در فرهنگ عمومی شهید به کسی گفته میشود که یا در میدان جهاد اصغر و بهدست دشمنان خدا کشته شده و یا برای هدفی مقدس و متعالی جان خود را فدا نموده است (مانند شهدای آتشنشان و شهدای سلامت). امادر فرهنگ قرآن، شهید معنایی وسیعتر و عمیقتر دارد. او کسی است که به فضل الهی، از یکسو به مقام حضور در مراتبی از عالم غیب رسیده که دیگران از درک آن عاجزند و از سوی دیگر، به دلیل علوّ مقامی که دارد، مورد توجه خاص پروردگار و دیگر عالمیان (اعم از ملائک و انسانها) است. بنابراین، کسانی که در میدان جهاد با دشمنان دین کشته میشوند، از آنجا که خداوند مقامات عالی در برزخ و قیامت را به ایشان عنایت میکند (از جمله حضور در مراتبی از عوالم ملکوت و مشاهدۀ مراتبی از عالم غیب و ارتزاق از رحمتهای خاص و معارف الهی) واجد مراتبی از مقامات شهید میگردند و در نتیجه، به ایشان نیز اصطلاحاً شهید گفته میشود.
در قرآن به کشتهشدگان در میدان جنگ در راه خدا لفظ شهید اطلاق نشده است. چهبسا کسانی هستند که در میدان جهاد اصغر کشته شدهاند ولی در زمرۀ شهدا به حساب نمیآیند و چهبسیار کسانی که در بستر مردهاند (و یا حتی هنوز از این دنیا مفارقت نکردهاند) ولی به مقامات عالیترین شهیدان نائل شدهاند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بسا کسانی که با سلاح کشته شوند، امّا نه شهيد باشند و نه درخور ستايش؛ و بسا کسانی که در بستر خود به مرگ طبيعی بميرند، امّا نزد خداوند صدّيق و شهيد بهشمار آيند.»
لازم است برای مشرّف شدن به آستان مقام شهادت، اول با معنای شهید در فرهنگ قرآن آشنا شویم:
اگر شهید به معنای «شاهد» باشد، یعنی کسی که مستقیماً چیزی را مشاهده میکند و در برابرش حاضر است. هنگامی که شهید به این معنا در امور معنوی بهکار میرود، یعنی کسی که به واسطۀ اشراف و احاطۀ بر آن امر معنوی، حضوراً بر آن علم پیدا کرده و (در مرتبۀ خود) با آن امر متحد شده است؛ مانند اشراف فرد عالِم بر علم خویش.
اگر شهید به معنای «مشهود» باشد، یعنی شخصیتی که مورد توجه و نظارت دیگران است. در نظام اداره عالم خلقت، تدبیر امور از مرتبۀ عالم امر به عالم دنیاست و هر مرتبۀ پایین بهرهمند از مراتب فوق خویش است و مراتب فوق (با چشم باطن) مشهود مراتب دون است و شهید -بنابر مقام و مرتبهای که دارد- دائماً مشهود مراتب پایینتر است.
شهدا معروف و آشنای اهالی عالم ملکوت هستند. همۀ امور توحیدی که در مسیر ولایت قرار دارند، برای آسمانیان معروف و مشهود است؛ چنانکه در مضامین روایی آمده که اهل تهجّد و یا تالیان قرآن در روی زمین، برای ملکوتیان مانند ستارگان درخشان میدرخشند. شهدا نیز چنین مقامی را برای اهل آسمان دارند و مقام آنان و عملشان برای اهل آسمان مانند ستارگان میدرخشد.
شهدا در دنیا نیز مشهود مردم به لحاظ آثار و برکات توحیدی هستند. مکانهایی از قبیل مزار آنان و یا محل شهادتشان، همچنین خانوادۀ شهدا، همگی محل رحمت و عنایت الهی است و ارتباط با آنها موجب رحمت و مغفرت برای مردم است.
سردار سلیمانی مصداق بارز شهید به معنای قرآنی آن بود. او «شاهد» بود؛ زیرا با سلوک عرفانی و مجاهدت درونی، به معرفتی از حقایق عالم دست یافته بود که در تصمیمات استراتژیک و رفتار متواضعانهاش تجلی مییافت. و «مشهود» بود، نه فقط برای مردم روی زمین، بلکه بهواسطۀ اخلاصش، عمل او برای اهالی ملکوت نیز مشهود و درخشان بود. تشییع میلیونی او نشان داد که چگونه یک انسان میتواند در عالم مُلک نیز «مشهود» همگان گردد و به نشانهای الهی تبدیل شود.
6- شفاعت شهید
اصل در معنای لغوی شفاعت، ملحقشدن چیزی به دیگری برای رسیدن به غرض و نتیجۀ مطلوب است. برایناساس، اصطلاح شفاعت در فرهنگ دینی یعنی شفاعتکننده خواهش خويش را به ايمان و عمل ناقص مشفوع منضم میکند تا او استعداد نیل به مقصود را پیدا نماید.
شفاعت شافعان در نظام تشریع به صورت رحمت، هدایت، مغفرت، رستگاری دینی، حیات طیبه و خروج از ظلمت کفر به نور ایمان ظاهر میشود و انبیا و اولیای الهی بالاترین شفیعان در این نظام هستند. به دنبال آنان، شهیدان قرار دارند که توانستهاند با تلاش و ایثار، مراتبی از مقام محمود را نائل شوند. همین قاعده در عالم قیامت تحت نظام رحمت و مغفرت الهی جاری است. یعنی اگر رسولخدا(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت در مقام محمود صاحب شفاعت کبری به اذن الهی هستند، شهیدان نیز (به حسب مراتب مقام محمود) مراتبی از شفاعت را دارند.
به این ترتیب، شهدا در یک نگاه کلان در دنیا و آخرت (به حسب رتبۀ خود) شاهد بر دیگران به نظر رحمت و رأفتند و دائماً از درگاه الهی، با استمداد و توسل به رسول اکرم(ص) و اهلبیت(عهم)، برای مستعدین از امت طلب هدایت و مغفرت و فلاح و نورانیت توحیدی مینمایند.
در یک کلام، شهدا ضمن بهرهمندی از رزق خاص الهی، در نورانیت بیشتر و سیر بالاتر در مسیر قرب حق و برخورداری از شهادتی بالاتر و بالاتر، شفیع دیگران در مراتب شهادت نیز میگردند.
جلوهای از این شفاعت را در تأثیر خون شهید سلیمانی مشاهده میکنیم. شهادت او مانند یک شفیع، بسیاری از دلهای غافل را بیدار کرد، صفوف متفرق را به وحدت رساند و روحی تازه از مقاومت و امید در کالبد جامعه دمید. این اثرگذاری عمیق و هدایتگر، جلوهای از مقام شفاعت شهید است که حتی پس از مرگش نیز ادامه دارد و راه را برای دیگران روشن میسازد.
7- جهاد اکبر، روح جهاد اصغر
جهاد با شهوات و تمایلات نفسانی و تهذیب نفس و مبارزه با شیطان جهادی است بالاتر از جهاد با اعدای دین که پیامبر اکرم(ص) آن را «جهاد اکبر» نامید. شهادت در جهاد اکبر بهمعنای کشتن مراتب دون نفس (نفس اماره) و شهود مراتب عالیتر عالَم با عبور از مراتب حیوانی نفس است. اگر قتال فی سبیلالله برخوردار از این نوع شهادت نباشد در پیشگاه الهی ارزشی ندارد.
جهاد اکبر باطن جهاد اصغر است و مراتب شهدا در جهاد اصغر، به میزان برخورداری آنان از مراتب جهاد اکبر و مصافها و پیروزیهای آنان در میادین مبارزه با شیطان و نفس اماره است. شهادت در چنین جهادی است که شرط اول در قبولی شهادت ظاهری در جهاد اصغر است. اصولاً تا کسی ابتدا در جهاد اکبر شهید نشود، اجازۀ شهادت در میادین دیگر به او داده نمیشود. به تعبیر شهید حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «کسی که در راه طاعت الهی و دوری از معاصی او به جهاد با نفس خويش برخیزد، نزد خداوند سبحان منزلت نيکوکارِ شهيد را دارد.»
این جملۀ کلیدی، راز شخصیت خود حاج قاسم بود. او سالها پیش از شهادت در میدان نبرد، در جهاد اکبر با نفس خود به پیروزی رسیده بود. آن همه شجاعت در میدان جنگ، ریشه در غلبۀ او بر ترس از مرگ داشت. آن همه درایت و هوش استراتژیک، ناشی از تزکیۀ نفس و دوری از هواهای نفسانی بود و آنهمه محبوبیت، از اخلاص و تواضعی سرچشمه گرفته بود که حاصل پیروزی در جهاد اکبر بود.
نبرد در میدان جهاد اکبر بهحدی پیچیده و آکنده از لغزشگاههاست که تنها کسانی که تحت اشراف فرماندهی راهرفته و کارآزموده به میدان رفتهاند، میتوانند در میدان ابتلائات سخت در شهادت بهسوی توحید، منازل را ابراهیموار طی کنند. سردار سلیمانی با تبعیت محض از ولایت و با داشتن بصیرتی عمیق، توانست در این میدان پیچیده، مدال قبولی و شهادت را دریافت کند و به شخصیتی فراتر از جناحبندیهای سیاسی و محبوب دلهای آزادگان جهان تبدیل.
دیگر آنکه، در میان اصحاب ائمه نه پرکارترینها یا عابدترینها، بلکه زیرکترینها و بابصیرتترینها مدال «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت» را دریافت کردهاند؛ شخصیتهایی ارجمند از سلمان و مقداد گرفته تا مالک اشتر و جابر بن عبدالله جُعفی.
8- مرتبۀ شهادت، متناسب با میزان بریدن از تعلقات
اصل در شهادت بریدن تعلقات و پاره کردن حجابها از قلب است. ریشۀ تعلق و چسبندگی بهواسطۀ محبتهای غیرتوحیدی است. دل با حب به امور گوناگون و مشاهدۀ محبوبهای دروغین، تعلق به آنها پیدا میکند. برای پی بردن به مقام و مرتبه شهید، باید دید که شهید کدامین مرتبه از تعلقات خود را قربانی کرده است. برخی تنها تعلق به مال را قربانی میکنند و برخی دیگر آبرو و اعتبار خویش را و گروهی دلبستگی به مقام را؛ تا شهیدانی از قبیل مادران و پدران و همسران شهدا که تعلق به فرزند و همسر را بریدند، و بالاخره شهیدان کاملی که همۀ هستی خود را یکجا در برابر محبوب قربانی کردند. هریک از این اصناف جایگاه خاص خود را در شهادت دارند.
شهادت به این معنای دقیق قرآنی کار آسانی نیست. زیرا بریدن تعلقات و گسستن بندهایی که طی سالیان طولانی بر گرد قلب چنبره زده و آن را علماً و عملاً از حقیقت خود دور کرده است نیازمند به جهادی جدی است. لذا شهید با شهادت خود، از یک سو زلزلهای در درون خود ایجاد میکند که (به میزان قدرتش) بندهای قلب را میگسلد و او را از خمودی نسیان به نورانیت ذکر و از انس و دلبستگی به غیرحق، به حق بازمیگرداند و حیات طیبه را برایش به ارمغان میآورد؛ و از سوی دیگر، زلزلهای در بیرون (بسته به میزان اخلاص و عمق شهادتی که دارد) و در آفاق عالم ایجاد میکند و امت را متذکر و بندهای تعلقات را از روح جامعه باز میکند. به همین دلیل است که زلزلۀ شهادتِ برخی، خانوادهای را دگرگون میکند، و برخی شهری را تحت تأثیر قرار میدهد، و برخی دیگر مانند شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی ملتی را منقلب کرده و متذکر میکند و در نهایت، شهادتی همچون شهادت سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا(ع) تاریخ بشر را به لرزه درمیآورد. روح همۀ اینها به شدت و ضعف ظهور ذکر در باطن شهادت بازمیگردد. راز این تأثیرگذاری شگرف حاج قاسم، در عمق و صداقت همین «بریدن از تعلقات» بود. او نهتنها از جان، که از نام و نشان و مقام و قدرت و از تمام جناحبندیهای سیاسی بریده بود. تنها تعلق او، رضایت خداوند و خدمت به مردم بود و همین اخلاص محض، باعث شد تا شهادتش چنین در دلها نفوذ کند. به تعبیر رهبر انقلاب: «میبینید مردم چه کار دارند میکنند برای حاج قاسم!… این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ این که دلها این جور همه متوجه میشوند، نشاندهنده این است که یک اخلاص در آن مرد وجود داشت.»