تقابل یهودیان با پیامبر اسلام
دشمنی با نور
یهودیان پیشاپیش از ظهور پیامبری جدید در حجاز باخبر بودند و اصلاً برای همین به جزیرهالعرب آمدند. بنا بر نصّ صریح قرآن کریم، اهل کتاب چنان از خصوصیّات پیامبر باخبر بودند که حضرت محمد، صليالله عليه و آله را مانند فرزندانشان میشناختند. در تاریخ آمده است که هنگامی که بحیرا، راهب مسیحی، ايشان را در سنّ 12 سالهگی، در مسیر سفر ایشان به شام ملاقات نمود و نشانههای پیامبری را در ایشان ملاحظه کرد، خطاب به ابوطالب گفت: «این برادرزادهات را به شهر خود بازگردان و از نقشهها و کینههای یهود در مورد او بترس و بر حذر باش که به خدا سوگند اگر یهودیان او را ببینند و آنچه من دانستم و شناختم بدانند، وی در معرض خطر قرار خواهد گرفت.»
با ظهور اسلام دلایل متعدّدی باعث شد یهودیان نهتنها به دین جدید در نیایند، بلکه در مقابل اسلام قرار گیرند و به سرسختترین دشمنان اسلام تبدیل شوند:
دلیل اول دشمنی یهودیان حسادت بود. یهودیان انتظار داشتند که پیامبر اسلام از میان بنیاسرائیل و از فرزندان اسحاق مبعوث شود؛ امّا همین که دیدند پیامبر موعود از نسل اسماعیل است، تعصّبات قومی و مذهبی سبب شد تا از پذیرش اسلام سر باز بزنند.
برای آنها بسیار سخت بود که مردی از میان مردم بیتمدّن برانگیخته شود و آنها را به اسلام دعوت کند. آنها این امر را به منزلهي زیر سؤالبردن سیادت و برتری خود قلمداد میکردند.
از سوی دیگر با ظهور اسلام و قرآن، اعراب به کتابی فصیح دست یافتند و از یک منبع مستقلّ دینی و عقلی بهرهمند گشتند. کتابی که تاریخ را به نحو قابل اطمینانی برایشان حکایت میکرد و آنها را از نظر فکری و فرهنگی ارتقا میبخشید. این امر باعث از رونقافتادن فرهنگ یهود و بطلان ادعای تفوّق نژادی آنها و زوال حاکمیتشان بر افکار اعراب میشد و این مسئله حقد و کینهي یهود را نسبت به اسلام دوچندان میکرد.
دليل ديگر دشمني يهود با اسلام آن بود که قرآن کریم در آیات بسیاری مبانی فکري یهود را زیر سؤال برده، آنها را به خاطر اعتقادات پوچ و واهی که بدان پایبند بودند سخت مورد انتقاد قرار داده بود. علاوه بر آن میتوان به آیات دیگری هم اشاره کرد که به افشاگری عملکرد زشت یهود پرداخته و پرده از رسواییهای این قوم در طول تاریخ ننگین شان برداشته است. ارائهي گزارشی دقیق در بارهي افشاگریهای قرآن نسبت به یهودیان نیازمند گفتار مستقلّی است و در اینجا به ذکر فهرستوار آن بسنده میکنیم:
سُستعهدی و پیمانشکنی یهود، کتمان و پوشاندن حق، سطحینگری در مسائل دینی و گرایش به شرک، رشوهگرفتن و حرامخواری، رباخواری، دروغبستن به خدا، قساوت و سنگدلی، کشتار انبیا، روحیهي تفرقهافکنی و ترس و زبونی و نداشتن روحیهي جهاد از ویژهگیهایی است که در قرآن به یهودیان نسبت داده شده.
این عوامل باعث شد تا آتش کینه و نفرت در نهاد یهودیان نسبت به اسلام شعلهور شود و آنها را رودرروی اسلام قرار دهد. یهوديان برای رویارویی با اسلام به ترفندهای مختلفی روی آوردند که به برخی اشاره میکنیم:
- القای انواع شبههها در میان مسلمین برای دلسرد کردن آنان از اسلام.
- مناظره و مشاجرهي علمی علمای یهود با پیامبر اسلام و طرح انواع سؤالات و اشکالات به امید آنکه بتوانند از این راه آن حضرت را به عجز وا دارند.
- محاصرهي اقتصادی مسلمین.
- زمینهسازی برای شعلهور ساختن آتش جنگ و کینههای جاهلی میان قبایل عرب (مثل اوس و خزرج، دو قبیلهي بزرگ در مدینه)
- مساعدت با دشمنان اسلام از هر طریق و هر روش ممکن در رویارويی با اسلام (مثل همکاری یهودیان بنینضیر و بنیقریظه با سپاه مشرکان مکّه در جنگ خندق)
- طعنهها و نیشهای گزنده به موضعگیریهای پیامبر اسلام و مسلمین که نمونهي عینی آن در ماجرای تغییر قبله از بیتالمقدّس به کعبه اتفاق افتاد.
- توطئهي قتل پیامبر گرامی اسلام، صليالله عليه و آله.
- به راه انداختن جنگهای خونین علیه اسلام.

در اینجا بهطور خلاصه به تشریح مبارزات یهود با پیامبر اسلام میپردازیم:
بنیقینقاع: پیامبر، صليالله عليه و آله پس از هجرت به مدینه با یهودیان قراردادی امضا کرد که طبق آن یهودیان و مسلمین همکار و یاور یکدیگر بوده و علیه دشمن خارجی متّحد باشند و یک امت واحد را تشکیل دهند. اندکی پس از جنگ بدر، «بنیقینقاع» عهدشکنی کردند و پیامبر با سپاهی به سویشان روانه شد و پس از پانزده روز محاصره آنها خود تسلیم شده و منطقه را به سوی شام ترک کردند.
بنینضیر: برخورد مسلمین با این قبیله پس از اُحُد صورت گرفت. آنها پیامبر، صليالله عليه و آله را برای امری به قلعهي خود دعوت کردند و تصمیم به ترور ایشان گرفتند. پیامبر، صليالله عليه و آله به وسیلهی پیک الهی از این ماجرا آگاه شد و با برگشتن به مدینه سپاهی تدارک فرمودند و به سوی بنینضیر روان شدند. پیامبر قبل از حمله، نخلستانهای آنان را ویران ساخت تا آنان را به تسلیم وا دارد. به هر حال آنها نیز پس از چندی تسلیم شدند و عدّهي زیادی به شام رفتند و گروهی به قلعههای خیبر پناه بردند. آنها قبل از رفتن، خانههای خود را ویران کردند تا به دست مسلمین نیفتد.
بنیقریظه: پس از پیمانشکنی بنیقریظه در جنگ احزاب، پیامبر بلافاصله با سپاهی به سویشان روانه شد و آنها را به محاصره در آورد و از آنجا که مرتکب خیانت بزرگی شده بودند، خداوند حکم به قتل آنها فرمود و همین حکم اجرا گردید.
خیبر: یهودیان خیبر آخرین کسانی بودند که با پیامبر، صليالله عليه و آله درگیر شدند. این حادثه در سال 7 هجری رخ داد. تعداد قلعههای یهود 10 عدد بود که یکی پس از دیگری توسّط سپاه اسلام ساقط گردید ولی یکی از آنها که از استحکام بیشتری برخوردار بود مقاومت میکرد. پیامبر، صليالله عليه و آله یک روز «ابوبکر» را همراه سپاه فرستادند و او بدون موفّقیّت بازگشت. روز بعد «عمر» را فرستادند و او نیز کمترین توفیقی نداشت. رسولخدا شب روز سوّم فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی میسپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند.» روز بعد حضرت علی را فرستاده و خیبر نیز فتح گردید. در این سلسلهدرگیریها 29 نفر از مسلمین به شهادت رسیدند. برخی قلعههای کوچک یهود نیز، مثل فدک، خود تسلیم شده و فدک خالصهی نبي اكرم گردید.[1]
یهودیان با آگاهی از نشانههای پیامبر اسلام، به حجاز آمدند اما پس از بعثت ایشان، به دلیل حسادت، تعصب قومی، و از بین رفتن منافع اقتصادی و فرهنگیشان، به دشمنان سرسخت اسلام تبدیل شدند. آنها نمیتوانستند بپذیرند که پیامبری از نسل اسماعیل و از میان عربهای بیتمدن برخاسته باشد. با ظهور اسلام، قرآن به عنوان منبع مستقل دینی جایگاه یهود را تهدید کرد و افشاگریهای قرآنی علیه عملکرد و عقاید یهود، کینه آنها را تشدید نمود. آنان با توطئههایی چون شبههافکنی، محاصره اقتصادی، شعلهورکردن دشمنی قبایل، همدستی با مشرکان و حتی تلاش برای قتل پیامبر، در مقابل اسلام ایستادند. پیامبر اسلام نیز در برابر خیانتهای قبایل یهودی مدینه مانند بنیقینقاع، بنینضیر و بنیقریظه، با آنها برخورد کرد. در نهایت، در سال ۷ هجری، با فتح خیبر به دست امام علی(ع)، قدرت نظامی یهود در هم شکست و تهدید آنها به پایان رسید.
[1] تاریخ سیاسی اسلام، صفحهي 201 تا 213.