جادوی تصویر متحرک

جادوی تصاویر متحرک

چگونگی سلطه الیگارشی یهود بر سینما

در ابتدای این بحث، به‌سبب تکثّر بیان ارتباط یهودیان با سازمان‌ها و مجموعه‌های بسیار شناخته‌شده در عرصۀ رسانه‌های جمعی، و نیز اصالت اتهام به آن‌ها به‌دلیل یهودی‌بودن مدیرانشان، توضیحِ نکته‌ای بسیار لازم است: نفس یهودی‌بودن اشخاص، تنها ملاک ارزیابی این نوشتار برای اثبات نقش آنان در طرح جهانی الیگارشی یهود نیست؛ بلکه فقط آغازی برای بررسی دقیق‌تر نوع حضورشان در سازمان صهیونیسم بین‌الملل و میزان تأثیر‌گذاری‌ آنان است. یهودی‌بودن مسئولان یا مدیران مجموعه‌های فرهنگی یا رسانه‌ای که به ارتباط تنگاتنگ با الیگارشی یهودی مربوط می‌شود، دربارۀ کسانی بیان شده است که به‌صورت علنی، وابستگی به این ساختار دودمانی را ابراز کرده و یا برنامه‌های آن‌ها را پیگیری می‌کنند. این تحلیل‌ها، تماماً برمبنای مستنداتی انکارناپذیر است. گویی این مسئله، طبق برنامه‌ای مدون (مانند پروتکل‌ها) مدیریت می‌شود.

تاریکخانه

از آن روزی که «ابن هیثمِ»  ایرانی، روی نظریه‌های نور و تاریک‌خانه‌اش کار می‌کرد تا زمانی‌که اولین‌بار «برادران لومیر[1]»،  مردم را از تماشای قطاری که به‌سمتشان می‌آمد، وحشت‌زده کردند، هیچ‌کس گمان نمی‌کرد حاصل این تلاش‌ها، روزی این‌گونه تمام معادلات جهان را تغییر دهد و یکی از قوی ترین ابزارها برای کنترل افکار انسان‌ها شود! این ابزار گران‌قیمت و پرهیاهو و سرگرم‌کننده، همچون ورد جادوگران می‌تواند میلیون‌ها انسان را بدون آن‏که خودشان بدانند، جادو کند؛ ابزاری سحرانگیز در دست جادوگرانی کهنه‌کار!

جادوگرانی با عصای مقدس

آدولف زوکر[2] نه‌فقط پول را به گلدستاین داد، بلکه رفت و سالن را هم دید. طولی نکشید که زوکر، کان را متقاعد کرد که آن‌ها هم باید در خیابان چهاردهم، چنین سالنی برای خودشان راه بیندازند. آن زمان خیابان چهاردهم، محلۀ جرم‌خیز نیویورک، مرکز تالارهای رقص و سالن‌ها بود و پُر از مهاجرانی که دنبال هیجان‌های ارزان‌قیمت بودند. بعدها که افکارش را برای مایکل کردا تعریف می‌کرد، گفته بود: «نگاهی به دوروبَرم انداختم و گفتم یک یهودی می‌تواند از این راه، پول زیادی دربیاورد.» دو شریک، رستورانی متروک را اجاره کردند، صندلی‌هایش را برداشتند و بیشتر از صد دستگاه شهر فرنگ آن‏جا نصب کردند. جس‏لسکی، سالن را این‌طور به‌یاد می‌آورد: «پُر از طالع‌بین‌های خودکار، ماشین زورآزمایی و دستگاه‌های جالب دیگر.» اما مطمئن‌ترین درآمد، درآمد جعبه‌های شهر فرنگ بود که داستان‌های سی‌ثانیه‌ای نمایش می‌دادند»[3]

مطلب بیان‌شده، داستانِ ورود «آدولف زوکر»،  اولین بنیان‌گذار استودیوهای افسانه‌ای هالیوود، به سینما بود. او که سال‌ها به‌دنبال پول، از این شهر به آن شهر و از این خانه به آن خانه رفته بود، سینما را شهری یافت که می‌توانست در آن بماند، پول دربیاورد و از همه مهم‌تر، وجهۀ اجتماعی خوبی پیدا کند. تقریباً تمام یهودیان آمریکا، در آرزوی رسیدن به این وجهۀ اجتماعی بودند. وضعیت آنان در زمان زوکر (۱۹۰۳)، چیزی شبیه وضعیت سیاه‌پوستان زمان کندی بود: شهروندی درجه‌دو یا حتی درجه‌سه. آنان حق ورود به مشاغل آبرومند را نداشتند و حتی اجازۀ ورود به برخی دانشگاه‌ها را هم نمی‌یافتند. آنان فقط در «گتو[4]»های  خودشان می‌توانستند انتظار احترام داشته باشند. اما همۀ این‌ها، خصوصیاتشان را تغییر نداده بود و هنوز برای پول، حاضر بودند که هر کاری انجام دهند؛ حتی اگر آن کار، ورود به شغل فرومایه‌ای چون ساخت فیلم‌های پورنوگرافی  باشد. «هنری فورد» دراین‌باره و درزمینۀ میزان وابستگی و آزمندی یهودیان به پول، به نکات بسیار جالب‌ِ‌توجهی اشاره کرده است:

 «ماهیت تفکر یهودی، در اِعمال نفوذ و تسلط بر نیروی کار جهان، همان است که در سایر قسمت‌ها و زمینه‌ها مشاهده می‌شود: تخریب ارزش‌های واقعی، به سود ارزش‌های ساختگی و موهوم. فلسفۀ یهود درزمینۀ درآوردن پول، جمع‌آوری آن با رنج و تلاش نیست؛ بلکه یافتنِ آن به هر طریق است. میان این دو تعبیر، اختلافی اساسی وجود دارد. این نکته، توضیح می‌دهد که چرا یهودیان، متخصص امور مالی هستند، نه ناخدای صنایع. تفاوت میان ساختن و یافتن، همین است.

تنها راه برای متلاشی‌ساختن این دژ مستحکم جامعه، یعنی قشر کارگر خلاقی که شخصیت قدرتمندی داشت، این بود که بذر افکار دیگری میان آنان افشانده شود و خطرناک‌ترین این بذرها، جایگزین‌ساختن اندیشۀ یافتن، به‌جای ساختن بود.»[5]

سینمای آن روز، یکی از همان کارهایی به‌شمار می‌رفت که تصورِ یافتن پول در آن وجود داشت و فعالیتی غیرمالی، سخیف و فرومایه قلمداد می‌شد. اما فرومایگی‌اش، مانع درآمدهای بسیارش نمی‌شد و شاید یکی از روش‌های مطلوب اجرایی برای پول‌یابی به‌‌حساب می‌آمد. یهودیان باید وارد میدان سینما می‌شدند؛ اما از کجا؟ تراست ادیسون  از شرق آمریکا شروع کرده بود و درحالِ گرفتن تمام آمریکا بود. آنان به‌ناچار، زمین‌های بکر غرب را برگزیدند.

«هالیوود جاذبه‌ای دیگر هم برای یهودیان داشت: آنجا برخلاف شرق، ساختار اجتماعی بدوی و نفوذ‌ناپذیر بود. می‌توان گفت کالیفرنیا، هم‌ارز اجتماعی خودِ فیلم‌ها بود: تازه و سازمان‌نایافته. درواقع، تولیدکنندگان به آن‌جا مهاجرت می‌کردند تا قلمرو مناسب صنعت را کشف کنند. در هالیوود، اشرافیت واقعی وجود نداشت و موانع اجتماعی کمی سدّ راه یهودیان می‌شدند. می‌توان گفت در هالیوود همه‌چیز بسیار کم بود.»

مارکوس لوئه،  لوئیس بی. ‌میر،  کارل لمل،  هری کان،  جک و هری وارنر  دیگر یهودیانی بودند که به طمع شهرت و پول، به هالیوود قدم گذاشتند. آنان بنیان‌گذاران کارخانه‌های بزرگ رؤیاسازی طول تاریخ بشر شدند از جمله: پارامونت،  یونیورسال،  کلمبیا پیکچرز،  متروگلدوین میر  و برادران وارنر.  سینما هرآنچه یهودیان آمریکا نیاز داشتند، به آنان می‌داد: اشرافیت، اعتبار، نفوذ و یافتن پول. البته نباید پنداشت که بنیان‌گذاران هالیوود افراد فقیری بودند. هریک از آنان، سرمایۀ بی‌حسابی که از هر راهی به‌دست آورده ‌بودند، وارد دنیای سینما کردند؛ چراکه هم باید فیلم تولید می‌کردند، هم سالن‌های نمایش آن‌ها را می‌ساختند و هم برای پر‌شدن سالن‌ها تبلیغ می‌کردند. آدولف زوکر نیز برای ورود به دنیای سینما همین کار را انجام داد.

جادوی تصاویر متحرک 2

اتفاق یا توطئه؟

«برخی معتقدند سیطرۀ یهودیان بر صنعت سینمای آمریکا، برای آن بود که بتوانند از تبلیغات صهیونیستی پشتیبانی کنند. اما شمار یهودیانی که وارد این صنعت شدند، به‌اندازه‌ای زیاد است که نمی‌توان تصور نمود طبق یک برنامه و نقشه این کار را کرده‌اند. قضیه به مهاجرت یهودیانِ اروپای شرقی به آمریکا باز می‌گردد (از سال۱۸۸۱ به‌بعد). این نکته را باید بیفزاییم که یهودیان غرب آمریکا، به‌عنوان گروهی کارکردی‌‌مالی، در صنایع سبکِ نزدیک به مصرف‌کننده و دور از چرخۀ تولید، سرمایه‌گذاری می‌کردند. همۀ این ویژگی‌ها در صنعت سینما وجود داشت. وانگهی مهاجران یهودی نیز مانند دیگر مهاجران به آمریکا، عموماً به بخش‌هایی همچون سینما و هنرهای نمایشی جذب می‌شدند؛ زیرا این بخش‌های اقتصادی به‌گونه‌ای بود که برای اشتغال در آن‌ها، به طبقه‌ای خاص، درجۀ علمی مشخص و حتی سرمایۀ زیاد نیاز نبود.»

اما این ورودِ به‌ظاهر اتفاقی، به حضور بدون برنامه منجر نشد. حالا یهود، قدرتی داشت که پیش‌ از‌این، تنها در رؤیاهایش می‌توانست آن را تصور کند. این قدرت، به‌مراتب بیشتر از رسانه‌هایی همچون روزنامه‌ها و نشریات بود که یهود قبلاً آن‌ها را تصاحب کرده بود. همچنین، قدرت نفوذ به ناخودآگاهِ میلیون‌ها انسانی بود که یهودیان، آن‌ها را «گوییم»  می‌خواندند.

«۱. تمام کانال‌ها (رسانه‌هایی) که بازگوکنندۀ اندیشه‌هاست، باید به‌طور کلی دراختیار ما باشد؛

۲. باید تمام مطبوعات و رسانه‌ها را دراختیار داشته باشیم تا هروقت بخواهیم، احساسات مردم را پیرامون مسئله‌ای برانگیزیم و هر زمان اراده کنیم، جدال‌هایی که در خدمت منافع ما باشد، راه بیندازیم؛

۳. دشمنان ما نباید رسانه‌ای دراختیار داشته باشند که‌ به‌وسیلۀ آن، اندیشه‌های خود را بروز دهند. در غیر این‌صورت، باید عرصه را چنان بر آنان تنگ کنیم که‌ نتوانند از طریق این رسانه، به ما حمله کنند؛

۴. باید درصورت نیاز، توانایی برانگیختن احساسات ‌ملت و آرام‌کردن آن را داشته باشیم. ما این کار را هرطور که شد، یعنی با خبرهای راست یا دروغ انجام ‌می‌دهیم. ما خبرها را طوری رواج می‌دهیم که مردم ‌بپذیرند؛ اما پیش‌‌‌ ازآن، باید ببینیم جای پایمان چقدر محکم است.»

این جملات، بخشی از پروتکل‌های دانشوران صهیون یا همان نقشۀ جهانی الیگارشی یهود است. سینما، گویی محل بروزی برای اعلام هویت‌های از دست‌رفته و ماشینی برای اجرای فرامین پروتکل‌ها بود.

«هالیوود، در دورۀ سینمای صامت (۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷)، فیلم‌های گوناگونی از داستان‌های عهد عتیق تولید نمود؛ از جمله می‌توان به یهودیت از بتولیا  ساختۀ دوید وارک گریفیث  (۱۹۱۳)، ده فرمان  اثر سیسیل ب. دومیل  (۱۹۲۳)، سرگردان کار رائول والش  (۱۹۲۶)، ‌بن‌هور  ساختۀ فرد نیبلو  (۱۹۲۵) و کشتی نوح اثر مایکل کورتیس (۱۹۲۸) اشاره کرد. بیشترِ این کارگردانان، یهودی بودند و این فیلم‌ها، دینی و حتی تبلیغی نبود و در درجۀ نخست، جنبۀ اقتصادی داشت؛ زیرا پوشش‌ها، دکورهای تاریخی، سیاه‌لشکرهای بزرگ و نبردهای خشونت‌بار، در این فیلم‌ها فراهم آمده بود تا چشمان بیننده را خیره سازد و سود بیشتری برای تولید‌کننده و کارگردان به ارمغان آورد.

اگر طبق نظر دکتر المسیری، هدف از تولید این فیلم‌ها، صرفاً کسب سودِ بیشتر بوده، دو سؤال مطرح است: چرا از میان هزاران داستان و رمان تاریخیِ ادبیات مغرب‌زمین، هالیوود بیشترین سرمایه‌گذاری را برای تصویر‌کردن داستان‌ها و اسطوره‌های یهودی انجام داده است؟ این سود سرشار، نصیب چه کسانی شده است؟

«یهودیانِ آلمان، مؤسسه‌ای داشتند به نام «فدراسیون سازمان‌های رفاه یهودی» که آن را مگنین و دیوید تننبام،  وکیل برجستۀ صنعت سرگرمی، تأسیس کرده بودند و بودجۀ آن را «صندوق متحد رفاه یهودی»  تأمین می‌کرد. یهودیان اروپای شرقی هم «شورای جامعۀ یهودی»  را داشتند که با تخصیص پست معاونت رئیس، به یک یهودی هالیوودی، درهایش را به‌‌روی صنعت فیلم و منابع مالی‌اش باز کرده بود. به‌علاوه، در اواخر دهۀ۱۹۳۰، شعب اتحادیۀ ضدافترای  بنی بریث،  کمیتۀ یهودیان آمریکایی،  کنگرۀ یهودیان آمریکایی،  بنیاد هیلل  و مؤسسۀ بریندس  در لس‌‌آنجلس هم بودجۀ خود را از یهودیان هالیوود تأمین می‌کردند. آیدا می‌کامینگز،  خواهر لوئیس میر، «سازمان امدادی زنان یهودی»  را اداره می‌کرد که برای آسایشگاهی یهودی، اعانه جمع می‌کرد. بیمارستان‌های یهودی و کنیسه‌ها هم بودند ، مؤسسۀ نابینایان یهودی و ده‌ها گروه تک‌منظورۀ دیگر که دستشان را دراز کرده بودند. یهودیان هالیوود، پول می‌دادند و می‌دادند

جادوی تصاویر متحرک3

در رؤیای هویت

درطول تاریخ، آنچه بیش از هر چیز دیگری قوم یهود را آزرده، نگاه پَستِ دیگران به آنان بوده است. با ورود یهودیان به هر جامعه‌ای، طولی نمی‌کشید که مردم آن‌جا از آنان بیزار می‌شدند و سعی می‌کردند از آن منطقه، بیرونشان کنند. محله‌های یهودی‌نشین، تنها جایی بود که آنان، هویت شهروند درجه‌دو را احساس نمی‌کردند. یهودیان تا سال‌ها مجبور بودند هویت واقعی خود را پنهان کنند تا جامعه، مزاحم کسب درآمدشان نشود.

«یهودیان هالیوود، یهودیتشان را پنهان می‌کردند تا جامعه، آن‌ها را بپذیرد. اما هری کان  (مؤسس کمپانی کلمبیا پیکچرز)  یهودیتش را فقط پنهان نمی‌کرد. او طوری نفرتش را از یهودیت نمایش می‌داد که انگار چیزی مشمئز کننده و حال‌به‌هم‌زن است. البته کارش بی‌سابقه نبود. بسیاری از یهودیان، از این‌که غریبه یا ضعیف محسوب شوند، متنفر بودند و مثل کان، در برابر یهودیت، موضعی خصمانه می‌گرفتند. انکار مذهب کافی نبود، می‌خواستند نشان بدهند از یهودیت برترند و این میل، اغلب در قالب نوعی یهودستیزی یهودی بروز می‌یافت.»

این مسئله، بزرگ‌ترین فاجعه برای قومی بود که می‌خواست جهان را تصرف کند. او باید هویتی تازه برای خود می‌آفرید که زمینۀ کارهای بعدی او را فراهم کند. این هویت، باید بر‌مبنای مظلوم‌نمایی جلوه می‌کرد و ترحم هر انسانی، در هرکجای عالم را بر می‌انگیخت. همچنین، باید هویت قومی می‌بود و همۀ یهودیان پراکندۀ دنیا را باهم متحد ‌می‌‌کرد. این هویت، باید خودستیزی یهودیان را نیز ریشه‌کن می‌کرد.

«مندل سیلبربرگ که خود حاخام مگنین جامعۀ یهودی سکولار و عضو خانواده‌ای اصیل از یهودیان لس‌‌آنجلس بود در ماه مه۱۹۴۲ به موریس ورتهایم، عضو کمیتۀ یهودیان آمریکا نوشت: «گروهی در صنعت سینما، جداً درحال بررسی تأسیس سازمانی هستند که از طریق آن، بسیار حساب‌شده‌تر عمل کنند: هم در تلاش‌های عمومی برای دموکراسی، هم در تلاش‌های مرتبط علیه یهودستیزی.»

سیلبربرگ نوشته بود: «گروهی از افراد شاخص و جوان صنعت سینما، چند جلسه برگزار کرده‌اند تا دلایل نیاز به سازمان تازۀ یهودی را به‌منظور بسیج کردن یهودیان هالیوود شرح دهند.» سیلبربرگ پیشنهاد می‌کرد: «پاسخ تهاجمی به حملۀ علیه یهودیان و صنعت سینما، با استفاده از استعدادها و توانمندی‌های دست‌اندرکاران این صنعت، جزء فعالیت‌های گروه تازه باشد.»

اما، تأسیس این‌گونه سازمان‌ها، آن‌‌طور که باید، نتوانست هویتی تازه برای یهودیان آمریکا فراهم آورد. رؤسای کمپانی‌ها، هنوز مایل نبودند که مستقیماً یهودیان را روی پرده تصویر کنند؛ چراکه نمی‌خواستند تعداد مشتریان غیریهودیشان کم شود. همۀ نشانه‌های یهودیت، در تاروپود قصه و دکور و شخصیت‌های فرعی، پنهان شده بود. هنوز آمریکا، سرزمین رؤیاهای یهود نشده بود.

«اگر کسی خودزدایی یهودیان هالیوود را تغییر داده باشد، هیتلر است. در پایان جنگ، رهبران یهودی با مدیران هالیوودی، لابی می‌کردند تا یهودیان را سوژه‌هایی معتبر و دراماتیک برای فیلم‌ها بدانند. آنچه دیک روتچیلد،  نمایندۀ کمیتۀ یهودیان آمریکایی، در سال ۱۹۴۷، بعد از جنجال مربوط‌به فیلم آتش متقابل  پیشنهاد کرد، چیزی بیش از لابی بود. او نوعی هیئت ناظر یهودی پیشنهاد می‌کرد که فیلم‌نامه‌هایی را که یهودی‌هایی هم در آن‌ها بودند، بررسی کند و به آن‌ها مجوز بدهد. یهودیانِ شرقی، نظارت بر تصویر هم‌کیشان خود بر پردۀ سینما را راهی کاملاً مشروع و امکان‌پذیر برای دستیابی به پول و نفوذ می‌دانستند.

در سال ۱۹۴۸، سیلبربرگ، نمایندگان همۀ نهاد‌های مهم یهودی را به کنفرانسی در «شورای ملی مشاورۀ روابط جامعه» دعوت کرد تا مشخص کنند چه کسی می‌تواند به یهودیان هالیوود بگوید یهودیان را چگونه روی پرده به‌تصویر بکشند. پس از دو روز کشمکش، آن‌ها به سازمانی جدید رسیدند: پروژۀ سینما[6]؛یکی از کارکرد‌های این پروژه، این بود که به هر سازمان یهودی، تکه‌ای از هالیوود و بخشی از شکوه و قدرتش را داد.»

«نقطۀ عطف حضور صهیونیست‌ها در عرصۀ سینما، روی‌کارآمدن نازی‌ها در آلمان و شروع جنگ جهانی دوم بود؛ چراکه از آن‌پس تاکنون، صهیونیست‌ها با مطرح‌کردن ادعای کشته‌شدن یهودیان در جنگ جهانی دوم و دادرسی دادگاه نورنبرگ و هولوکاست، توانسته‌اند در عرصۀ سینما فعالیت بسیار زیادی داشته باشند

جنگ جهانی دوم، گمشدۀ یهود را به خانه‌اش آورد. حال، می‌توانست با ترسیم دشمنی دهشتناک، نه‌تنها مردم پراکندۀ یهود، بلکه تمام مردم دنیا را با خود همدل سازد. سناریوی آیندۀ هالیوود مشخص شد:

«قومی مظلوم و آواره که نازی‌های بی‌رحم و خون‌خوار، درپیِ از بین‌بردن آن‌ها هستند. آن‌ها راهی ندارند جز آن‌که از سرزمینی که در آن زندگی می‌کردند، کوچ کنند و به سرزمینی که به آن‌ها وعده داده شده، بروند، سرزمینی مقدس که اجدادشان به‌زور از آنجا بیرون رانده شدند.»

ازاین‌پس، هالیوود دو وظیفه داشت: ۱. ترسیم حزب نازی به‌عنوان دشمن بزرگ تمام انسان‌ها؛ ۲. ایجاد همدلی با غریبان آواره‌ای که هیچ‌کجا خانۀ آنان نیست. این ایجاد همدلی، از روزهای آغازین سینما آغاز شده بود؛ اما هویت یهودی آن، هنوز پنهان بود. حالا زمانی بود که می‌توانستند این هویت را کم‌‌کم آشکار کنند.

«با شروع دهۀ شصت میلادی، سینمای جهان، به‌سمت اهداف صهیونیست‌ها دگرگون شد. صهیونیست‌ها، سینماگران جهان را برای به‌تصویرکشیدن و ساختن فیلم‌هایی در سرزمین اشغالیِ خود جذب کردند. در دهۀ هشتاد، سینمای صهیونیسم، به موفقیت‌های زیادی رسید و توانست به ستاره‌های بزرگ و کارگردان‌های معروف سینما دست یابد و سینمای ایتالیا، فرانسه، انگلیس، آلمان (غربی) را به مالکیت خود درآورد و بر اغلبِ شرکت‌های تولید فیلم‌های سینمایی غرب، سیطرۀ نسبتاً کاملی داشته باشد.»

«برخی معتقدند، هر فیلم ضدنازیستی، فیلمی صهیونیستی و دستِ‌کم در خدمت صهیونیسم است. این اشتباهی است آشکار که به سود صهیونیست‌ها تمام می‌شود؛ زیرا صهیونیسم، اگرچه جنبشی ضدنازیستی می‌نماید، جوهره‌اش با نازیسم تفاوتی ندارد و به‌همین دلیل، با آن همکاری کرده است. پس از پیدایش اسرائیل (۱۹۴۸)، نقش سینمای صهیونیستی، به‌ویژه در آمریکا، اهمیت بیشتری یافت»


[1] lumière brothers

[2] Adolph Zukor

[3] نیل گابلر، @امپراتوری هالیوود، مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما@، ترجمۀ الهام شوشتری‌زاده، چ۱، تهران: عابد، ۱۳۹۱، ص۳۹.

[4] در شهرها یا مناطق دیگر، به محله‌ای که ساکنان آن غالباً از یک قوم یا مذهب باشند، گِتو (ghetto) می‌گویند. امروزه در کل، به مناطق فقیرِ شهری که بیشتر مهاجرها یا اقلیت‌ها در آن ساکن‌اند، گتو می‌گویند. ازنظر تاریخی، در اروپا به محله‌هایی گتو می‌گفتند که اقلیت یهودی در آن ساکن بودند.

[5] هنری فورد، @یهود بین‌الملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲، ص۳۷تا۳۹

[6] TheMotion pictures Project)


فهرست منابع:

  • نیل گابلر، @امپراتوری هالیوود، مروری بر زندگی خالقان یهودی سینما@، ترجمۀ الهام شوشتری‌زاده، چ۱، تهران: عابد، ۱۳۹۱،
  • هنری فورد، @یهود بین‌الملل@، ترجمۀ علی آرش، تهران: مؤسسۀ فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، ۱۳۸۲
  • عبدالوهاب المسیری، @دانشنامۀ یهود و یهودیت و صهیونیسم@، ترجمۀ مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های تاریخ خاورمیانه، ج۳، تهران: دبیرخانۀ کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضۀ فلسطین
  • از کتاب @پروتكل‌های دانشواران يهود@، مترجم: بهرام محسن‌پور، تنظیم: سيدحسين نجفي يزدي، قم: انتشارات ناظرین، چ۱، ۱۳۸۲،
  • مجید صفاتاج، @دانشنامۀ صهیونیسم و اسرائیل

جست و جو
فهرست مطالب
سرفصل ها
آخرین پست ها
ناگفته های هولوکاست1
ناگفته های هولوکاست

افسانه اتاق های گاز – یهودستیزی در آلمان آشنایی با نظریه‌های نژادگرایانه و نیز استفاده

اربابان تحریف
اربابان تحریف

یهودیان و تحریف اسلام پس از پیامبر یهودیان در دستگاه خلافت اهل کتاب با بهره‌گیری

آیپاک 1
آيپاک

لابی تامین منافع اسرائیل در امریکا از بدو پیدایش رژیم صهیونیستی، سیاست‌های آمریكا كاملا در

مبنا

مبنا یعنی اساسی که با انطباق و سنجش از آن، تمام اجزاء یک کل تعریف

فلسفه شهادت
فلسفۀ‌ شهادت

سبک زندگی شهادت‌گونه بر مبنای سبک زندگی شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی اصل در شهادت رسیدن

حماسه خمینی

 ‌خطر چیست؟ دشمن کیست؟ آشنایی با روش و اندیشه‌های حضرت امام خمینی (ره) در مبارزه

حاج رمضان

اسطوره ای در تعقیب و تحت تعقیب لشکر شیطان نام سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد

فتحی شقاقی
«فتحی شقاقی»

«فتحی شقاقی»؛ فرزند فلسطینی لیبیایی امام تاریخ فلسطین مبارزان و رهبران بسیاری را به خود

دریافت نسخه آنلاین مقاله
QR Code