روایت جعل، دزدی فرهنگی و مهندسی تمدنی در سرزمین های اشغالی
اسرائیل؛ دولتی بدون تاریخ، زبان و ریشۀ فرهنگی اصیل؛اما با غارت میراث فرهنگی ملل دیگر و جعل تاریخ، تلاش میکند هویتی جعلی برای موجودیت جعلی خود بسازد. این نوشتار، پرده از چهار لایه پنهان پروژه فرهنگی صهیونیسم برمیدارد.
اسرائیل و جعل فرهنگ؛ پروژه غارت نرم در خاورمیانه
صهیونیسم فرهنگی از همان آغاز شکلگیری رژیم اسرائیل، درگیر ساختن نوعی هویت بود که نه ریشه در زمین فلسطین داشت و نه ارتباطی با فرهنگ یهودی اصیل. یهودیت در ذات خود یک دین است نه یک ملت، اما پروژه صهیونیستی برای برپایی «ملت یهود»، نیازمند ترسیم گذشتهای پرشکوه همراه با میراثی باستانی و نمادهایی فرهنگی بود، اما چون چیزی از این دست در اختیار نداشت، دست به دزدی فرهنگی زد.
زبان عبری نوین؛ زبان مردهای که با پول زنده شد
یکی از عجیبترین پدیدهها در تاریخ معاصر، «احیای زبانی مرده» برای خلق ملت است. عبری، تا پیش از قرن نوزدهم، صرفاً زبان دعا و متون دینی بود. هیچ مردمی با این زبان سخن نمیگفتند. اما پروژه صهیونیستی، بهدرستی دریافت که بدون «زبان مشترک»، نمیتوان «ملت» ساخت.
الیعازر بنیهودا، متفکر صهیونیست، تلاش کرد عبری را از متون خشک مذهبی بیرون بکشد و با اختراع واژگان جدید، یک زبان مدرن بسازد. این زبان ساختگی، امروز زبان رسمی اسرائیل است، اما چنان مصنوعی و تهی از ریشه است که بسیاری از یهودیان شرقی و مهاجران آفریقایی، استفاده از آن را تحقیرآمیز میدانند.
جالب آنکه عبری نوین پر از وامواژههای عربی و انگلیسی است؛ تا جایی که در بسیاری از مناطق اشغالی، زبان محاورهای یهودیان با عربی فلسطینی قابل تفکیک نیست. اسرائیل تلاش کرده این تضاد را پنهان کند، اما حقیقت این است که زبان عبری، مانند خود رژیم، وصلهای ناجور بر پیکر فرهنگهای منطقه است.
اسرائیل، دولتی که در خلأ تاریخی زاده شد، اکنون با بودجههای کلان، حمایتهای رسانهای غرب و جعل آکادمیک، در حال خلق نوعی «هویت ملی ساختگی» است. آنچه امروز در سرزمین اشغالی به نام فرهنگ، علم، زبان و آیین عرضه میشود، بیشتر به پروژهای پیچیده از غارت فرهنگی و مهندسی اجتماعی شباهت دارد تا به یک زیستبوم تمدنی اصیل.
پیشرفت علمی یا تولید علم برای کنترل، ترور و تسلط؟
رژیم اسرائیل همواره تلاش داشته تا خود را بهعنوان قطب نوآوری علمی در خاورمیانه معرفی کند. اما اگر دقیق شویم، خواهیم دید این “علم”، نه برای پیشرفت بشریت بلکه برای توسعه ابزارهای نفوذ، کنترل، ترور و جاسوسی طراحی شده است.
موساد، بازوی اطلاعاتی اسرائیل، بهکمک شرکتهای فناوریمحور چون NSO Group (سازنده جاسوسافزار پگاسوس) سالهاست در حال توسعه ابزارهایی برای شنود، ترور دیجیتال و عملیاتهای روانی است. پگاسوس تلفنهای خبرنگاران، رهبران کشورهای آفریقایی، فعالان حقوق بشر و حتی رؤسای جمهور اروپایی را هک کرده است.
حتی توسعه تکنولوژی کشاورزی در اسرائیل نیز در بسیاری از موارد با هدف کنترل منابع آب در منطقه صورت گرفته است؛ پروژههایی چون انتقال آب جولان یا سدسازی در سرزمینهای اشغالی با هدف قطع دسترسی فلسطینیان به منابع آبی.
سرزمین ادیان یا ویترین سکولاریسم مهندسیشده
اسرائیل مدعی است در دل سرزمینی با هزاران دین و آیین، به همزیستی و آزادی ادیان پایبند است. اما واقعیت، دقیقا عکس این ادعاست. «خشکهمقدس» یا همان منطقهای که قدس، بیتاللحم، الناصره و مناطق باستانی دیگر را دربرمیگیرد، به یک منطقه امنیتی با تسلط ارتش، دوربینهای مداربسته و قوانین تبعیضآمیز تبدیل شده است.
در ظاهر، اسرائیل ادیان مختلف را به رسمیت میشناسد. اما در باطن، تنها یهودیت ارتدوکس را دارای جایگاه رسمی میداند و دیگر ادیان یا حتی فرقههای یهودی غیرارتدوکس، از امتیازات دولتی محروماند. مسیحیان عرب، مسلمانان سنی و شیعه، در نظام قضایی، آموزشی و استخدامی با تبعیض گسترده مواجهاند.
از سوی دیگر، سکولاریسم افراطی، حتی خود یهودیان را نیز دچار چالش کرده است. بارها یهودیان ارتدوکس در اسرائیل علیه نظام سکولار و اجبار به خدمت نظامی تظاهرات کردهاند. این تضاد، نشان میدهد که اسرائیل نه دولتی برای یهودیان، بلکه پروژهای ژئوپلتیکی برای تسلط بر خاورمیانه است که از دین و تمدن، فقط «ویترین» آن را یدک میکشد.
در دل سرزمینی که تمدنهایی چون کنعانی، فینیقی، اسلامی و مسیحی شکوفا شدهاند، اسرائیل همانند شبحی بیریشه ظاهر شده است؛ شبحی که برای بقای خود، فرهنگها را میرباید، زبان میسازد، علم را ابزاری برای سلطه میکند و ادیان را پشت ویترین سکولاریسم پنهان میسازد.
در جهانی که هویت ملی باید بر اساس پیوست فرهنگی و تاریخی واقعی شکل بگیرد، اسرائیل در حال ساختن یک هویت جعلی بر پایه هیچ و پوچ است؛ پروژهای که با کمک رسانههای غربی، پول سرمایه سالاران یهود و سانسور حقیقت با روشهای نظامی و امنیتی بهپیش میرود.