفی و تشکیلاتی آن از ساختار کابالایی نشأت میگیرد و باید در تطوّر تاریخی فراماسونری، این اقتدار و حاکمیت جهانی(از حیث گستردگی و نفوذ) و بیتاجوتختی(از حیث ظاهری و مخفی بودن ریشه اقتدار) را در نظر گرفت
باتوجهبه استنادات مرسوم در تاریخنگاری فراماسونری، میتوان بهصورت دقیق بیان ذیل را بهعنوان مبدأ تکوین فراماسونری ذکرکرد: «اولین مجمع ماسونی جهان که اسناد و مدارک تاریخی مؤید وجود آن است، تجمعی است که در ۲۴ ژوئن۱۷۱۷ در لندن برگزار شد. این تجمع، موجودیت سازمانی به نام گراندلژ انگلستان را اعلام کرد و فردی به نام آنتونی سایر[16] را بهعنوان «استاد اعظم» این نهاد نوپا برگزید. از میان بنیانگذاران فراماسونری در سال ۱۷۱۷، تنها نام سه تن را میدانیم: آنتونی سایر و یاکوب لامبال[17] و کاپیتان جوزف الیوت.[18] نام دیگران در منابع ماسونی مندرج نیست.
ماسون ها درقاره جدید
«اطلس تاریخ جهان پنگوئن، فراماسونری را بهعنوان «مادر معنوی» انقلابهای آمریکای جنوبی عنوان میکند و میافزاید، فراماسونری آمریکای جنوبی، بهوسیلۀ فرانسیسکو دو میراندا در ونزوئلا تأسیس شد و شبکههای آن بهسرعت، سراسر قاره را فراگرفت.»[19] «آمریکا بیش از هر کشور دیگر در جهان، به تکاپوهای فراماسونگری گرایش دارد و از همین رهگذر، شمار فراماسونانش برابر با یک برآورد در سال۱۹۸۰ دوسوم همۀ فراماسونان جهان بوده است»[20] و بسیار جالبِتوجه است که این فرایند، کاملاً تحتحمایت و مدیریت یهودیان صورت پذیرفت؛ یعنی ترویج و گسترش فراماسونری در آمریکا، «سولومون گرایزل، مورخ یهودیآمریکایی، مینویسد این یهودیان بودند که برای نخستینبار، فراماسونری را به مستعمرات بریتانیا در قارۀ آمریکا شناسانیدند.»[21]
این فرایند در اورپا، خصوصاً در فرانسه با ساختاری روبهرشد و به شکل فراگیرتری ادامه یافت و در فرانسه بود که ساختار ایدئولوژیک فراماسونری کاملاً سکولار شد.
گسترش فراماسونری، در حدود ۷۰ سال پس از شکلگیری، به انقلاب روشنفکری در قرن ۱۸ و در انتهای قرن به انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا منجر شد.
این روند در روسیه با افراط بیشتری رشد کرد، به شکلی که کمتر فرد بانفوذی را میتوان یافت که عضو این تشکیلات نبوده باشد، «تقریباً تمامی خارجیان مقیم روسیه و اشراف بلندپایۀ این کشور، عضو لژهای ماسونی بودند و پلیس، مزاحمتی برایشان فراهم نمیکرد. فراماسونری روسیه در دوران نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه (۱۸۹۴ تا ۱۹۱۷)، گسترش فراوان یافت و در سال ۱۹۰۸، گراند اوریان فرانسه سه لژ در سنپطرزبورگ و مسکو و ورشو و یک شاپیتر رزکروا در مسکو تأسیس نمود.
میراث دار کابالا
پیشینۀ واقعی فراماسونری را باید در طریقت رازآمیز کابالا و سازمانهای یهودیان مخفی مستقر در کشورهای مختلف اروپایی، از جمله انگلستان و اسکاتلند، جستوجو کرد. از این زاویۀ نگرش، فراماسونری را باید تداوم جریانی دانست که با تکاپوهای دسیسهگرانۀ الیگارشی یهودی اسپانیا در نیمۀ دوم سدۀ سیزدهم میلادی آغاز شد[22]
کاوی کرامپ، ماسون درجه سی ام، تأثیر کابالیسم بر فراماسونری را بیش از هر فرقه و سنت دیگر میداند و مینویسد: «بیشتر دانشجویان احتمالاً با این نظر برادر گولد موافقاند که در سدههای شانزدهم و هفدهم، کابالیسم بر بسیاری از انجمنهای سرّی اروپا تأثیر عمیق گذارد» و ازاین طریق، در فراماسونری رسوخ کرد.[23]

روشنفکری و فراماسونری
- مفهومروشنفکری[24] در ساختار فراماسونری، مفهومی است که شاید بتوان، آن را اساس و بنیان ظاهری ایدئولوژی فراماسونری نام نهاد، بدان معنی که از این عبارت روشنفکری و آزاداندیشی، به شکلی معکوس استفاده میشود؛ یعنی این مدعا، در ساختار فراماسونری مطرح است که هدف از تکاپوی فراماسونری درواقع، رهایی بشر و نخبهسالاری است که در آن، روشنفکران حاکمیت را برعهده داشته باشند. در ضمیر همین تفسیر از روشنفکری، اسارتی به نام استانداردسازی و قاعدهمندکردن اعضای لژ پدید میآید که خود، نوعی اسارت محض است و ماسونها مدعی این هستند که ساختار تشکیلات، نظم جمعی دارد تا روشنفکران، اقتداری جهانی بیابند و در ادامه، میتوان تفسیر دقیقتری از روشنفکری ارائه داد.
روشنفکری در مقابله با سنت و کلیسای کاتولیک و جامعۀ جهانی اسلامی و بهطور خاص، نفیکنندۀ هرآنچه مدعی مابعدالطبیعه، خالقی که دیدنی نیست، خدای واحد، قادر و هرگونه قانون وحیگونه است و تنها برای هر عضو ، اهداف لُژ و تأمین منافع آن اصالت دارد.
درواقع این روشنفکری با «ایلومیناتی»[25] که در آینده، ساختار مخفی دیگری را بهوجود آورد و بهصورت خاصتری، در جهان فراگیر شد از همین مفهوم برآمده است. این ساختار پویا و تشکیلاتی که مدعی روشنفکری و هدایت خواسته و ناخواستۀ حاکمیتهاست، بسیاری اتفاقات بزرگ تاریخ را به خود اختصاص میدهد، مثلاً «لویی آمیابل،[26] نویسندۀ تاریخ رسمی «لژ نه خواهران»،[27] مینویسد:
«بیتردید، فراماسونری یکی از عوامل دگرگونیهای عظیمی بود که در آمریکای شمالی و فرانسه رخ داد؛ نه به آنگونه که برخی کودکانه بهعنوان نوعی توطئۀ جهانی جلوهگر میسازند؛ بلکه از طریق ارتقای اندیشه و روشنترکردن افکار عمومی…»[28]
اساساً فراماسونری در ساختاری فراگیر، برنامهریزی و ایجاد شد و دلایل تاریخی فراوانی برای تأیید این مدعا وجود دارد و اساساً نمیتوان فراماسونری را منحصر در یک منطقه یا دولت یا حتی ساختاری فلسفی و ایدئولوژیک دانست. فراماسونری در آیندۀ بروز و تطور خود دارای ساختاری بومی در جوامع دیگر شد و فرایندی ترکیبی و بسیار پیچیدهتر را ایجاد کرد. بدینمعنی که از تولد این تشکیلات در ساختار بومی، نمونهای جهشیافته از فراماسونری ایجاد شد که دیگر نیازی به استعمار کهن نبود و بهوسیلۀ فراماسونری و با حضور نخبگان و تأثیرگذاران منطقهای در هر کشور، عملاً خواست استعماری عظیمتری عملی میشد و بهجهت بومیبودن این جریان، امکان پس زدهشدن وجود نداشت و مردمان همان سرزمین، مدعی روشنفکری و اصلاحات بودند. پس دراینباره، انرژی سازمان، هدر نمیرفت و با وجود نخبگان و تأثیرگذاران هر جامعه، پیچیدهترین خواستهها عملی میشد.
تعریف جامع فراماسونری
«فراماسونری درواقع، یک دین و ایدئولوژی فراگیر برای غیریهود است (البته بهصورت عمومی) و قصد اصلی از بروز آن، ایجاد یک ساختار نظاممند و آموزشی است در سرتاسر جهان تا اولاً مجموعهای از نخبگان و متنفذان هر شهر و کشوری را به عضویت درآورده و پس از آموزش و تبدیل به موجوداتی سکولار، به ترویج و آموزش مخفی این رویۀ فکری در جوامع خود بپردازند. این مهم در ساختار روبنایی تأمین منافع مشترک در سراسر جهان، مخفی شده و جریانی دوگانه را پدید میآورد:
الف. هدف آموزش و یکسانسازی ایدئولوژیک در بین فراماسونهای جهان و بهتبعِ آن، جوامع وابستهبه آنها که تعاریف سنتی و بومی را نابود و گرایش سکولار را جایگزین آن نماید؛
ب. ساختاری روبنایی از تأمین منافع مشترک سیاسی برای اعضای لژهای گوناگون ساخته شده تا فرایند یکسانسازی جهانی پوشیده بماند.
بهطور خلاصه، فراماسونری برای الیگارشی یهودی شکل گرفت و در دیدگاه آنها، یک سازمان و تشکیلات صرفاً کارکردی و عملگراست که منافع اقلیت زرسالار را تأمین مینماید.
بههمین منظور، پروتکلها که کتاب مقدس هدفساز این الیگارشی زرسالار است، دراینباره سخنی بسیار جالب ارائه داده است و از مخفیبودن مقاصد این اقلیت، بهدرستی سخن گفته شده: «چه کسى مىتواند با یک قدرت نامحسوس درافتد و آن را واژگون سازد؟ این ما هستیم که چنین قدرت نامحسوسى داریم. اگرچه فراماسونرهاى غیریهودى، کورکورانه در خدمت ما هستند و براى مقاصد ما کار مىکنند؛ اما برنامههاى ما همچنان براى آنها و دیگران ناشناخته و اسرارآمیز باقى خواهد ماند.»[29]
فراماسونری، با نقش اصلی خود که آموزش و نهادینهسازی بومی است، بزرگترین زمینه را برای ترویج مفاهیم سکولاریستی و اومانیستی در جهان فراهم کرد و اولین گام تحقق نظم نوین جهانی، همین فرایند روشنفکری در دین ماسونی است.
خلاصه مقاله
«فراماسونری درواقع، یک دین و ایدئولوژی فراگیر برای غیریهود است (البته بهصورت عمومی) و قصد اصلی از بروز آن، ایجاد یک ساختار نظاممند و آموزشی است در سرتاسر جهان تا اولاً مجموعهای از نخبگان و متنفذان هر شهر و کشوری را به عضویت درآورده و پس از آموزش و تبدیل به موجوداتی سکولار، به ترویج و آموزش مخفی این رویۀ فکری در جوامع خود بپردازند. این مهم در ساختار روبنایی تأمین منافع مشترک در سراسر جهان، مخفی شده است.
[1] «گیلد»، بهمعنای عام آن، یعنی سازمان صنفی شهرنشینان شاغل در یک حرفۀ معین، ساختاری بسیار کهن است و قدمت آن، احتمالاً به ادوار اولیه تاریخ شهرنشینی و تخصصیشدن حرفۀ شهری میرسد.
[2].August C. Krey, The First Crusade: The Accounts of Eye- Witnesses and Participants, Princeton & London, p.262.
[3]. با تلخیص و ترکیب: فراماسونری جهانی، هارون یحیی، ترجمۀ دکتر سیدداود میرترابی، انتشارات المعی، چ۴، ۱۳۸۹، ص۹تا۱۳.
[4]. Temple Chevallier
[5]. Michael Baigent
[6]. Richard Leigh
[7]. Michael Baigent, Richard Leigh, The Temple and the lodge, London, Corgi Book, 1990, pp.78-81.
[8]. Ṣalāḥ ad-Dīn Yūsuf ibn Ayyūb
[9]. Battle of Hattin
[10]. Robert The Bruce
[11]. For this thesiss about Freemasonry, see. John J. Robinson, Born in Blood: The Lost Secrets of Freemasonry, New York, M. Evans & Company, 1989 8Ender Arkun, “Masonlarin Dusunce Evrimine Katkisina Kisa Bir Bakis” (A Short Look at the Contribution of Freemasonry to the Evolution of Thought), Mimar Sinan, 1990, No. 77, p.68, (emphasis added).
[12]. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler ve Hurmasonlar” (Templars and Freemasons), Mimar Sinan, 1997, No. 106, p.11, (emphasis added).
[13]. Teoman Biyikoglu, “Tampliyeler ve Hurmasonlar” (Templars and Freemasons), Mimar Sinan, No. 106, p.9.
[14]. Eliphas Levi
[15]. Eliphas Levi, Histoire de la Magie, p.273; Nesta H. Webster, Secret Societies And Subversive Movements, Boswell Publishing Co. Ltd.., London, 1924.
[16]. Anthony Sayer
[17]. Jacob Lamball
[18]. Joseph Elliott
[19]. عبدالله شهبازی، @زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران@، ج۲، ص۵۳۸.
The Penguin Atlas of World History, London: Penguin, 1978, vol. 2, p. 53.
[20]. مندرج در زرسالاری، ج۴، ص۲۴۵. عبدالهادی حائری، @تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی@، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸، ص۳۰.
[21]. عبدالله شهبازی، @زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران@، ج۴، ص۲۴۲.
Solomon Grayzel, A History of the Jews: From the Babylonian Exile to the Present 5728-1968, New York: 1968, p. 481.
[22]. عبدالله شهبازی، @زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران@، ج۴، ص۵۹.
[23]. W. W. Covey-Crump, “The Craft and the Kabalah”, pp. 366-367.
[24]. Intellectualism
[25]. محفل روشنضمیران یا ایلومیناتی (به لاتین Illuminatiجمع کلمۀ لاتین illuminatus): بهمعنی روشنضمیر است و در اصطلاح به گروههایی تاریخی و امروزی و همچنین واقعی و خیالی گفته میشود. از بعد تاریخی، به ایلومیناتیهای باواریا گفته میشد، گروه سرّی روشنضمیرانی که در ۱۷۷۶ تأسیس شد. در دوران معاصر، به سازمانهای توطئهگر مخفی گفته میشود که در حکم «دولت در سایه» عمل میکنند که بهنظر میرسد رخدادهای دنیا را ازطریق دولتها و شرکتهای بزرگ امروزی کنترل میکنند.
[26]. Louyi amiable
[27]. Louis Amiable (d. 1897)
[28]. عبدالله شهبازی، @زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران@، ج۴، ص۲۳۸.
[29]. پروتکل چهارم، @پروتکلهای دانشواران یهود@، ترجمۀ بهرام محسنپور، تنظیم: سیدحسین نجفی یزدی، قم: انتشارات ناظرین، چ۱، ۱۳۸۲، ص۵۶.