دانشمند انقلابی
«در خمینی ذوب شوید همان طور که او در اسلام ذوب شده است!»
این عبارات را کسی از سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به زبان آورد که نمونه اش در بسیاری از علوم دینی، عقلی و نقلی تا امروز در جهان تکرار نشده است؛ مردی که اهمیت خط امام خمینی و مبارزه او را نه فقط برای ایران و اسلام، بلکه برای تمام مستضعفین جهان بسیار زودتر از دیگران درک کرد و این درک و فهم را به گوش های شنوا و پذیرای مکتب امام و انقلاب اسلامی ایران رساند.
سید محمد باقر صدر که در سال 1313 (1934) از خانواده ای از سادات لبنانی تبار موسوی صدر در محل حرم جدش، کاظمین، به دنیا آمده و در سه سالگی پدرش سید اسماعیل را از دست داده بود، زیر دست مادر و برادرش که هر دو از دانشمندان علوم دینی بودند، دوره دید و بعداً به خواهر خودش، بنت الهدی نیز آموزش داد.
سید محمد باقر پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و مقدمات دروس حوزوی در کاظمین، برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف شد و زیر دست استادانی مانند سید ابوالقاسم خوئی تحصیل کرد. نبوغ و مهارت او در کنار توکل و پشتکارش به حدی بود که پیش از 20 سالگی و در همان سال های نخست پس از رسیدن به بلوغ شرعی موفق شد به جایگاه اجتهاد برسد و از هیچ فقیه مرجعی تقلید نکرد.
در این دوره حوزه مطالعات سید محمد باقر صدر گسترش پیدا کرد و به بررسی آرای فلاسفه مسلمان و مکاتب و شخصیت های برجسته در فلسفه مغرب زمین نیز رسید. نتیجه این مطالعات طی چند سال بعد کتابی شد به نام «فَلسَفَتُنا» که از آثار معروف دربارۀ جایگاه فلسفه و اندیشۀ فلسفه الهی در میان اندیشمندان مسلمان است.
صدر تدریس در حوزه علمیه را از 20 سالگی شروع کرده و شاگردانی تربیت کرد که بعضی از آنان به افراد شاخص در میان علما و افراد برجسته در عراق، ایران و جهان اسلام تبدیل شدند. در نخستین سال های تدریس بود که توجه سید محمد باقر صدر به وضعیت سیاسی و اجتماعی عراق پس از روی کار آمدن رژیم عبدالکریم قاسم و گسترش دیدگاه های افراطی، او را به راه اندازی یک تشکیلات سیاسی-اجتماعی ترغیب کرد.
او با همراه تعدادی از دوستان و یارانش (مانند شهید سید محمد مهدی حکیم و سید طالب رفاعی و…) اساسنامه «حزب دعوت اسلامی» یا همان «حزب الدعوه» را نوشت و این حزب را در 24 سالگی تأسیس کرد و رهبری آن را به عهده گرفت. در دومین سال رهبری حزب الدعوه و به پیشنهاد آیت الله سید محسن حکیم، «فلسفه ما» را تألیف کرد و پس از کناره گیری از رهبری حزب، در رد نظریات اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیسم و توصیف دیدگاه اقتصادی اسلام، دیگر اثر معروفش «اقتصادُنا» (اقتصاد ما) را نوشت. او در همین دوره تفسیر قرآن، فلسفه و دیگر دروس را در نجف اشرف تدریس میکرد.
درست یک سال پس از تألیف «اقتصاد ما»، نهضت انقلاب اسلامی ایران در 15 خرداد 1342 به رهبری آیت الله خمینی آغاز شد. مدتی بعد از قیام 15 خرداد، آیت الله خمینی ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد. یکی از کسانی که به استقبال آیت الله خمینی رفت، سید محمد باقر صدر بود که در آن زمان 30 ساله بود. ارتباط دوستانه و صمیمی میان سید روح الله خمینی و سید محمد باقر صدر تا سال ها بعد ادامه پیدا کرد تا جایی که سید محمد باقر صدر یکی از مهم ترین نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی در عراق و جهان شد.
5 سال پس از تبعید آیت الله به نجف، آیت الله سید محسن حکیم از دنیا رفت و «آیت الله» سید محمد باقر صدر جوان که در آن زمان هنوز چند سال با 40 سالگی فاصله داشت، به جایگاه مرجعیت رسید و بسیاری از مردم شیعه در عراق و دیگر نقاط جهان مقلد او شدند.
آیت الله صدر در نخستین فتوای خود هر نوع همکاری با حزب بعث عراق را «حرام» اعلام کرد؛ موضوعی که سرآغاز درگیری های او و رژیم حسن البکر و سپس صدام حسین و دستگیری های متعددش شد. این در حالی بود که پسرعمویش، آیت الله سید موسی صدر که در لبنان با لقب امام موسی صدر شناخته میشد نیز با عوامل مزدور حزب بعث در لبنان درگیر بود.
درحالیکه درگیری ها میان نیروهای شیعه انقلابی حزب الدعوه و رژیم صدام در جریان بود، آیت الله خمینی از عراق به فرانسه رفت و سپس به ایران بازگشت و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. این پیروزی باعث خوشحالی سید محمد باقر صدر شد تا جایی که ضمن سخنرانی در نجف اشرف و تبریک پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از مردم دیگر شهرهای عراق نیز برای تظاهرات خیابانی و برگزاری جشن پیروزی و همبستگی با انقلاب اسلامی ایران دعوت کرد. فردای آن روز راهپیمایی هایی متعددی به نفع انقلاب اسلامی ایران و آیت الله خمینی در شهرهای مختلف عراق برگزار شد.
پس از این راهپیمایی ها، آیت الله صدر دست به کار نوشتن اثری جدید در تأیید انقلاب اسلامی ایران شد. این کار که طی کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به چاپ و نشر رسید، مجموعه ای 6 جلدی تحت عنوان «اسلام زندگی را هدایت می کند» (الإسلام یقود الحیاة) بود که در آن به ابعاد مختلف انقلاب اسلامی ایران، از منظر قانون اساسی تا دیگر ساختارهای اولیه نظام جمهوری اسلامی ایران، پرداخته شده بود. این اثر آیت الله صدر نخستین مجموعه کتاب در توصیف انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب در تمام جهان به شمار می آید.
در نخستین ماه های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از شاگردان آیت صدر به ایران رفتند و در شهر مقدس قم مشغول به تحصیل و فعالیت شدند. این گروه نامه ای به استاد خود نوشتند و او را از وضعیت ایران پس از انقلاب اسلامی آگاه کردند. استاد هم در پاسخ نامه ای بلند بالا نوشت و با تمجید از اقدام شاگردانش، جمله و وصیت تاریخی خود را دربارۀ آیت الله خمینی به آنان گوشزد کرد:
«ذوبوا في الخمیني کما ذاب في الإسلام!»
(در خمینی ذوب شوید همان گونه که او در اسلام ذوب شده است!)
اتفاقات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأثیر آن در جامعه عراق، خصوصا تحت رهبری آیت الله سید محمد باقر صدر، باعث شد رژیم صدام فشارها را بر او بیشتر کند. واکنش سید محمد باقر صدر به این فشارها اقدامی فراتر از تصور دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث بود.
او طی فتوایی تاریخ به صراحت مردم عراق را به جهاد علیه رژیم بعث و اعدام انقلابی رهبران آن دعوت کرد. در آن فتوا آمده بود:
«بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق، واجب کفایی است که به قیام مسلحانه بر ضد حزب بعث و سردمداران آن، اقدام کنند و مسئولان این حزب کافر را ترور نمایند تا خود را از چنگال این دژخیمان خونخوار نجات دهند.»
رژیم صدام که از این ایستادگی و قدرت به خشم آمده بود، چند بار آیت الله صدر را بازداشت و زندانی کرد اما با فشار مردم مجبور به آزادی او شد اما در این حین و پس از افزایش تنش ها میان رژیم بعث و جمهوری اسلامی ایران و افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع جنگ میان ایران و عراق، آیت الله صدر در یک فتوای تاریخی دیگر، جنگ با ایران را حرام اعلام کرد.
این بار مقامات رژیم بعث او و خواهرش سیده بنت الهدی را دستگیر کرده و از نجف به بغداد منتقل کردند. بعثی ها از آیت الله صدر خواستند که برای نجات جان خود علیه آیت الله خمینی، انقلاب اسلامی و ایران چند کلمه بنویسد اما هم او و هم خواهرش این خواسته رژیم را رد کردند. بعثی ها هم هر دو را به شکل وحشیانه ای شکنجه کردند تا این که هر دو پس از تحمل سه روز شکنجه وحشیانه در 19فروردین1359، کمتر از 6 ماه قبل از تجاوز رژیم بعث به ایران اسلامی، در زندان سازمان امنیت رژیم بعث در بغداد به شهادت رسیدند.