نقدی بر ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی
نظام پارلمانی
نظام پارلمانی ساختاری سیاسی است که در آن قوه مقننه بر قوه مجریه برتری دارد و کابینه توسط حزب یا ائتلاف اکثریت پارلمان انتخاب میشود. رئیسجمهور یا پادشاه نقشی تشریفاتی دارد و وزرای کابینه معمولاً از میان اعضای پارلمان برگزیده میشوند. این نظام به دلیل هماهنگی میان دولت و پارلمان، روند قانونگذاری را سریعتر و مؤثرتر میسازد و امکان نظارت قوی پارلمان بر دولت را فراهم میکند. با این حال، در جوامع چندپاره با احزاب قومی، مذهبی یا طبقاتی، تشکیل دولتهای ائتلافی دشوار و شکننده میشود. نمونههایی چون بریتانیا، آلمان و کانادا نشاندهنده موفقیت این نظام در جوامع با ثبات حزبی هستند، در حالی که کشورهایی مانند لبنان یا اسرائیل با ائتلافهای ناپایدار و تشکیل دشوار دولتها مواجهاند. موفقیت یا ناکامی نظام پارلمانی به شرایط سیاسی، اجتماعی و میزان انسجام حزبی در هر کشور بستگی دارد.
اسرائیل پس از 8۰ سال هنوز فاقد قانون اساسی رسمی است و با قوانین پایه مصوب کنست (پارلمان) اداره میشود. این امر نشاندهنده ناپایداری سیاسی و بحران هویتی در اسرائیل است. ساختار سیاسی اسرائیل، میراث آژانس یهود و ایدئولوژی صهیونیسم است. بنیانگذاران اسرائیل، مانند بنگوریون، نه تنها به صهیونیسم، بلکه به انقلاب سوسیالیستی نیز اعتقاد داشتند
آیا اسرائیل میتواند هم دموکراتیک و هم یهودی باشد؟
بنیانگذار رژیم صهیونیستی، داوید بنگوریون، در زمان تاسیس این رژیم گفته است: «اسرائیل کشوری دموکراتیک و یهودی خواهد بود.» از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر فعلی اسرائیل، پس از توافق هستهای ایران با اروپا و آمریکا اظهار داشت: «اسرائیل جزیره دموکراسی در دریای توحش و بربریت است.» این دو جمله، تناقضی آشکار را مطرح میکنند: چگونه میتوان کشوری را هم دموکراتیک و هم یهودی دانست، در حالی که این دو مفهوم میتوانند در تضاد با یکدیگر باشند؟
ادبیات سیاسی رهبران اسرائیل، از بنگورین تا نتانیاهو، نشاندهنده تلاش برای مشروعیتبخشی به رژیم صهیونیستی است. نتانیاهو در سخنان خود، اسرائیل را به عنوان یک جزیره دموکراسی در منطقهای پرآشوب معرفی میکند و تاکید میکند که این کشور مسئولیت حفظ صلح را بر عهده دارد. این ادبیات، یادآور مفهوم «صلح دموکراتیک» در نظریههای لیبرالیسم است که معتقد است دولتهای دموکراتیک با یکدیگر نمیجنگند. نتانیاهو با اشاره به اینکه اسرائیل در میان کشورهای غیردموکراتیک و «بربر» قرار دارد، تلاش میکند تا جنگهای اسرائیل را به عنوان دفاع از دموکراسی توجیه کند.
این تناقض در عمل نیز دیده میشود. در حالی که اسرائیل خود را به عنوان یک دموکراسی معرفی میکند، سیاستهای آن به نفع یهودیها و به زیان غیریهودیها، به ویژه فلسطینیها، است. این امر باعث میشود که دموکراسی اسرائیل بیشتر به یک پوسته دموکراسی شباهت داشته باشد تا یک دموکراسی واقعی.
تعدد احزاب در اسرائیل: آیا نشانه دموکراسی است؟
در چند دهه ای که از عمر رژیم اسرائیل میگذرد، صحنه سیاسی این کشور شاهد تحولات گستردهای در زمینه احزاب سیاسی بوده است. بسیاری از احزاب منحل شدهاند، برخی با تغییر و تحولات باقی ماندهاند و برخی نیز با ادغام با یکدیگر، احزاب جدیدی را تشکیل دادهاند. اسرائیل ادعا میکند که تعدد احزاب در این کشور نشانه دموکراسی و تنوع سیاسی است. اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا تعدد احزاب در اسرائیل به معنای دموکراسی واقعی است یا اینکه این تعدد، چالشها و مشکلات خاص خود را به همراه دارد؟
برای درک تعدد احزاب در اسرائیل، باید به ریشههای تاریخی و اجتماعی این پدیده نگاه کرد. احزاب سیاسی در اسرائیل از قبل از تاسیس این رژیم در فلسطین اشغالی وجود داشتند. پس از تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، بسیاری از این گروهها در قالب احزاب رسمی ادامه حیات دادند. یکی از مهمترین احزاب اولیه، حزب ماپای (بعداً حزب کارگر) بود که از ادغام چندین گروه سیاسی تشکیل شد.
این احزاب نماینده اقلیتها، قومیتها و گروههای مختلفی هستند که از اقصی نقاط جهان به فلسطین اشغالی مهاجرت کردهاند. اسرائیل یک جامعه موزاییکی و چندپاره است که متشکل از اقوام و اقلیتهایی است که از بیش از ۱۰۰ کشور به این سرزمین مهاجرت کردهاند. همین تنوع قومی و فرهنگی باعث شده است که اسرائیل شاهد تعدد و تکثر احزاب باشد. هر حزب نماینده جریانی خاص و جامعه خاص خود است، و این شکافهای اساسی میان احزاب امری لاجرم است.
با وجود تعدد احزاب، اسرائیل با چالشهای جدی در تشکیل کابینههای پایدار مواجه است. یکی از دلایل اصلی این امر، عدم توانایی احزاب در ائتلافسازی است. از آنجا که اسرائیل فاقد قانون اساسی رسمی است و با قوانین پایه اداره میشود، اختلافات قومی، ایدئولوژیک و سیاسی باعث میشود که کابینهها زودهنگام فروپاشند. میانگین عمر کابینهها در اسرائیل حدود دو سال است، در حالی که دوره کنست (پارلمان) چهار سال است. این امر نشاندهنده بیثباتی سیاسی در اسرائیل است.

هفتاد و ملت
نقش مهاجرت اجباری که اسرائیل همواره در حال انجام آن است در تعدد احزاب بسیار حائز اهمیت است. مهاجرتهای گوناگون از سرزمینهای مختلف با فرهنگهای متفاوت، نقش اصلی در تعدد احزاب دارد. به عنوان مثال، حزب اسرائیل بیتنا به رهبری آویگدور لیبرمن، نماینده یهودیان روستبار است. از سوی دیگر، احزاب بزرگتر مانند لیکود و کارگر، نماینده طیفهای فکری و مطالبات مشخصی هستند که توانستهاند جایگاه خود را در جامعه اسرائیل حفظ کنند. حزب لیکود معمولاً نماینده گرایشهای راستگرا و حزب کارگر نماینده گرایشهای چپگرا است. این دو حزب، به همراه احزاب کوچکتر، صحنه سیاسی اسرائیل را شکل میدهند. روند انتخابات و چالشهای آن در اسرائیل پیچیدگی های ویژه یک نظام جعلی را دارد. انتخابات در اسرائیل بر اساس نظام تناسبی برگزار میشود. احزاب فهرستهای نامزدها را ارائه میدهند و مردم به این فهرستها رای میدهند. هر حزب بر اساس درصد آرا، کرسیهای متناسبی در کنست به دست میآورد. با این حال، نظام انتخاباتی اسرائیل دارای محدودیتهایی است.
انتخابات سراسری است و رایدهندگان به فهرستهای حزبی رای میدهند، نه به نامزدهای فردی. این نظام میتواند باعث شود که رایدهندگان نتوانند بر تمام نامزدها تاثیر بگذارند، به ویژه اگر حزبی که به آن رای میدهند فهرست کوتاهی از نامزدها داشته باشد. علاوه بر این، برای ورود به کنست، احزاب باید حد نصاب ۳.۲۵ درصد از کل آرا را کسب کنند. این امر باعث میشود که برخی احزاب کوچک نتوانند نمایندهای به کنست بفرستند، حتی اگر پایگاه اجتماعی قابل توجهی داشته باشند. این نظام انتخاباتی، اگرچه به تنوع سیاسی کمک میکند، اما میتواند باعث بیثباتی سیاسی شود، زیرا تشکیل کابینه ائتلافی را دشوار میکند.
یکی از بزرگترین چالشهای نظام سیاسی اسرائیل، تشکیل کابینه ائتلافی است. پس از انتخابات، حزب پیروز (حزبی که بیشترین کرسیها را کسب کرده است) مامور تشکیل کابینه میشود. نخستوزیر منتخب باید طی ۲۸ روز (با امکان تمدید دو هفتهای) کابینه خود را تشکیل دهد. این امر نیاز به مذاکرات پیچیده با احزاب دیگر دارد، زیرا هیچ حزبی معمولاً نمیتواند اکثریت مطلق (۶۱ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست) را کسب کند.
این مذاکرات اغلب با سهمخواهی احزاب کوچک همراه است، که میتوانند کابینه را به گروگان بگیرند. اگر نخستوزیر نتواند کابینه تشکیل دهد، رئیسجمهور ممکن است این ماموریت را به رهبر حزب دیگری واگذار کند. این روند میتواند ماهها طول بکشد و باعث بیثباتی سیاسی شود.
آغازی بر یک پایان
آینده اسرائیل محکوم به فنا و نابودی است.با توجه به نقاط ضعف نظام حزبی و پارلمانی اسرائیل، از جمله عدم ائتلافسازی و فروپاشی زودهنگام کابینهها، آینده سیاسی این کشور با چالشهای جدی مواجه است. پیشنهادهایی برای تبدیل نظام حزبی اسرائیل به نظام دوحزبی مطرح شده است، اما با توجه به تنوع قومی و فرهنگی جامعه اسرائیل، این امر بعید به نظر میرسد. جامعه اسرائیل آنقدر متکثر و چندپاره است که تشکیل دو حزب اصلی که بتوانند تمام طیفهای سیاسی را نمایندگی کنند، بسیار دشوار است.
علاوه بر این، مسائل اجتماعی، دینی و امنیتی نیز بر صحنه سیاسی اسرائیل تاثیر میگذارند. احزاب مذهبی معمولاً به سمت راستگراها تمایل دارند، در حالی که احزاب عربی (نماینده فلسطینیهای ۴۸) به سمت چپگرایان متمایل هستند. این شکافها باعث میشود که تشکیل کابینههای پایدار دشوارتر شود.
در نظام پارلمانی، قوه مجریه وابسته به قوه مقننه است و کابینه توسط اکثریت پارلمان تعیین میشود. این نظام در کشورهایی با ثبات حزبی مانند بریتانیا و آلمان موفق است، اما در جوامع چندپاره مانند اسرائیل، ائتلافسازی دشوار و دولتها ناپایدارند. اسرائیل با وجود نداشتن قانون اساسی رسمی، ساختار سیاسی خود را بر پایه قوانین پایه و ایدئولوژی صهیونیسم اداره میکند. ادعای دموکراتیکبودن اسرائیل با ساختار قوممحور آن در تضاد است، چرا که حقوق غیریهودیان، بهویژه فلسطینیها، محدود شده است. گرچه تعدد احزاب در اسرائیل نشانهای از تنوع سیاسی تلقی میشود، اما نتیجه آن بیثباتی سیاسی و کابینههای کوتاهعمر است. نظام انتخاباتی تناسبی و سهمخواهی احزاب کوچک نیز تشکیل دولت را پیچیده کرده است. مهاجرتهای گسترده و تنوع قومی، مانعی جدی برای شکلگیری نظامی پایدارتر مانند دوحزبی محسوب میشوند.